ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سكس ضربدري2

دست بکار شديم و بعد چند روز سرو کله زدن با زنهامون که بابا مي خوايم يه فيلم از سکسمون برا يادگاري داشته باشيم ، هر کدوم جداگونه با زنهامون سکس کرديم و فيلمبرداري کرديم و نشون همديگه داديم .
بچه ها ، من توصيه نمي کنم که اين کار رو بکنيد ولي واقعاً هنوز مزه بار اولي که فيلم سکس خودم و همسرم رو برا پيمان گذاشتم زير زبونم هست . بشدت حرارتم بالا رفته بود و دهنم خشک شده بود ولي در عين حال لذت خاص و غير قابل توصيفي رو تجربه مي کردم . پيمان هم متقابلاً چشماش از تعجب گرد شده بود و دهنش خشک . شديداً هم خودشو و آلتوش مي ماليد . اين گفته باشم که همسر من خيلي قشنگ و بسيار خوش اندامه . پيمان بارها و بارها فيلم رو نگاه کرد و هر دفعه با ناله هاي حشري همسرم تو فيلم ناله مي کرد و جون جون مي گفت . آخرش هم ساکت بلند شد و رفت . چند روز بعد هم طبق قرار منو براي ديدن فيلم سکس خودش و همسرش صدا زد . اونهائيکه همسر خيلي زيبايي دارن مي دونن من چي مي گم : تماشاي فيلم پيمان و بدن زنش با اينکه برام خيلي جالب و تازه بود ولي زياد بهم مزه نداد چون خانمش نه توي سکس به فعاليت زن من مي رسيد نه توي زيبايي و اندام و اين چيزا . ولي ….
ولي بعد ديدن فيلم وقتي بهم نگاه کرديم هر دوتامون فهميديم داريم به يه چيز فکر مي کنيم : سکس ضربدري !
و زديم زير خنده . بعد کلي خنده جواب يه سئوال رو نداشتيم : آخه چه جوري ؟ راست و صادقانه بهتون بگم من همون موقع گفتم من ميلي به سکس با همسر تو ندارم حتي اگه تو موفق به سکس با زن من بشي . پيمان هم پريد منو بوسيد و گفت : راستش منهم ظرفيت اينو ندارم که با زنم سکس کني و حالا که خودت اينو گفتي خيال منم راحت کردي . اونوقت دوتايي نشستيم قرار و مدار گذاشتن و قول دادن به همديگه که جايي به کسي حرفي نزنيم و آخرش دنبال راه چاره گشتيم . يه راهش اين شد که مدتي بيشتر خونه ما بياد و تو شوخي و صحبت با زن من خودموني تر صحبت کنه ، بعذ يه مدتي هم زن منو به اين بهانه که من کارم زياده براي خريد و اين چيزا بيشتر بيرون ببره . بعدشم که به اين ترتيب صميمي تر شد يه جوري سر حرف رو با زنم باز کنه . منم قول دادم که تو اين مدت از پيمان بيشتر حرف بزنم و از خانمم بخوام با اون راحت تر باشه .
همين کارها رو کرديم و پيمان روز به روز به ما يعني به من و خانومم نزديکتر شد . منم موقع سکس با خانمم از پيمان حرف مي زدم . بهش مي گفتم من به پيمان خيلي اعتماد دارم و تو حتي اگه جلوي اون لخت هم بشي مسئله ايي نيست . تو فانتزي هاي سکسيمون از سکس سه نفره با پيمان حرف مي زدم . و …. يه بار که با زنم داشتم شوخي و جدي در همين مورد صحبت مي کردم بهش گفتم بيا پيمان رو سرکار بذاريم . گفت چه جوري ؟ گفتم از اين به بعد جلوش لباسهاي خيلي باز يا خيلي تنگ يا خيلي نازک بپوش ، بهش چشمک بزن و از اتين کارا که توجهش به تو جلب بشه ببينيم چيکار مي کنه ( البته حتماً متوجه شديد که اين حرفا رو از رو نقشه ايي که با پيمان کشيده بوديم مي زدم ) بعد از کلي خنده و شوخي و جدي با خانمم ، پرسيد حالا اگه من اينکارو کردم و اون هوسي شد چي ؟ منم که ديدم مخالفت زيادي نکرد گفتم هيچي يه کم باهاش راه بيا ببينيم چيکار مي کنه . من و پيمان اين چيزا رو نداريم بابا . 15 ساله رفيقيم و از اين حرفا …
همين کارهم شد . خانوم بيچاره من غافل از اينکه منو پيمان باهم هماهنگيم جلوي اون لباسهاي آزاد و بدن نما مي پوشيد و …. تا بعد از مدتي نقشه اصلي رو عملي کرديم : من به زنم گفتم که امشب دير ميام و شايد تا صبح سر کار بمونم ولي براي اينکه پيمان رو بعد اين همه مدت امتحان کنيم و سرکار بذاريم آخر شب بهش زنگ مي زنم که خانمم يه قرص مسکن مي خواد و من سرکارم و پيمان جان تو زحمت بکش از داروخانه قرص رو بگير و ببر بده خانمم . تو هم اگه پيمان اومد خونه و قرص رو داد باهاش گپ بزن . خانمم گفت : اگه هوسي شد چي ؟ گفتم بابا قبلاً که بهت گفتم يه حال کوچولو و خيلي مختصر بهش بده .
زود اومدم قضيه رو با پيمان هماهنگ کردم . آخر شب حدود ساعت 11 طبق قرار قبلي پيمان به خانمم زنگ زد که محسن زنگ زده که شما قرص مي خواي ، من الان براتون ميگيرم و ميارم . بعدش هم ما دو تا مثل دو تا شيطون که اين زن بيگناه رو به اين داستان کشونده بوديم با هم اومديم نزديک خونه ، من تو ماشين نشستم و اون رفت تو مجتمع ، تو خونه من .

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر