ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سكس با عمه جونم

عمه ام اسمش.ص.است واقعا اندام سکسي داره که هر مردي رو حشري ميکنه.اولين روز عيد بود که به خانه ي مادربزرگم رفيتم راستش مادربزرگم سال پيش فوت کرده بود.ما ناهار رو در خانه مادربزرگم به همراه عمه ام و عمويم و خانواده ي خودمان بوديم و شام هم همينطور.شوهر عمه و پسر عمه ام در خانه خودشون بودند.بعد از شام خانواده ي ما به خانه ي خودمان آمدند برادرم مريض بود و فقط من مونم و عمه ي عزيزم با عمويم.موقع خواب شد جا انداخيم عمه ي من کنار ديوار و من هم کنار عمه ام و عمويم هم کنار من خوابيديم.من وسط عمه و عمويم خوابيدم.عمه ام زني است 45 ساله باسينه هاي 75 که آب هر آدمي رو در مياره.من خيلي خوشحال شدم که کنار اوميخوابم.نصفه هاي شب شد که من از خواب بلند شدم که برم دستشویی.رفتم کارمو انجام دادمو برگشتيم وقتي مي خواستم سرجام بخوام متوجه عمه ام شدم که با يه تاپ مشکي که سينه هاش داش تاپشو جر ميداد رو به بالا خوابيده.من ديگه خوابم نميبرد و فقط داشتم باديدن اندام سکسي عمه ام با خودم ور ميرفتم که دل رو زدم به دريا و دستم رو آروم رو سينه هاي عمه ام گذاشتم خيلي نرم بود يه دستم رو سينه هاي عمه ام بود و يه دستم رو کيرم.چند دقيقه با سينه هاي عمه ام حال کردم ديدم عمه ام واقعا خسته است و حسابي خوابيده و هيچي حاليش نميشه جرات خودمو بيشتر کردمو دستمو رو کوشس برم.عمه ام شلوار پارچه اي تنش بود.خيلي حال ميداد داشتم با کوسش حال ميکردم که ديدم عمه ام بلند شده و داره منو نگاه ميکنه و ميخنده من از ترس داشتم ميمردم که نکنه عمه ام آبروم رو جلو همه ببره که يه باره عمه ام دستش رو برد سر کيرم و کيرم رو محکم گرفتش که من داد زدم : عمه چيکار ميکني.گفت:حالا تو دزدي دزدي با من حال ميکني حالا نوبت منه سرش رو پايين برد و آروم آروم کيرمو خورد من اصلا بارم نميشد که عمه ام داره برام ساک ميزنه اونم نصفه شب بعد از چند دقيقه ساک زدن دست منو گرفت و به کوسش ميمالوند من گفتم:عمه نميخواد من خودم ميکنم گفت:اي شيطون خلاصه کلي با کوسش حال کردم اونم خيلي داشت بهش حال ميداد بعد خودش شلوارشو بالا زد و به طرف ديگه برگشت من هم قشنگ عمومو نگاه کردم که نکنه بيدار باشه بعد خودمو بهش چسبونم چه کون نرمي داشت صداي اوف اوف از عمه ام بلند شد دستم رو بردم رو سينش واقعا چه سينه ي نرمي داشت همين طوري چند دقيقه بهش چسبيدم حال عجيبي داشتم هر دوتامون حشري حشري شده بوديم امه چاره نداشتيم و با همون حال خوابيديم.صبح که از خواب بلند شدم کارهاي ديشب برام باور کردني نبود و انگار برام مثل يه خواب بود.بلند شدم که برم دست و صورتم رو بشورم ديدم عمه ام روي پله نشسته سلام کردمو و پرسيدم که عمو کجا رفته گفت رفته بيرون من ديگه از خوشحالي تو پوست خود نمي گنجيدم آخه عموم عادت داره هر وقت ميره بيرون 5-4 ساعت ديگه بر ميگشت.