ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بهشت قسمت چهارم

درهمون حال هم منیر توی لیوانها کنیاک ریخت و برای خودش و پرستو کمی سون آپ اضافه کرد.محسن هم یکدونه سیب پوست گرفته و چهار قاچ کرده جلوش گذاشته بود.منیر لیوانها را بینمون تقسیم کرد و رو به پرستو کرد و گفت:پرستو جون میخوام امشب همرام بیائی؟؟ پرستو لیوانش رو گرفت و گفت:منیرجون تا کجا باید بیام؟؟میدونی من مشروب نمیخورم حالا هم که این لیوان رو ازت گرفتم فقط بخاطر تو ومحسنه که امشب خونه و دل من و امیر را روشن کردید.منیر دستشو روی رونهای سفید و گوشتی پرستو گذاشت و گفت:پرستو جون تا کجا نداره؟؟؟غریبه که بینمون نیست اینکه امیر جوونه شوهرته اونم که محسن جون منه دیگه؟؟؟ حالا تا هر جا دوست داری بیا فقط عقب نمونی که ممکنه پشیمون بشی؟؟؟؟ خوب؟؟؟ حالا لیوانت رو سربکش و چهار تائی همزمان لیوانا را خالی کردیم.محسن بلافاصله یکی یک قاچ سیب تو دهن من و منیر جا داد.اما وقتی خواست قاچ سیب پرستو را بزاره دهن پرستو کمی خودشو جلوتر کشید و درحالیکه نیم خیز شده بود دست چپشو گذاشت روی رون راست پرستو و چون شلوارک پرستو تا نزدیکهای کشاله رونش عقب رفته و جمع شده بود اونم دستشو سروند تا کشاله رون پرستو طوریکه کوس پف کرده پرستو از روی شلوارک نازکش درست بین دوانگشت شصت و اشارش قرارگرفت؟؟؟ با لرزش خفیفی که پرستو خورد معلوم شد محسن خیلی ماهرانه و سریع که شاید فکر میکرده دور از چشم منه یک فشار کوچیک به کوس پرستو داده بود؟؟ خیلی از این تیز بازی و سرعت عمل محسن خوشم اومد.نشون داد همونیه که ما دنبالش میگشتیم.بنظرم اصلا اینکاره بود.این  وسط منیر سرگرم ریختن مشروب توی لیوانها بود.از اونم خوشم اومد چون بهتر از من صحنه را دید ولی بیخیال گذشت و کار ریختن مشروبو ادامه داد.این میرسوند که تردستیهای محسن رو زیاد دیده؟؟؟رومو طرف محسن چرخوندم و طوری وانمود کردم یعنی دیدم ولی بیخیالش از محسن برای مزه سیبش تشکرکردم.درحالیکه منیر لیوانهای مشروب را پرمیکرد منم یک دونه پرتقال پوست گرفته و قاچ کردم وقتی پرتقالوآماده میکردم متوجه پرستو شدم که خیلی سریع مشروب روش اثر کرده صورت خشگلش گل انداخته و زیبائی پوست سفیدش صد برابر شده.دیدن چهره زیبای پرستو برام نشاط آور و شهوانی بود و از اینکه خشگلی همسرم مورد توجه محسن قرار گرفته و محسنم توی همون حرکت اولیه با گرفتن کوس پرستو تونسته بود ضمن حشری کردن اون نظر شهوانی پرستو رو بخودش جلب کنه خوشحالی زایدوالوصفی تموم وجودمو پر کرده بود.محسن با اینکارش چراغ سبزو از ما گرفته بود چون هیچگونه واکنش منفی یا اعتراضی از طرف من یا پرستو ندید برای همین حسابی داشت حال میکرد و چشم از پرستو برنمیداشت.کمی خودمو جا بجا کرده و به محسن نزدیکتر شدم با دیدن برجستگی جلوی شلوارش متوجه شدم حشرش زده بالا و اونم دست کمی از حال من نداره.با این تفاوت که من برای کون منیر جون شق کرده بودم و اون برای گائیدن پرستو شق کرده بود؟؟؟؟.از اینکه خیلی زود به آنچه که در رویا و خیال داشتم رسیده بودم خوشحال شدم.تو همین افکار بودم که صدای منیر جون برای برداشتن لیوان مشروب منو بخودم آورد.منیر اینبار مشروب بیشتری توی لیوانها ریخته بود.برای پرستوهم ریخته بود.همگی با خوشحالی و خنده لیوانهای خود را خالی کردیم و من پشت بندش قاچهای پرتقال را توی دهان یکی یکی اونها گذاشتم.شیطنت منیر گل کرد و بعد از گذاشتن قاچ پرتقال توی دهنش از روی مبلی که نشسته بود بطرفم نیمخیز شد و صورتشو آورد جلوی صورتم.ضمن اظهارتشکراز مزه پرتقال لبامو بوسید وهمانجا بغل دستم نشست و به بهانه کمی جا کون داغشو بمن چسبوند.وواااییی.با اینکارش حسابی حشری شدم.همینطورکه داشت خودش رو جا بجا میکرد تا جای کونش بازشه دست چپش رو از مقابل سینم بطرف محسن دراز کرد تا به اون بگه کمی بره اونورتر و جا را باز کنه.چیزیکه بفکرم نمیرسید شگردهای خاص این دو نفر یعنی منیر و محسن بود.چرا که منیرهم به بهانه دراز کردن دستش بطرف محسن و اینکه تعادلشو از دست داده خودشو انداخت روی کیر شقم که اونو به سختی پنهان کرده بودم تا دیده نشه ولی منیر ضمن اینکه پستوناشو به اون میمالید کمی خودشو بلند کرد و دست راستشو روی اون گذاشت که یعنی تعادلشوحفظ کنه اینکار منیر باعث شد تا شقی و برجستگی کیرم بخوبی دیده بشه؟؟؟؟ لیوان دوم مشروب اثرخودش رو خیلی زود روی همه ما مخصوصا پرستو گذاشت.لپهای گل انداخته با چشمانی خمار آلود.خوشگلی و زیبائیش به حدکمال رسیده بود.در چشای خوشگل و خمارش یک حالت شهوانی دیده میشد.صورتش قرمزشده بود با نگاهی خریدار سرتا پای محسنو برانداز میکرد و گاها به برجستگی جلوی شلوار محسن خیره میشد؟؟؟؟ محسنم چنان تو خط  لنگ و پاچه و سینه برجسته پرستو رفته بود که اصلا توجه ای به منیر و کاراش نداشت.منیر بعد از اینکه خوب جاشو باز کرد تمام هیکل داغشو چسبوند بمن ولی دستشو از روی کیرم برنداشت.دستمو گذاشتم روی دست داغ منیر کمی دستشو فشار دادم و با تکون دادن دستش کیرمو جابجا کردم.همینطورکه دست منیر تو دستم بود رومو کردم طرف محسن و گفتم:خوب محسن جان تعریف کن؟؟؟؟ ماه عسل خوش گذشت؟؟؟ کجا رفتین؟؟؟صورتشو چرخوند طرفم.گفت:خبر خواصی نیست ماه عسل اروپا بودیم جای شما دوتا خالی با منیر خیلی خوش گذشت خصوصیات اخلاقی منیم مثل پرستو جونه.حدود پنج ماه وخورده ای اونجا بودیم.یک مدت فرانسه و ایتالیا بودیم و بقیه شو رفتیم سوئد و نروژ.منیر از سوئد خیلی خوشش اومده بود.اونجا توی هتل با یک خانم فرانسوی هم تیپ پرستوجون خوشگل و سفید که یک ریزه کشیده تربود آشنا و دوست شدیم.منیراغلب اوقات با اون بودحتی گاهی شبها هم میموند پیشش.اسم اون برژیت بود.خیلی خانم با حالی بود.دوست دارم یک وقت بشینم و داستان دوستی اونو با ما ومخصوصا منیر را تعریف کنم.منیر نذاشت محسن حرفش تموم کنه خودش دنباله صحبت اونو گرفت و گفت:امیر جون خودم یکشب میام اینجا و داستانشو مفصل برات تعریف میکنم.محسن درحالیکه روشو طرف پرستو میکرد گفت:آره منیر جون پس فردا که من رفتم شهرستان بیا اینجا و ماجرا را براشون تعریف کن تا حال کنن جای منو هم خالی کنید؟؟؟ پرستو هم که حسابی مشروب گرفته بودش مثل اینکه تا حالا کیر ندیده چشای خمارشو دوخته بود به برجستگی شلوار محسن که از حد معمول بیشتر اومده  بود بالا و گاهی یک تکون هم میخورد منیر خانم همینطورکه یک دستش تو دست من بود با اون دستش لیوانها را پر کرد.دیگه برای خودش و پرستو چیزی اضافه نکرد.پرستوهم با حال مستی که داشت یک دونه سیب رو پوست گرفته و داشت قاچش میکرد.منیر خانم لیوانها را داد دستمون و گفت:بخورین تا مزه شو پرستو جون بزاره دهنتون.همگی با هم لیوانا را سر کشیدیم.چهره پرستو از طعم تیز کنیاک توهم رفت.محسن خیلی سریع یک قاچ پرتقال گذاشت دهن پرستو.پرستو هم اول از همه قاچ سیب پوست گرفته را گذاشت دهن محسن.محسن همینطورکه سیب تو دهنش بود دست پرستو را گرفت و درحالیکه چشماشو بسته بود با یک نفس عمیق اونو بو کرد و بوسید.چون پرستو نیم خیز شده بود تا قاچ سیب من و منیر و بزاره دهنمونمون محسن همینطورکه دست پرستو توی دستش بود اونو با یک حرکت کوچیک بطرف خودش کشید و جوری وانمود کرد یعنی پرستو تعادلش بهم خورده و برای اینکه نیفته اونو سفت گرفت توی بغلش و خودش رو کشید بالا تا نوک سینه های پرستو که سیخ شده بودن بخوره به صورتش و خیلی سریع دستاشو از پشت سروند روی لنبرای کون پرستو و با مهارت خواص خودش.همینطورکه دستاش رو میکشید روکون پرستو اونو انداخت روی خودش و صورتشو برد لای پستونای پرستو؟؟؟؟؟/.فکر کنم خیلی سریع دست چپشو برد زیرتاپش و یکی از پستوناشوگرفت تودستش؟؟ چون سینه پرستو روی صورت محسن بود چیز دیگه ائی نتونستم ببینم؟؟؟ ضمن اینکه از حرکت سریع محسن در کشیدن پرستو و انداختن اون توبغلش ماتم برده بود از حضور ذهن و سرعت عملش در تصمیم گیری و انجام بموقع کارش خیلی خوشم اومد.پرستو چون مست بود نمیتونست خودشو جمع کنه و روپاش وایسه برای همین هم محسن از موقعیت استفاده کرد خوب هم استفاده کرد که اینم از زرنگی و چابکیش بود چون برای اینکه نشون بده میخواد کمک پرستو کنه تا بتونه بلندشه و روی مبلش بشینه همینطورکه یک دستش روی لنبر کون پرستو بود و با دست دیگش پستونشوگرفته بود اونو چرخوند و کونشو گذاشت توبغلش درست روی برجستگی شلوارش؟؟کمی خودش رو جا بجا کرد تا خوب کیرررش از روی شلوار با کووون پرستو در تماس باشه بعد آروم آبگاهش رو دو دستی گرفت و سعی کرد پرستو را بلند کنه تا سر پا وایسه ولی اینجا هم زرنگی خودشو نشون داد چون کمی که بلندش کرد اونو ول کرد تا پرستو با کون بیفته توبغلش.اونم چون نمیتونست تعادلش روحفظ کنه درحالیکه از خنده ریسه رفته بود درست می نشست روی کیر شق شده آقا محسن و فکر میکرد محسن داره باهاش شوخی میکنه برای همین بلند و بصورت قهقهه ازته دل میخندید.محسنم حال میکرد.منم از این تیز بازیش حال میکردم و قهقه میخندیدم.منیرهم از خندیدن من میخندید.محسن دو سه بار اینکار رو تکرار کرد.نهایت همونطورکه کون پرستو توی بغلش بود ازجاش پا شد و آروم اونو گذاشت رومبلش و با کمال پرروئی درحالیکه پشتش بمن و منیر بود خم شد و یک لب از پرستو گرفت و گفت:اذیت یا ناراحت که نشدی؟؟خوب شد گرفتمت؟؟؟ و خودش قاچ سیبها را گرفت و گذاشت توی دهن من و منیر و همینطورکه می نشست رو به منیر کرد و گفت:منیر جون دیگه برای پرستو جون مشروب نریزکه زیادیش شده.منم توی همون حال که بحرفای محسن گوش میکردم دستمو از رودست منیر برداشته و گذاشتم روی برجستگی بالای کوسش و با اون بازی کردم.حرف محسن که تموم شد در حالیکه با کوس منیر بازی میکردم و از اینکار هر دومون جوش آورده بودیم با آرنج زدم به منیر و برای اینکه محسن بره طرف پرستو و باهاش حال کنه گفتم:محسن جون قربونت برم اگه برات زحمت نمیشه یک کم شونه های پرستو رو ماساژ بده حالش جا بیاد و بدمستی نکنه آخه مشروب بدجوری گرفتتش؟؟؟محسن که از این حرفم به شدت به هیجان اومده بود خواست چیزی بگه ولی قبل از اینکه حرفی بزنه گفتم:اگه میشه همینجا اگر نه پا شو کمکت کنم با هم اونو ببریم تواتاق خواب اونجا زحمتشو بکش؟؟؟؟ محسن درحالیکه از حرفام بهت زده شده بود ازجاش پا شد که بره طرف پرستو.روم رو طرفش کردم و کمی بلندتر گفتم:محسن جون ببین مثل اینکه حالش زیاد خوب نیست.اون باید درازبکشه مواظب باش نیفته؟؟؟؟؟ با این حرف بمحسن تفهیم کردم که همه چی رو براهه میتونی ببریش تواتاق و بکنیش.محسن با لبخندی شیطنت آمیز نشون داد که قضیه حله.در حالیکه از شدت خوشحالی توی پوست نمیگنجید و نمیتونست این خوشحالی را پنهون کنه گفت:درسته حالش خوش نیست بهتره درازبکشه چون بار اولشه مشروب خورده نباید بزاریم حالش بدترشه؟؟؟ شما مشغول شین من میبرمش تواتاق میخوابونمش نگران نباش؟؟؟روش رو طرف منیر کرد و ادامه داد منیر جون هوای امیر رو داشته باش حوصله اش سر نره تا پرستو خانم رو ببرم توی اتاق.ببین امیر چی دوست داره بهش بده من الان میام؟؟؟ و خیلی سریع یک دستش رو برد زیر کون پرستو و دست دیگه شو گذاشت پشت کمرش و درحالیکه لباشو به گونه پرستو چسبونده بود و میبوسیدش اونو از رومبل بلند کرد.وقتی محسن قد راست کرد که بره طرف اتاق خواب شقی کیرش داشت شلوارشو پاره میکرد.زرنگی کرد و کون پرستو را گذاشت روی کیرش و راه افتاد اونو برد تواتاق خواب.منیر زد به پهلوم و گفت:این چه کاری بود کردی؟؟؟ آخه امیر جون هیچ مردی زنش رو اونم یک زن لخت و خوشگلی مثل پرستو رو میسپاره به یک مرد غریبه که توی حال مستی اونو بغل کنه و ببره تواتاق و ماساژش بده؟؟؟/؟ آخه گوشت رو میدن دست گربه؟؟؟؟ میدونی چیکار کردی؟؟؟؟ تو که محسن رو نمیشناسی؟؟؟ مگه ندیدی هنوز پرستو رو نبرده چه حالی پیدا کرده بود؟؟؟؟.......

2 نظرات:

ناشناس گفت...

ایرانی جان لطفا این داستانم ادامه بده.واقعا خیلی داستان توپیه.ممنون از زحماتت

ایرانی گفت...

ممنونم دوست خوب آشنا . راستش نویسنده این داستان من نیستم و فرصت هم ندارم ونکردم که بخونمش . البته داستانهای دنباله دار درخواستی زیادی داریم که هنوز شروع نشده اگه مثل داستان خانوم مهندس اجازه ادامه اش رو به خودم بدم با رعایت نوبت درخواست دوستان شاید یک سالی بکشه که بخوام ادامه اشو شروع کنم چون کنترل این همه داستان با توجه به شاغل بودن من به تنهایی خیلی سخته . ممنونم از نظر و پیامت .شاد و سربلند باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر