ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سكس شانسي با خواهرم

داستان برمیگرد به ساله گذشته یه شب ازخواب بلند شدم برم اب بخورم رفتم اب خوردم داشتم برمیگشتم طرف اتاقم دیدم یه صدای از توی اتاقه خواهرم میاد اول فکر کردم داره درس میخونه اخه اون بیشتر شبها تا دیر وقت درس میخونه بی خیال شدم رفتم که بخوابم ولی شیطونه نزاشت رفتم دم در اتاقش گوشهامو تیز کردم ببینم چی میگی؟؟ دیدم داره میگه خیلی دوست دارم ولی میترسم؟؟؟/ من مونده بودم که چی داره میگه؟؟؟؟ رفتم گوشی تلفنو ازتوی پذیرایی برداشتم دیدم داره با یکی از دوست دختراش حرف میزنه اون بهش میگفت من فردا دارم میرم پیشش توهم بیا بریم خره از این فرصتها دیگه گیر نمیاداااااااا اونوقت هم کیر میبینی هم یه حالی میکنی؟؟؟؟ اینو که گفت خشکم زد داشتم میترکیدم میخواستم از پشته تلفن دوست خواهرمو جرررررررر بدم.هیچی نگفتم خواهرم دو دل بود نمیدونست باید چکار کنه؟؟؟گفت تا فردا فکر میکنم بد جوابتو میدم دوستشم قبول کرد بد گوشیو گذاشت نمیدونستم باید چکار کنم؟؟؟؟؟؟ پیشه خودم میگفتم چرا باید خواهرم بره به یه غریبه بده؟؟؟؟ بیا با خودم؟؟؟؟؟؟ حسابی حشری شده بودم رفتم جلواتاقش یواش درو باز کردم رفتم داخل پشتش بمن بود که یکدفعه روشو برگردوند طرفم ازجاش بلند شد گفت اتفاقی افتاده؟؟؟؟؟؟ رفتم کنارش نشستم گفتم نه خوابم نمیومده اومدم پیش تو.بد بهش گفتم چرا تا بحالا نخوابیدی؟؟؟؟ گفت داشتم درس میخوندم تو دلم گفتم اره جونه عمه ات شهوت جلوی چشامو گرفته بود هر لحظه میخواستم خودمو نزدیکش کنم ولی میترسیدم یه بار ازم پرسید داری به چی فکر میکنی؟؟؟؟ بلند شو برو میخوام بخوابم.گفتم به همونی که تو فکر میکنی.گفت من به چیزی فکر نمیکنم؟؟؟ بهش گفتم ای شیطون یکم سرخ شد گفت منظورت چیهههههههه؟؟ گفتم من همه حرفاتونو با دوستت شنیدم.تا اینو گفتم میخواست گریه کنه.دستمو انداختم دور گردنش گفتم یک وقت خر نشی خودتو بدبخت کنیااااااااا؟؟؟؟؟ اگه مشکلی داری بخودم بگو.هیچی نگفت اروم بوسش کردم.چنتا بوس همینجوری کردم دیدم هیچی نمیگه.لبمو نزدیک کردم یه بوس به لباش زدم مثل اینکه خوشش اومده بود یه لبخند زد منم خوشحال شدم شروع به لب گرفتن کردیم کم کم لباسامونو دراوردیم داشتم سینه های نازشو میخوردم که صداش دراومده بود کم کم رفتم پایین تا به کوووووووووسش رسیدم یه بوی شهوت انگیزی میداد خیلی حال کردم شروع بخوردن کردم به اوج شهوت رسیده بود دیدم یه صدایی کرد و اروم شد فهمیدم ارضا شده.بلندش کردم گفتم نوبته توئه کیرررررررمو به زور میخورد بدش میومد بهم گفت خیلی بزرگه چکارش کردییییییی؟؟؟؟ هیچی نگفتم شروع بخوردن کرد بعد از چند دقیقه گفتم بسه حالا من از کوووووووس که نمیتوتم بکنمت چهار دسته پا شو.اخه اون نمیدونست میخوام کوووووووونش بزارم رفتم یه کرم اوردم مالیدم به کووووووووونش وشروع کردم به مالیدن با انگشت یه کم بازش کردم بعد کیرررررررمو اروم گذاشتم دم سوراخش کیرمو فشارررررررر دادم توشششششششش.ووااایییییییییییی جااااااااااان تنگههههههههه یه جیغغغغغغغغ زد که گفتم الان همه میان با دستم دهنشو گرفتم یه چند لحظه به همون حالت موندم تا جا باز کنه بعد شروع به تلمبه زدن کردم 5دقیقه بعد ابمو اومد و توی کووووونش خالی کردم سریع لباسمو پوشید ویه لب جانانه ازش گرفتم و بهش گفتم اون دوستاشو هم خط بیاره بکنمشون خواهرم هم قبول کرد از اون روز به بعد ما با هم سکس داریم.پایان

2 نظرات:

matin گفت...

امیر جون داداش نبودی دلم برات تنگ شده بود از این داستان باحال که میزاری مثل خواهر و برادر ادم دیوانه میشه عجب چیزی من که خیلی حال میکونم واقعا که تو شاهکاری پسر دمت گرم

ایرانی گفت...

امیرجون این داستانت هم مثل بیشتر قصه هات قشنگ بود .شمعی که به خانه رواست بر مسجد حرام است ..ایرانی

 

ابزار وبمستر