ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

کاملیا

من به خانه يكي از بستگان رفت و آمد دارم.دختري دارن به نام كامليا كه دختري 18 ساله و بسيار زيباست چند وقت پيش احساس كردم كامليا از من خوشش مي آيد.من شبيه خواننده هاي خارجي هستم و او اين را مي داند.بالاخره به پيشنهاد پدرش كه مرا خيلي دوست دارد قرار شد با هم ازدواج كنيم با هم با اطلاع خانواده تلفني ارتباط داشتيم و همديگر را در خانه خودشان مي ديديم ما كاملا مودبانه و رسمي با هم ارتباط داشتيم.پس از مدت كوتاهي متوجه شدم اخلاق او مورد پسند من نيست و از طرفي 10 سال اختلاف سني داشتيم به همه اعلام كردم از ازدواج با كامليا منصرف شدم كه با ناراحتي خانواده اش همراه بود ارتباط ما كاملا قطع شد.و روزهاي آخر با بد بيراه گفتن به هم از هم جدا شديم.من كه با دخترهاي زيادي دور و برم بودند موضوع را كاملا فراموش كردم.يك روز تلفنم زنگ زد او كامليا بود گفت:من می خواهم با تو باز هم ارتباط داشته باشم گفتم من از اين به بعد مثل یه دختر غريبه با تو خواهم بود و فاميلي ما برايم مهم نيست از او خواستم به آپارتمانی كه در آن زندگي مي كنم بياد سه روز بعد به بهانه سفر زيارتي از طرف مدرسه شب آمد پيش من ميدانستم شب لذت بخشی را با اين دختر عاشق با قد 165 موهای لخت، سينه هايي به اندازه يك سيب ،لبهای گوشتی ،بدن سفيد و بی مو وچهره ای زيبا خواهم داشت. آمد بعد از در آوردن كاپشن كوتاه و روسری در كنار من نشست اندام قشنگش زيرشلوار وتی شرت تنگ آدم را يه جور ديگر می كرد راستش كيرم بلند شده بود دستم را روی شانه اش گذاشتم بدون درنگ خود را به طرف من كشيد لبم را روی لبش گذاشتم و می با سينه هايش بازی كردم احساس كردم بدنش می لرزد می خواستم كاملا" او را حشری كنم او را رها كردم و بلند شدم برای كردن وقت زياد بود او شب پيش من است به او گفتم بريم روی تخت در همين حال گفتم لباست را در بيار گفت: خودت! هم خجالت می كشيد هم دوست داشت او را بكنم درحالی كه روی تخت دراز كشيده بوديم در حين لب گرفتن تی شرتش را در آوردم سوتين سفيد با سينه های برجسته كه هنوز آويزان نشده قرارم را گرفته بود ولی با تمام نيرو خودم را كنترل می كردم تا كاری نكم در اولين سكس زندگيش بيشترين لذت را ببرد آرام بالای سينه اش را می بوسيدم و دستم را به زير گردن و باسنش كه هنوز با شلوار تنگ و ناز بود می مالیدم كم كم رفتم پايين و شلوار را در اوردم از روی شورت سفید و گيپورش كسش را می بوسيدم شورت را هم در آوردم لبه های كس تمیز و بی مو را با زبانم لیس می زدم تمام بدنش ميلرزيد در يك لحظه بلند شدم و تمام لبسهايم را در آوردم رويش دراز كشيدم حالا هر دو كاملا" لخت بوديم كير من مثل آهن سفت شده بود در حالی كه تمام بدنش را ميبوسيدم كيرم را لای پايش گذاشتم به نحوی كه كيرم به كسش برخورد مي كرد سينه اش را كه نه خيلي سفت و نه خيلي نرم بود را می بوسيدم و ليس ميزدم پاهايش را بلند كردم سركيرم را روی كسش گذاشتم با صدای آرام گفت: مطمئنی؟گفتم: نترس. ارام كیرم را وارد ك ردم كس تنگی داشت درد شديدي را تحمل می كرد كم كم عقب می رفت ولی صدایش در نمی آمد كم كم نصف كيرم را وارد كسش كردم چون برای اولين بار بيش از اين تحمل نداشت و شروع به عقب جلو كردن كردم رويش دراز كشيدم همينطور كه تلمبه می زدم تمام گردن لب و سينه اش را می بوسيدم با تمام قدرت مرا بغل كرده بود و مدام می گفت دوستت دارم رفت و برگشتم را سريع تر كردم تمام كيرم را وارد كردم بدنش سرخ شده بود كيرم را در آوردم و به طرف دهانش بردم چشمش را بست و دهانش را باز كرد می كيرم را ليسيد و گفت بكن تو كسم مزش بيشتره دوباره كيردم تو كسش و تلمبه زدم احساس كردم آبم دارد می آيد كيرم را درآوردم وآبم را روی صورتش ريختم كمی هم وارد دهانش شد گفتم مزه اش چطوره گفت خوبه ! می روی تخت دراز كشيدم او را بغل كرده و ميبوسيدم دستم را گرفت و روی سينه اش گذاشت گفت اینجوری بهم آرامش ميده بعد بلند شديم و رفتيم حمام زير دوش او را محكم بقل كرده بودم و صورتم را به صورتش می ماليدم و صورت خیسش را می ببوسيدم می دانستم بعد از كردن دخترها از اين جور كارها خوششان می آيد. كمی عقب رفتم تاصابون را بردارم و من او را بشورم وقتی چشمم به پايش افتاد ديدم از كسش خون همينطور جاريست گفتم كامليا نگاه كن خود را به آغوشم انداخت و حرفی نزد. بعد از آن تا صبح دو بار ديگر او را كردم طوری كه صبح فردا كه می رفت هيچ كدام نا نداشتيم از آن به بعد بدون اينكه كسی از فاميل بداند هفته ای يكي يا دوبار به خانه ام می آيد و او را از جلو می كنم ديگردردی ندارد و می گويد بعضی اوقات نصف شب دلم می خواهد به خانه ات بيايم تا مرا بكني...هميشه به محض اينكه وارد می شود من اسپری بی حسی میزنم تا مدت زيادي او را بكنم واقعا كردن چنين دختر زيبايي برايم مثل خواب است چند بار خواستم او را از كون بكنم ولی میگويد خيلي درد دارد البته فقط وقتی سرش را داخل میكنی درد دارد بعد دردش كم ميشود.پایان

1 نظرات:

ایرانی گفت...

داستان قشنگی بود .نمیدونم چرا حس جوانمردی من گل کرد و با خودم گفتم کاش که حالا کاملیا ایثار گری کرده وگوهر بارزش دخترانه اشو تقدیم کرده پسره هم آخر داستان عقدش می کرد ..ایرانی

 

ابزار وبمستر