ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

عاقبت داشتن شوهر خسيس2

گفتم : میل ندارم ممنون
اخمی کرد و گفت : نمی خوام که قهره ، تو رو خدا دستمو رد نکن خوشگل مامانی. بخدا دستام تمیزه
سپس سینی رو رو تخت کنارم گذاشت و با عجله یک قندون هم گذاشت تو سینی و کنارم نشست رو تخت. در این موقع کامران و مجید هم آمدن تو و در رو پشت سرشون بستن. و جلو پام نشستن کف اتاق که با موکت فرش شده بود
و همه نگاه شون رو دوخته بودن به من. دست و پام بی اختیار به لرز افتاد
خودم رو لعنت کردم که چرا مثل خول و چل ها آمدم تو این اتاق. ولی حالا دیگه نمی تونستم بزنم زیرش سر و صدا هم سودی نداشت بیشتر آبرو ریزی می شد و اونها که از قیافه هاشون پیدا بود هیچ جوری از من دست بر نمی داشتند ممکن بود بزور متوسل بشن و هم کارشون رو بکنن و هم لباس و پولها رو از دست بدم
کامران همون طور که نشسته بود خودشو کشید جلو و دستاشو گذاشت رو پاهام و با خنده گفت : چقدر ناز داری خانم خانم ها ، بی خیال شو. چایی تو بخور. سرد می شه ها ، از دهن می افته
لیوان چایی رو برداشتم و به لبم نزدیک کردم
یوسف که کنارم نشسته بود یک حبه قند برداشت و اون رو به دهنم نزدیک کرد و با خنده گفت : درسته که خیلی شیرینی ولی یک حبه قند مزه شو بهتر می کنه !آهسته دهنم رو باز کردم و اون قند رو به لبام کشید و بوسی به قند زد و بعد گذاشت دهنم. کامران و مجید شروع کردن به دست زدن و با خنده یک صدا گفتند : مبارک باشه
واکنشی نشون ندادم و لیوان چایی رو به لبم نزدیک کردم. کامران دستاشو رو پاهام کشید و برد زیر مانتو م و مشغول مالیدن رونام شد لیوان نصفه چایی رو گذاشتم تو سینی و گفتم : ممنون دیگه میل ندارم
یوسف سینی رو برداشت و اون رو روی میز گذاشت و بعد لباس و پولها رو که کنارم رو تخت گذاشته بودم برداشت و در حالی که اونها رو رو میز قرار می داد با خنده گفت : این ها میزارم براتون رو میز
بعد بغلم نشست و سرمو گرفت تو دستاش و صورتم رو برگردوند طرف صورتش و لباشو آورد سمت لبام روم نمی شد تو چشماش نگاه کنم و وقتی که لباشو محکم به لبام فشار می داد مجید مشغول باز کردن دگمه های مانتوم شد کامران هم بلند شد و یوسف و دست مو گرفت و من رو از رو تخت بلند کرد یوسف سرشو کشید عقب و بلند شد و مشغول در آوردن لباساش شد. کامران و مجید هم در حالی که لبخند به لب داشتن آهسته
لباسامو در آوردن. هر چی بیشتر لخت می شدم خجالت و شرم بیشتری به من دست می داد. تا بخودم آمدم همه لباسام رو در آوردن. همون طور که آشکارا می لرزیدم یک دستم رو روی جلوم گذاشتم و با دست دیگرم سینه ها مو می پوشوندم
وقتی کامران و مجید منو لخت کردن ، مشغول در آوردن لباساشون شدن
