ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سكس ضربدري4

يه بار من به بهانه کار زياد از رامين خواهش کردم دنبال شيوا بره و اون رو براي خريد بيرون ببره . شيوا هم باهاش مثل هميشه خيلي خودموني برخورد کرد . کم کم دفعات اين کار زياد شد . يعني هفته ايي يکي دو بار شيوا بهش زنگ ميزد و اون هم با اجازه من مي رفت دنبالش و کارهاشو مي کرد : خريد کردن , خونه دوست بردن , آرايشگاه بردن و از اينجور کارها . طبيعيه که با هم خيلي صميمي شده بودن و شده بوديم . تو روزز اصلي که ديگه من و شيوا فکر کرديم خيلي با رامين اخت شده من يه دوربين تو کمد اتاق خواب جاساز کردم . شيوا هم طبق روال قبل به رامين زنگ زد و گفت اگه مي توني بيا منو ببر خريد لباس . اون هم به من گفت که همسرتون کارم داره و من هم بهش اجازه دادم . خلاصه با هم رفتن خريد و برگشتن خونه . مثل هميشه رامين مياد تو تا چيزي بخوره . شيوا هم ميره تو اتاق خواب و دوربين رو روشن مي کنه . بعد اومد به رامين گفت : رامين بيا من لباسها رو مي پوشم ببين خوبه ؟ اون پسر خوب و ماماني ( که همين الان هم دلم براش تنگ شده ) از همه جا بي خبر قبول کرد . حالا تصور کنيد با هم داريم از دوربين ميبينيم :
شيوا لباس اول رو که زياد هم باز نبود پوشيد و رامين رو صدا زد . رامين اومد و در حالي که معلوم بود از ديدن بازوها و جلوي سينه شيوا جا خورده اونو برانداز کرد و لباس رو تائيد کرد . بعد رفت بيرون تا شيوا دومين لباس رو بپوشه . اين لباس خيلي باز بود هم از دامن هم از سينه . رامين دوباره اومد تو و کاملاَ معلوم بود دهنش خشک شده . بروبر نگاه کرد و با صدايي لرزون نظرشو گفت . ( اينو همين جا بگم که رامين دوست دختر داشت و سابقه سکس هم داشت ولي نه زن شوهر دار و نه شيوا و نه زن رئيسش ) شيوا با شيطوني خاص خودش گفت چشاتو بگير من لباسمو عوض کنم يکي از لباسهاي قبلي رو بپوشم ببين از اين سه تا کدوم بهتره برا جشن تولد دوستم !! رامين بيچاره هم همين کار رو کرد و شيوا جلوي اون که چشماشو گرفته بود لخت شد و لباس سومي رو پوشيد . اين يکي ديگه افتضاح بود يه شلوارک با يه تي شرت خيلي باز . رامين کاملاَ يکه خورده بود ولي هرجوري بود يه چيزي گفت . شيوا بهش گفت چرا صدات مي لرزه ؟ چرا قرمز شدي ؟ … رامين گفت راستش آخه شما اينجوري لباس مي پوشي و فکر منو نمي کني . شيوا گفت مگه چيه بابا ؟ تو از خودموني . تو که مجردي , کوچولويي , مي خواي اين دفعه چشمتو نگير !!! رامين هم گفت باشه نمي گيرما . اونم گفت نگير و يهو تي شرت رو از تنش دراورد . رامين وايستاده بود و هم تحريکک شده بود و هم هاج و واج داشت به شيوا که سينه هاي خوشگلش تکون تکون مي خوردن و مثلاَ بي خيال دنبال لباس خونه اش مي گشت زل زده بود . يه دفعه به رامين نگاه کرد و گفت چت شده بابا ؟ تا حالا نديدي ؟ اونم دروغکي گفت نه . شيوا گفت خوب حالا ببين و شلوارکش رو هم دراورد و وانمود کرد که مي خواد شلوار راحتيشو بپوشه ولي رامين کاملاَ بي اختيار جلو رفت و از پشت بغلش کرد . شيواي شيطون هم که دوماهي مي شد منتظر اين لحظه بود مي گفت نه چيکار مي کني ؟ اگه آرش بفهمه چي ؟ به دوست و رئيست خيانت مي کني ؟ رامين هم التماس کنان گفت نه کاري نمي کنم . خيلي منو تحريک کردي . کاري باهات ندارم صبر کن يه ذره و شروع کرد به ماليدن و بوسيدن گلو و لب شيوا . شيوا هم مثلاَ تسليم شد . خوب که شيوا رو ماليد يه دفعه ارضا شد . حتي لباسش رو هم درنياورد . معذرتخواهي کوچکي کرد و از خونه خارج شد و مثلاَ اومد سر کار . شيوا هم به من زنگ زد و گفت بالاخره راهش اوردم بايد بيايي فيلم رو ببيني . نيم ساعتي گذشت تا رامين اومد سرکار ولي روش نمي شد به من نگاه کنه و خودشو از من قايم مي کرد . منم چيزي نگفتم و شب که رفتم خونه فيلم داستان بالا رو با شيوا ديديم . بعدش هم با هم قرار گذاشتيم که يکي دو روز ديگه شيوا بهش زنگ بزنه و اونو بخواد تا مثلاَ ببرتش جايي . تو راه هم بهش بگه اشکالي نداره و حتي اگه تا حالا تجربه سکس نداره مي تونه يه بار باهاش تجربه کنه . همين کار هم شد و نهايتاَ هفته بعد اونا با هم قرار گذاشتن تو خونه . غافل ا اينکه رامين تنها کسي بود که چيزي از پشت پرده اون سکس وحشتناک که مي خواست اتفاق بيافته چيزي نمي دونست !! پشت پردهرو سه نفر ديگه مي دونستن : من , شيوا و دوربين !!!

7 نظرات:

brave گفت...

mer30 azinke zarbdari gozashti

ناشناس گفت...

داستانهای ضربدری خوبه .. تجربمون زیاد میشه؛ جرأت بهمون میده ...

Unknown گفت...

خواهش ميكنم عزيزم؛اما شما دوست ناشناس عزيز تا در موقعيتش نباشي درك نميكني تعدادي با ايميل خواستار سكس ضربدري شدن درصورتيكه شما زوج هستين و مايل به ضربدري هستيد به ايميلم جوابتون را بفرستيد تا با بقيه آشناتون كنم؛مرسي

ناشناس گفت...

سلام مرسی از داستانهای خوب و عالی شما من ساسان هستم و مایل هستم به سکس ضربدری من و زوج هستم منتظر ایمیل مشا هستم
sasan.farokhi@yahoo.com

Unknown گفت...

Salam sasan jon.be emailet payam dadam.lotfan mavaredi ro ke neveshtam barat baram befrest.dar khabarname ham agar ozv beshi mamnon misham.mersi azizam

amir گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
Unknown گفت...

بعلت نادرست بودن آدرس ايميل اين نظر حذف شد

 

ابزار وبمستر