ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

منو مامانمو خواهرم2

گفت : با این چیزی که این داره آدم باید خر باشه زنش بشه. منم با خنده گفتم : پس اگه واست خاستگار اومد بگیم اول کیرشو نشونت بده. کلمه کیر رو که شنید تعجب کرد. گفتم : بابا من سختمه هی بگم آلت همون کیر و کس بهتره. کیر و کس رو که گفتم مثل اینکه مامانم شنید و گفت چی شده ؟ که من گفتم هیچی مامان نیلوفر از دیدن سایزه کیره اون یارو که اون ته نشسته تعجب کرده. مامانم گفت : آره منم که اومدیم تو وقتی دیدمش تعجب کردم خیلی کلفته خوش به حاله زنش. من گفتم : مامان چه جوریه تو میگی خوش به حاله زنش نیلوفر میگه بیچاره زنش. دره گوشم گفت : نیلوفر هنوز تجربه نکرده وگرنه نمیگه بیچاره زنش. خلاصه شامو خوردیم و رقصیدیم و تا نزدیک ساعت 3 صبح داشتیم حال میکردیم. تو این مدتم با یه خانواده که یه زنه به اسمه سارا بود و 30 سالش بود و شوهرش حمید که اونم 33 ساله بود آشنا شدیم و با اونا بودیم. موقع رفتن که شد قرار شد با سارا و شوهرش برگردیم و مارو تا خونه برسونن. همگی اومدیم بیرون و بعد از خداحافظی از باهره و شوهرش رفتیم که لباس بپوشیم و وارد اتاق شدیم. من و حمید زودتر لباس پوشیدیم و گفتیم که میریم تو ماشین منتظره شما. اونا یه رونیز داشتن که تو حیاط پارک بود. من نشستم عقب و حمید هم که پشت فرمون بود بعد از چند دقیقه اومدن. من که دیدمشون دهنم وا موند هیچ کدوم که روسری سرشون نبود. مامانم که همون دامن و مانو رو پوشیده بود سارا هم شلوار با مانتو ولی بدتر از همه نیلوفر بود که اون مانتوی تا روی کونش رو پوشیده بود بدونه هیچی. گفتم دامنت کو ؟ گفت : خودت گفتی برگشتنی نمیخاد بپوشی. گفتم : من شوخی کردم. گفت : اصلا حال ندارم کسی که نمیبینه نصفه شبه دیگه من کنار پنجره بودم و نیلوفر نشست وسط و مامانمم اونور.اون روز تو ماشین کلی شوخی کردیم و رسیدیم خونه. تو خونه به خاطر جوی که از بودن تو اون پارتی داشتیم یه اتفاقاتی افتاد که منجر به سکس بین من و مامان و خواهرم شد.وقتي رسيديم خونه مامان وخواهرم رفتن حموم دوش بگيرن منم گفتم ميخوام باهاتوم بيام اونها هم مخالفتي نكردن و همه باهم رفتيم حموم.حموم خونمون كوچيكه و جا براي چند نفر نيست بخاطر همين وقتي همگي رفتيم تو كاملا بهم چسبيده بوديم و كير منهم كه راست شده بود ميخورد به بدن مامانم اونم كه ظاهرا بدش نميومد و خودشو بيشتر فشار ميدار بمن خواهرم هم داشت زير چشمي مارو نگاه ميكرد منم ديدم بهترين فرصته بهش گفتم چيه نكنه هوس كير كردي؟اونم با پررويي گفت آره خيلييييييييييييي.مامانم گفت بهش بده بنده خدا مزشو بچشه تا بفهمه كير چجورش خوبه.منم گفتم اول كس ميخوام بعدا كون.مامانم هم كه منتظر اين حرف من بود گفت جوووووون فداي پسرم و كيرش بشم بيا بكن تو كسم و منم نامردي نكردم و همونطور ايستاده يه پاشو دادم بالا و تكيشو دادم به ديوار حموم و كيرمو كردم تو كسش كه يه آخي گفت از صداش گوشم درد گرفت و شروع كردم به تلمبه زدن خواهرم هم كه شهوتي شده بود داشت با سينه هاي مامانم بازي ميكرد و با يه دستشم با كوسش ور ميرفت.