یوسف آمد طرفم و بازو هامو گرفت و منو رو تخت نشوند و جلو پام نشست کف اتاق بعد دستاشو گرفت پشت باسنم و منو کشید جلو و آهسته دست مو که باهاش جلومو پوشونده بودم بلند کرد و کنار گذاشت و سرشو آورد جلو و دهانش رو گذاشت رو کسم و مشغول بوسیدن و زبون زدن به کسم شد. کامران که همه لباس هاشو مثل بقیه در آورده بود امد رو تخت و دستم رو از سینه هام کنار زد و رو سینه هام خم شد و سینه مو گرفت تو یک دستش و برد سمت دهانش ،با دست دیگش سینه دیگه مو فشار می داد و می مالید مجید هم آمد بالای سرم و کیر شو که حسابی بزرگ شده بود آورد سمت دهنم. دلم نمی خواست کیر شو به دهنم فرو کنه سرم رو به طرف دیگه برگردوندم با کمی خشونت با یک دستش سرم رو کشید طرف کیرش و با دست دیگش کیرشو فرو کرد تو دهنم و آهسته گفت : ناز نکن دیگه بخورش
چشمامو بستم و آهسته مشغول ساک زدن شدم. از خوردن کسم که توسط یوسف صورت می گرفت داغ شده بودم و کم کم شهوتی می شدم و لرزش بدنم هم کم شده بود. مشغول ساک زدن بودم که یوسف انگشت شو کرد تو کسم و همون طور که کسم رو زبون می زد انگشت شو تو کسم می چرخوند. کامران که سینه هامو می بوسید بلند شد و طرف دیگه سرم ایستاد و کیر شو به طرف دهانم آورد. مجید کیر شو کشید بیرون و جاشو کیر کامران پر کرد کامران دستاشو گرفت دور سرم و سرمو به کیرش فشار می داد از تماس سر کیر گندش که به ته گلوم می خورد عقم می گرفت و مجبور می شدم گاهی با دستم کیرشو از دهانم بکشم بیرون یک خورده که نفسم جا می آمد دوباره کیر شو می کرد تو و دوباره با تندی عقب جلو می کرد. چند دقیقه بعد کیر شو در آورد و مجید دوباره کیر شو کرد تو دهنم دیگه حرکات همشون تند شده بود و گاهی هم با خشونت کار می کردن. کمی بعد دیگه بی حال شده بودم و حس می کردم کاملا تحریک شدم و ترشحاتم آنقدر زیاد شده بود که از کسم می زد بیرون
یوسف بلند شد و آمد رو تخت و با خنده به کامران گفت : برو سراغ کسش که حسابی مثل انار آبش انداختم
کامران رفت و جلو پام نشست و سرشو فرو کرد رو کسم و زبون شو کرد تو و مشغول لیس زدن و مکیدن شد و با دستاش چوچوله های کسم رو می مالید. یوسف همون طور که کیر مجید تو دهنم بود کیر شو جلو آورد و فرو کرد تو دهنم. و اون و مجید با عقب جلو کردن های تند کیرشون تو دهنم آه می کشیدن و ناله می کردن. ناله من هم در آمده بود و چشمام داشت از بیحالی خمار می شد. آب دهنم که با ترشح کیر اون دو تا قاطی شده بود از گوشه لبام می ریخت رو سینه هام. چند دقیقه بعد مجید کیر شو از دهنم کشید بیرون و من تونستم کمی راحت تر نفس بکشم ولی این راحتی دوام نیاورد چون اون رفت سراغ کسم و باز کامران آمد رو تخت و کیر شق شده و بزرگشو چپوند بغل کیر یوسف تو دهنم و باز تلم زدن رو شروع کرد. کمی بعد حسابی شهوتی شده بودم دلم می خواست زودتر منو بکنن و برم خونه. دیگه خجالت وشرمم تموم شده بود و شهوت ونیاز همه وجودم رو پر کرده بود. دودستم رو که کیر های یوسف و کامران تو مشتم بود عقب کشیدم و کیراشون رو از دهنم در آوردم و با بی حالی گفتم : بسه دیگه خسته شدم
کامران منو دراز کرد رو تخت و رو کرد به یوسف و گفت : دوتایی بریم یا تک ، تک
یوسف لبخندی زد و گفت : حالا یه را تکی بریم بعد دوتایی
