ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سكس با بسربرادرشوهرم

سلام اسم من مهناز 45 سال دارم 2تا پسر 1 دختر كه د تاشون دانشجو هستند يكيشون كلاس اول راهنمايي شوهرمم شغل ازاد داره و خودمم دبيرم من يك مدتي بود كه زياد پريود ميشدم و تحت نظر دكتر بودم دست اخر دكتر گفت بايستي عمل كني تا رحمتو در بياريم منم چاره اي نداشتم براي اينكه از اين مسئله خلاص شم قبول كرد بعد از عمل زياد درد داشتم بعد از 2 هفته رفتم پيش دكتر تا بخيه هامو بكشه وقتي رفتم اونجا چون كه زير شكمم عمل شده بود اصلا" نمي تونستم دكه شلوارمو ببندم بايستي بازش ميزاشتم اخه خيلي درد داشتم خلاصه بگذريم ا ماهي از اون ماجرا گذشت من ديگه حالمم خوب خوب شده بود و براي اول مهر كه مدرسه ها باز ميشد ديگه مشكلي نداشتم ديگه بچه هامم رفتم سر درس و مشقشون از زماني كه رفته بودم مدرسه چند وقتي نگذشته بود كه بعضي وقته درد كمي زير شكمم احساس ميكردم با دكترم تماس گرفتم گفت نبايد ناراحتي واسه خودت درست كني ديدم درست ميگه وقتي ناراحت ميشم درد دارم خلاصه يكر روز خيلي درد بهم فشار اورد مجبور شدم كلاس تحويل همكارم بدم سريع بيام خونه اون روز هم تا عصري كلاس داشتم روزهايي هم كه تا عصر كلاس داشتم پسرمم تا عصري مدرسه بود براي كلاس تقويتي شوهرمم معمولا" خونه نمي يومد ولي اون روز قرار بود ساعت 10 بيلد خونه ماشينشو بذاره بره با دوستش تو يكي از شهر هاي حومه واسه وصول چك ولي ساعت 11:00 كه من اومدم ديدم هنوز ماشينو نياورده من ديگه اينقدر دردم شديد شده بود برا اينكه راحت بشم سريع شلوارمو دراوردم دراز كشيدم رو تخت ساعت حدودا" 11:30 بود ديدم صداي ماشين اومدم ميدونستم كه علي شو هرم حال نداشتم برم بيرون تو عالم خواب و بيدار بودم گفتم اگه منو ببينه ممكنه از كارش بزنه منم نرفتم بيرون بعد از چند ثانيه حس كردم صداي در اومد چون كه نيمه خواب بودم گفتم شايد خيالاتي شدم بعد از چند ثانيه صدا زدم علي تويي ديدم صدايي نيومد دوباره خوابيدم من علي نسبت به سنمون خيلي جون بوديم كسي باور نمي كرد ما 45 سالمونه چند دقيقه اي گذشت من عادت دارم موقع خواب چشم بند ميزنم حس كردم يك نفر اومد روتخت مطمئن بودم علي اروم دستي رو پام كشيد من طبق معمول اروم خوابيدم رومم برنگردوندم فقط گفتم ديرت نشه بزار برا شب تا منم حالم بهتر بشه يك كلام گفت نه شروع كرد بدنمو مالوندن منم گفتم حق داري اخه 1 ماهي بو دفرصت مناسبي پيش نيومده بود علي عادت داشت نيم ساعتي با كونمو كسم ور ميرفت بعد من شروع ميكردم نشست بود روي پاهام همينجوري ميمالوند منو منم كونمو داده بودم بالا تا حسابي حال كنه معمولا" بعد از علي نوبت من بود كه با اون ور برم تا شهوتيش كنم ولي اون روز تا علي كارش تموم شد دراز كشيد رو من اخه علي هيچ وقت فكر خودش تنها نبو د كيرشو گذاشت بين شكاف باسنم حس كردم كيرش خيلي خيلي بزرگ اخه كير علي 17 سانت با قطر13 بود ولي اين كير خيلي بزرگ بود ديگه چشم بندمو برداشتم يك نيم نگاهي به عقب انداختم ديدم واي چه شده پسر برادر شوهرم با ولع داره نگام ميكنه ديگه از ترس داشتم ميمردم نگو صبح ماشين لازم داشته رفته گرفته علي هم رفته بود شهرستان اينم كارش كه تموم شده بود ماشينو اورده بود خونه زبمونم بند اومده بود ديگه كار از كار گذشته بود ا خواهش كردم ادامه نده همين جا كارو تموم كنه ولي قبول دار نشد كيرشو كه ديدم خيلي ترسيدم حدودا"20سانت با قطر 17 بود من ه چي تقلا كردم كه ادامه نده قبول نكرد منو به زور خوابوند پيرهنمم در اورد شروع كرد سينه هامو خوردن من چراع سبز نشون ندادم ولي يواش يواش شهوتي شدم اب كسم راه افتاد چون 1ماهي بود اين برنامه رو نداشتيم كيرشوو كه كرد تو كسك سوزش عجيبي گرفتم خيلي گنده بود ديگه اهو اوف 2 تانون در اومده بود بهد منو به شكم خوابوند يك بالشتي گذاشت زير شكمم گفتم شايد ميخواد تز عقب يكنه تو كسم ديدم نه رفته سراغ جايي كه نبايد بره از خواهش كردم گفتم نه ترو خداه نه اينكارو نكون قبول نكرد ظاهرا" من هر چي ميگفتم اون بيشتر حشري ميشد همش ميگف جوننننننننننن وايييي چه كوني داري دالت مياد كيرشو اروم گكذاشت دم سوراخم سرشو كرد داخل يهو من با صداي بلند گفته واييييييييييييييييييييييي ييييييييييييييييييييييييي يييييييييييييييييي سوختتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تتتتتتتتتتتتتت پاره شدممممممممممممممممممممممم ممممممممممممممممممممممممم ممممممممممممممممممممم اهههههههههههههههههههههههه ههههههههه درش بيارررررررررررررر جون خودت درش بيار ولي اون چند ثانيه اي مكث كرد بعد شروع كرد تلمبه زدن منم بلند بلند داشتم گريه ميكردم تا اخر بعد از2دقيقه ديدم دست نگه داشت گفت اگه تونستي تا 2 دقيقه با ساك زدن ابمو بياري ولت ميكنم منم ديدم بهتر از اينه كه اين كونمو بخواد پاره بكنه با حالت گريه قبول كردم ولي چشمتون روز بد نبينه من تونستم اين كارو بكنم با زور بعد از 2 دقيقه منو برگردوند دوباره شروع كرد تلمبه زدن تو كونم منم يك ريز گريه ميكرد گفتم توروخدددددددددددددددددددد ددددددددددددددددددددددددد دا جون مادرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت ممممممممممممممممممممممممم ممممممممممممممممممممممممم ممممممممممممممممممممممممم ممممممممممدارم پاره ميشمممممممممممممممممممممم ممممممممممممممممممممممممم ممممممممممممممممممممممممم نهايتا" بعد از 5 دقيقه ابشو خالي كرد و منو همونجوري ول كرد رفت جوري شد كه علي زبون بسته تا 5 شب ميخواس باهم حال كنه ولي نتونستم

1 نظرات:

ایرانی گفت...

تصادف قشنگی بود .باید گفت اشتباه هوس انگیزی بود .ممنونم امیر جون ..ایرانی

 

ابزار وبمستر