مامانم با يه آخ كوچيك ارضا شد و حالا نوبت كون خواهرم بود اونو برش گردوندم و كيرمو گذاشتم جلوي سوراخ كونش و يكم فشار دادم ديدم تو نميره بهش گفنم خودتو شل كن و يكم توف زدم به سوراخ كونش و به كيرم كه ايندفعه با يكم فشار كيرم تا نصفه رفت تو كونش اونم ميگفت درد داره اما مشخص بود بار اولش نيست ولي من به روش نياوردم و كيرمو تا دسته توي كون خواهرم جا دادم و شروع به تلمبه زدن كردم اونم كه ديگه حالش دست خودش نبود و ميگفت محكمتر بكن كونمو جر بده جوووووووون چه كيري داره داداشم مامانم هم كه حالش بهتر شده بود داشت سينه هاي خواهرمو ميخورد داشت آبم ميومد خواهرم هم ارضا شده بود منم آبمو توي كونش خالي كردم و ديگه حال نداشتم تكون بخورم خلاصه همديگه رو شستيم و اومديم بيرون من و خواهرم که تا حالا تجربه سکس باهم رو نداشتیم خیلی حال میکردیم و مامانمم که به گفته خودش خیلی وقت بود سکس نداشت واسه همون هر سه تامون فوق العاده هات بودیم. اون شبی که ما از پارتی برگشتیم خانه به مدت 2 روز داشتیم سکس میکردیم تو این 2 روز من نزدیک به 15 بار آبم اومد که آخراش دیگه خبری از آب نبود و فقط حسش بود. واقعا هم کمرم دیگه درد گرفته بود و اصلا نمیتونستم دیگه کاری کنم که به مامانم و خواهرم گفتم من دیگه نمیتونم ولی اونا انگار نه انگار همین جوری مشتاق سکس بودن. از اینجا به بعد از زبان داستان. مامانم : بهروز من بهت نیاز دارم تو با نیلوفر بیشتر بودی. من بهش گفتم : مامان جون دیگه جون ندارم بزار یکی دو روز بگزره بعد به جفتتون حال میدم. خواهرم گفت : یعنی یکی دو روز از کیر خبری نیست. گفتم : چیه زبونت باز شد اول اسمه کیر و شنیدی تعجب کردی حالا کیر کیر میکنی. گفت : مامان یه چیزی بهش بگو اصلا من الان کیر میخام. مامانم گفت : خوب دخترم منم میخام ولی میبینی که داداشت دیگه نمیتونه. نیلوفر دوباره شروع کرد به داد زدن که من کیر میخام. من عصبانی شدم گفتم : میخای برم یه نفر رو از خیابان بیارم بکنتد. گفت : اگه اینکارو بکنی که خیلی خوب میشه. گفتم : نگاه کن چه پر رو شده یه ذره بچه حالا خوبه هنوز دو روز نشده کیر رو دیدی اینقدر کیر کیر میکنی. مامانم گفت : بهروز جان ببین اگه میتونی یه بار دیگه با من و نیلوفر سکس کن بعد دیگه استراحت کن. گفتم : مامان جون قربونه اون کست برم نمیتونم کمرم درد میکنه خوب یعنی هیچ کس رو ندارید که باهاش حال کنی مامان جون. به باهره بگو شاید یکی رو بتونه براتون جور کنه. مامانم گفت : نه بابا من که با کسی تا حالا رابطه نداشتم. باهره هم که از من بدتره. یه دفعه خواهرم گفت : یعنی اگه کسی رو بشناسیم میتونه بیاد ما رو بکنه. ؟ گفتم : اگه خیلی احتیاج دارید آره چون من که دیگه نمیتونم ادامه بدم. خواهرم سرش رو انداخت پایین و گفت : قول بدید دعوام نکنید من میتونم یکی رو بیارم. یه دفعه من و مامانم چشامون گرد شد گفتیم : کی ؟ گفت : گفتید دعوام نمیکنید که. من گفتم : کاریت نداریم بگو. گفت : من با یه پسره دوستم خیلی دوست داشت باهام سکس کنه ولی من نمیزاشتم. میتونم به اون بگم بیاد. مامانم گفت : قربونه دخترم برم که دوست پسرم پیدا کرده. من گفتم : حالا چند وقته باهاش دوستی. گفت : هشت ماهی میشه. گفتم : قابل اعتماد هستش ؟ گفت : آره بابا تازه پولدارم هستن. مامانم گفت : خوب بهش بگو بیاد دیگه. خواهرم گفت : جدی ؟ من و مامانم تایید کردیم. خواهرم کلی حال کرد و بلند شد که بره سمت تلفن گفت : مامان تازه کیرشم کوچیکه جون میده واسه کون کردن. من گفتم : مگه باهاش سکس کردی. تازه وقتی فهمید سوتی داده سرشو انداخت پایین و گفت : نه. گفتم : پس از کجا کیرشو دیدی ؟ که باز سرشو انداخت پایین. گفتم : عزیزم من که کاریت ندارم تو الان آزادی که با هر کی میخای باشی. گفت : بهم نشون داده و رفت که تلفن بزنه و اومد و گفت که تا یه ساعت دیگه اینجاست. گفتم : بهش چی گفتی ؟ گفت : گفتم فقط من خونه هستم بیاد با من سکس کنه. مامانم گفت: آره اینجوری بهتره آخه اگه از اول میفهمید قراره منم بکنه حول میکرد. بعد مامانم پرسید : حالا چه جوری باهاش رفیق شدی ؟ نیلوفر گفت : دوست دوست پسره مریم بود. یعنی مریم واسم جورش کرده. من گفتم : این مریم خودش جندست خواهره مارم داره از را بدر میکنه که مامانم گفت : حالا که همین مریم مارو از بیکیری نجات دادا و همه خندیدیم.
خلاصه تقریبا چهل دقیقه گذشته بود و دیگه نزدیک بود که پارسا ( دوست پسره خواهرم ) برسه که نیلوفر اومد گفت : تو چرا حاضر نمیشی ؟ گفتم : حاضر برای چی. گفت : خوب بری بیرون دیگه ؟ گفتم : بیرون کجا بود من میخام بمونم سکس تو و مامان با پارسا رو ببینم. خواهرم داد زد گفت : مامان بهروز نمیخاد بره بیرون. مامانم اومد گفت : بهروز میخای بمونی مگه ؟. گفتم : آره ایرادی داره ؟ گفت : نه ولی مطمئنی میخای سکس مارو ببینی ؟ گفتم : آره مامان جون حالا بهتره به خودتون برسید تا پارسا جون میاد آماده باشید. سه تایی نشسته بودیم که دیدیم زنگ در زده شد. نیلوفر رفت و در را باز کرد گفت پارساست. ما رو مبل نشسته بودیم. صدای سلام پارسا اومد هنوز ما رو ندیده بود. همین که وارد حال شد و من و مامانمو دید در جا خشکش زد. مامانم گفت : پارسا جان چرا زحمت کشیدی گل لازم نبود که. منم گفتم : بیا بشین آقا پارسا. هنوز تو شک دیدن ما بود که خواهرم دستشو گرفت و گفت بیا بشین دیگه. پارسا که معلوم بود ترسیده با ترس اومد و رو مبل نشست. و طوری که ما نفهمیم داشت از خواهرم میپرسید که مثلا من و مامانم اونجا چیکار میکنیم. نیلوفر هم واسه اینکه بیشتر پارسا رو اذیت کنه یه دفعه بلند گفت : مامان پارسا میخاد بدونه شما و بهروز اینجا چیکار میکنید ؟. پارسا دست پاچه گفت : نه بخدا من فقط داشتم از اینجا رد میشدم. اگه اجازه بدید من دیگه برم. مامانم گفت : کجا پارسا جان تازه اومدی هنوز کاری نکردی که. مگه قرار نبود با نیلوفر سکس کنی ؟ پارسا همین جوری مونده بو و ماتش برده بود. مامانم گفت : من دیدیم میخای با نیلوفر حال کنی گفتم خوب به منم یه حالی بدی دیگه. اون هنوزم مونده بود و هیچی نمیگفت. بعد من گفتم : تازه منم سکستونو میبینم اگه با مامان و خواهرم خوب سکس کنی بازم میتونی بیایی و اینارو بکنی. اون که انگار از شک در اومده باشه گفت : یعنی من میتونم با شما دو تا سکس کنم. مامان و خواهرم جفتشون تعیید کردن. رو کرد به من و گفت : یعنی از نظر شما هم ایرادی نداره ؟ من گفتم : نه چه ایرادی فقط باید یادت باشه از این واقعه کسی بویی نبره چون تا زمانی که کسی نفهمه میتونی بیای و مامان و خواهرمو بکنی ولی اگه کسی بفهمه اولا دیگه از سکس خبری نیست و دوما اینکه کسی هم حرفتو باور نمیکنه. گفت : نه بابا مگه خرم به کسی بگم. من که دیدم اوضاع مناسبه گفتم : نیلوفر جون پس به پارسا جون برس نمیبینی مگه کیرش از زیره شلوار چه بادی کرده. خواهرم تو یه چشم به هم زدن پارسا رو لخت کرد کیرش از کیره منم کوچیکتر بود آخه هم سن خواهرم بود و از من کم سن تر بود. پارسا هم لباسای نیلوفر رو از تنش در آورد و شروع کردن لب گرفتن. رو کردم سمت مامانم گفتم : مامان تو نمیخای مشغول شی خوب اینم کیر دیگه مگه نمیخاستی. مامانمم که انگار منتظر اوکی من بود رفت سمت اونا و در حالی که پارسا با خواهرم لب تو لب بودن رفت و کیره پارسا رو گرفت و کرد تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن. من خیلی حال میکردم و واقعا حشری شده بودم. آخه صحنه جالبی بود خواهرم داشت با یکی لب میگرفت و مامانم داشت کیرشو ساک میزد. پارسا کیرشو از دهنه مامانم در آورد و رفت بین پاهای نیلوفر و شروع کرد کسشو خوردن مامانمم دوباره کیره پارسا رو گرفت دهنش و شروع کرد ساک زدن. پارسا از تکون هایی که میخورد انگار داشت ارضا میشد و بدون اینکه چیزی بگه تو دهن مامانم ارضا شد و آبشو همون جا خالی کرد. مامانمم همه رو با یه ولع خاصی میخورد. چون آب پارسا اومد کیرش خوابید مامانم به نیلوفر گفت من خسته شدم بیا تو ساک بزن. مامانم جاشو با نیلوفر عوض کرد و نیلوفر مشغوله ساک زدن شد. جالب اینجا بود که نه مامانم دهنشو شست و نه خواهرم کیره پارسا رو تمیز کرد و هومن کیره آب کیری رو کرد تو دهنش. کیره پارسا که شق شد از دهنه خواهرم در آورد و گرفت سمت کس مامانم و با یه فشار کرد تو و شروع کرد تلمبه زدن. خواهرمم رفت سمت سینه های مامانم و مشغوله لیسیدنه اونا شد. مامانم با چیزایی که میگفت معلوم بود که داره ارضا میشه. هی میگفت : جون پارسا جونمممممممم منو پاره کن منو جر بده. من و دخترم دیگه جنده های تو هستیم. من که از شنیدن این حرف ها کلی حال کردم و پارسا هم هی تلمبه میزد که مامانم دادش رفت هوا و ارگاسم شد. تا مامانم ارضا شد خواهرم کونشو کرد سمت پارسا و گفت زود باش نوبته منه. پارسا گفت : چه قدر عجله داری ؟ گفتم : پارسا جون عزیتش نکن بکن تو دیگه. گفت : چشم اقا بهروز؛؛؛؛؛؛؛دوستان عزيز بعضي داستانها رو شايد قبلا خونده باشيد اما بخاطر درخواست زياد دوستان درقسمت نظرات و يا با ايميل؛تعدادي از داستانها يي رو كه ميذارم شايد يه كم قديمي باشه؛شما ببخشيد؛مرسي از همه عزيزان؛شادباشيد**امير سكسي**