من رفتمو يه صبحونه ي اساسي خوردم تا کمرم قوت بگيره آخه ميدونستم امروز روز حال منه.صبحونه که خوردم رفتم کنار عمه ام بر روي پله نشستم دستمو اندختم رو گردنش گفتم:چيه عمه حالت خوش نيست گفت:نه چيزيم نيست.گفتم:از قضيه ديشب که ناراحت نشدي.گفت:اتفاقا کلي بهم حال داد منم فهميدم که عمه ام دوست داره با من سکي کنه.هيچي من دستم رو بردم رو موهاش با موهاش بازي کردم بعد به عمه ام گفتم :عمه يه چي بهت بگم.گفت:بگو.گفتم:عمه ميخواي کاره ديشبو ادامه بديم.گفت:چرا که نه منم تا اينو شنيدم لبمو بردم نزديک لباش و نزديک15 دقيقه با هم لب گرفتيم بعد بلندش کردم بردمش تو اتاق در حالي که سرپا بود کم کم لباساشو در آوردم اول از پيرهنش شروع کردم بعد زيرش که يه سوتين گل گلي پوشيده بود رو در آوردم بعد شلوارش و آخرين مرحله که يه شورت گل گلي که با سوتينش ست کرده بود بود رو در آوردم حالا عمه ام شده بو لخت مادر زاد گفتم عمه حالا نوبت تو.عمه ام کم کم لباس منو در آورد تا رسيد به شرتم وقتي شرتم رو در آورد از ترس زهر ترک شد(آخه کيرم خيلي بزرگه) گفتم عمه تو شروع کن کيرمو با دستش گرفت و مثل حرفه اي ها برام ساک ميزد من ديگه داشت آبم ميومد گفتم عمه ولش کن.بعد من عمه ام رو خوابوندم رو زمين و يه لب کوچيک ازش گرفتم و شروع کردم به خوردن سينه هاش که چه سينه هايي بود که من تو عمرم چنين سينه هاييي رو حتي تو فيلمهاي سکسی هم نديده بودم.اون قدر سينه هاشو خوردم که اوف اوف عمه ام بلند شد بعد رسيدم به کوسش يه دست رو کوسش کشيدم که عمه ام يه اوف عجيبي گفت که فهميدم حسابي حشري شده منم مثل کوس نديدها اين قدر کوس عمه ام رو خوردم که عمه ام ارضا شد.بعد به همين حالتي که دراز کشيده بود پاهاشو يه کم وا کردم و کيرمو آروم کردم توش اون قدر داغ بود کيرم از شدت گرما داشت آتيش ميگرفت.يه 10 دقيقه همونطوري تلمبه زدم.تلمبه زدن من يه طرف آخ و اوخ گفتن عمه ام يه طرف که اين منو بيشتر حشري ميکرد ديدم آبم داره مياد به عمه ام گفتم که بريزم تو گفت آره بريز منم با شدت عجييبي آبمو تو کوس عمه ام ريختم بعد رو عمه ام خوابيدم وحالي نداشتم اما نميخواستم چنين فرصت طلايي رو از دست بدم گفتم عمه ميخوام از کون بکنمت گفت باشه فقط يواش گفتم باشه عزيزم.بعد طوري خوابيد مثل سجده من رفتم کرم رو که روي تاقچه بود برداشتم و قشنگ سوراخه ي کون عمه مو چرب کردم بعد کير خودمم چرب کردم کرم رو گذاشتم کنار رو رسيدم به کار وقتي سر کيرمو کردم تو کون عمه ام چنان دادي زد که من کر شدم بعد آروم آروم بقيه کيرمو فرستادم تو عمه ام از شدت درد داشت ميمرد که برام اهميتي نداشت من هي عقب جلو ميکردم خيلي حال ميداد کم کم صداي آخ و اوخ عمه ام کم تر شد بعد من کيرمو در آوردم عمه مو رو با بالا خوابوندم و آبمو روي سينه هاش ريختم خلاصه کلي حال داد و بعد بلند شديم و رفتيم خودمونو تميز کرديم وسريعتر لباس پوشيديم که ديگه نزديک بود عمويم بياد.پایان
 

ابزار وبمستر