کامران از تخت رفت پایین و گفت : پس راه اول مال تو ، هرچی نباشه قلاب تو بهش گیر کرده
یوسف لبخندی زد و گفت : آخ که چقدر حال گرفت تا راضی بشه
من همون طور که طاق باز خوابیده بودم رو تخت با چشم های نیمه بازم
آنها رو نگاه می کردم. سه تا مرد با کیر های شق شده داشتن در مورد من حرف می زدن کیر کامران از همه کلفت تر و بزرگتر بود. راستش هم می ترسیدم و هم یک جورایی خارشکم گرفته بود و دوست داشتم زودتر بیان منو بکنن و قال قضیه کنده بشه
یوسف رو کرد به کامران و گفت : یک کاندوم بهم بده
کامران از تو یک کمد کوچک بغل میز یک جعبه در آورد و از توش یک دونه
کاندوم در آورد و بهش داد. می دونستم بدرد چی می خوره ولی تا حالا ندیده بودم چطوری استفاده می شه
یوسف آمد رو تخت و کنارم نشست و کیر شو آورد جلو و کاندوم رو داد دستم و با خنده گفت : بکش روش مامانی
من سرم رو تکون دادم و گفتم : بلد نیستم
همه شروع کردن به خندیدن یوسف روش رو کرد به دوستاش و با خنده مسخره ای گفت : نگفتم ، بکره. من که لاشی تور نمی کنم که
بعد رو کرد به من و گفت : باید یاد بگیری خوشگل ، بازش کن تا بگم چکار کنی
اخمی کردم و گفتم : نمی خوام یاد بگیرم
یوسف لبخندی زد و گفت : تو رو خدا لوس نشو بازش کن دیگه
با دستای لرزان بازش کردم و از تو پلاستیک در ش آوردم نگاهی بهش کردم مثل یک باد کنک کوچک بود. یوسف کیر شو آورد جلو و گفت : بکش رو کیرم
اون رو به طرف کیرش بردم و کمی بهش ور رفتم ولی برام سخت بود کمی که سعی کردم همه داشتن بهم می خندیدن. حسابی کلافه شدم کاندوم رو انداختم رو تخت و دوباره سرم رو گذاشتم رو متکی و گفتم : بلد نیستم
یوسف در حالی که می خندید اون رو برداشت و خیلی سریع کشید رو کیرش و خودش رو انداخت رو من. دردم آمد و یک لحظه نفسم بند شد اخمی کردم ولی چیزی نگفتم
یوسف لبامو گرفت تو دهنش و زبون شو کرد تو دهنم و با دستش کیر شو آورد طرف کسم و کرد تو. با فشار همه کیر شو کرد تو کمی بالا خزیدم و ناله ای کردم دردم گرفت ولی روم نشد چیزی بگم همون طور که با کیرش که تو کسم عقب جلو میداد مشغول خوردن و بوسیدن سینه هام شد
دیگه آه و ناله ام بلند شد و اون با گفتن : جون ، ناله کن عزیزم آه بکش
تو ماشین تو آه منو در آوردی حالا نوبت منه که پارت کنم و آه تو در بیارم
نمی دونم چرا از حرفاش بدم نمی آمد بر عکس حس خوبی به من می داد
نمی دونم چند بار آبم آمده بود ولی از درد خفیفی که تو پام حس می کردم می دونستم دو سه باری به اورگاسم رسیدم
دوست داشتم دستم رو بزارم رو پشتش و فشارش بدم به خودم و فریاد بزنم بیشتر فشار بده ولی خوب روم نمی شد و فقط رو تختی رو چنگ می زدم. نگاهی به کامران و مجید کردم اونها کنار تخت ایستاده بودن و ما رو
نگاه می کردن و با دستاشون کیر شون رو می مالیدن دیدن کیر شق شده
اونها و فشاری که تو تلم زدن یوسف به من وارد می شد حالی به حالی شده بودم
وقتی یوسف کیر شو کشید بیرون خیلی دمق شدم می خواستم داد بزنم