18 نظرات:

brave گفت...

damet garm aliiiiiii bood

Baka گفت...

سلام!می تونم داستانتون رو در یک سایت دیگه بزارم؟
البته باذکر منبع!!

ناشناس گفت...

عالی بود ولی خیلی دیر آپ می کنی ؟؟؟؟ چرا ؟؟؟

ناشناس گفت...

عالی بود ولی خیلی دیر آپ می کنی ؟؟؟؟ چرا ؟؟؟

Unknown گفت...

brave jon Mersi lotfdari.baka aziz eshkali nadre ba zekr name veblogam bezar to saytet..va shoma nashenase gerami agar tavajo konid be tarikh dastanha motevajeh mishid ke taghriban har roz chand dastan mizaram baraton ama bazam chashm.mersi az hame dostan.amirsexi

Unknown گفت...

brave jon Mersi lotfdari.baka aziz eshkali nadre ba zekr name veblogam bezar to saytet..va shoma nashenase gerami agar tavajo konid be tarikh dastanha motevajeh mishid ke taghriban har roz chand dastan mizaram baraton ama bazam chashm.mersi az hame dostan.amirsexi

ناشناس گفت...

سلام این داستانت عالی بود ولی خواهشا اون قسمتی که حذف کردی را ازش را بزار وقتی میرن رو کار...

دیر اپ کنی ازت دلگیر میشم (;

Unknown گفت...

Motevajeh manzoret nashodam kodom ghesmato migi aziz?

Unknown گفت...

Motevajeh manzoret nashodam kodom ghesmato migi aziz?

ناشناس گفت...

بچه ها واسه اینکه زیاد معطل نشید و زودتر به جاهای سکسی کار برسید من یه جاهایی از داستان رو خلاصه میکنم تا به اصل کاری برسیم. اون روز تو ماشین کلی شوخی کردیم و رسیدیم خونه. تو خونه به خاطر جوی که از بودن تو اون پارتی داشتیم یه اتفاقاتی افتاد که منجر به سکس بین من و مامان و خواهرم شد.

---------

اون اتفاقاتی که افتاده که منجر به سکس شد رو بزار عزیزم . بوس

Unknown گفت...

اتفاق خواصي نبود عزيز توي حموم بود اما باشه دوست داري ويرايش ميكنم و برات حتما ميذارمش كه راضي باشي

ناشناس گفت...

اره بزار مرسی عزیزم

Unknown گفت...

اينم ويرايشش كردم فقط بخاطر تو كه راضي باشي اميدوارم خوشت بياد عزيز؛

ناشناس گفت...

مرسی عزیز دلم . بوس

ناشناس گفت...

مرسی داستان جدید بذار از تجاوز وسکس زوری داستان بذار

ناشناس گفت...

دمت گرم برو تو کار 50 ساله به بالا ولی سر حال

HAMED گفت...

JOOOOOOOOON KHANEVADE INJORI CHE HALI MIDEEEEEEEE

ناشناس گفت...

جوووووووون منم دوست دارم جلو من مامانمو خواهرامو بکنن . جووووون تصور اینکه دارن کس میدن اونم جلو من دیووونم می کنه. کیر همتون تو کس خواهرا و مامانم

 

ابزار وبمستر