یک خورده دیگه بکن من دارم می یام ولی باز دهنم برای گفتن این حرف ها باز نمی شد. لبم رو بوسید و گفت : برگرد دستاتو بزار رو تخت و کون تو بده بالا ، می خوام بکنم تو کونت خوشگل
غلطی زدم و همون کاری که گفته بود کردم پشتم به زانو نشست و تفی به روی کونم انداخت خیلی بدم آومد. با دست آب دهنشو رو سوراخ کونم مالید و تفی به کیرش زد و کیرش رو با دست گرفت و رو سوراخ کونم گذاشت می دونستم درد داره قبلا حمید منو از عقب کرده بود. کمی خودم رو آماده کردم. کیر شو فشار داد تو ، دردم گرفت آخی کشیدم و کمی خودم رو کشیدم جلو ، دستاشو حلقه کرد زیر شکمم و با فشار منو عقب کشید و کیر شو با فشار داد تو درد وحشتناکی تمام وجودم رو گرفت جیغی کشیدم و بسرعت خودم رو کشیدم جلو و به پشت خوابیدم رو تخت ، از شدت درد گریه ام گرفته بود و زیر دلم و کونم بشدت درد گرفته
بود و می سوخت و با التماس گفتم : نه از عقب نه تو رو خدا
یوسف اخمی کرد و گفت : جون شما راه نداره ، یواش تر می کنم برگرد
سرم رو تکون دادم و با گریه گفتم : نه ، نمی خوام
با دست ضربه ای به پام زد و گفت : یالا دیگه ، می گم بچه ها بگیرنت و بعد بد جوری می کنمت ها
ترسیدم آهسته برگشتم و دستامو گذاشتم رو تخت. کونم رو با خشونت بالا کشید و کیرشو دوباره گذاشت رو سوراخ کونم و فشار داد. کمی که کیرش رفت تو دوباره همون درد وحشتناک آمد سراغم ، بی اختیار جیغی کشیدم و با آنکه شکمم رو گرفته بود و می کشید طرف خودش خودم رو روی تخت دراز کردم و به تندی غلطی زدم و طاق باز شدم و با گریه ای که حالا شدت بیشتری گرفته بود گفتم : تو رو خدا می سوزه ، نه فقط از جلو بکن تو رو خدا
یوسف نگاهی به دوستاش که می خندیدند کرد و داد زد : بیایید این بچه کونی رو نگه دارید دیگه ، خیلی ضد حال می زنه. چیه می خندید ؟
کامران آمد رو تخت و بزور منو غلتوند و نشست بالای سرم و بازو ها مو محکم گرفت تو مشتاش. مجید دو تا متکی زیر شکمم داد و از تخت رفت پایین و رفت ته تخت و زانو زد رو کف اتاق و با دو دستش ساق پاهامو چسبید
یوسف بغل کونم رو رون پام نشست و با دست کیر شو برد رو سوراخ کونم و بیرحمانه شروع کرد به فشار دادن جیغی کشیدم کامران خودش کشید جلو تر و در حالی که بازو شو رو دستم می گذاشت کف دستشو گذاشت رو دهنم و فشار داد. از شدت درد و سوزش مرتب خودم رو تکون می دادم ولی اون نامردها منو محکم گرفته بودن داشتم از شدت درد بیهوش می شدم وقتی شکم یوسف به کونم چسبید فهمیدم همه کیرش تو کونمه مشغول تلم زدن شد و رفته ، رفته حرکاتش تند تر می شد و سریع تر تلم می زد اصلا بهم مزه نمی داد و هر چی حس می کردم درد بود و درد
وقتی با عجله کشید بیرون دردم شدت گرفت. یوسف داد زد بچرخونینش
آنها بسرعت منو چرخوندن ، یوسف به تندی کاندمش رو در آورد و آمد سمت سرم و رو سینه ام نشست و کیر شو گرفت سمت دهنم حالم بد شد لبامو به هم فشاردادم. ولی کامران که بالای سرم نشسته بود به تندی دهنمو با دستاش باز کرد و یوسف کیر شو کرد تو دهنم و یک باره حس کردم آبش با فشار تو دهنم ریخت کمی تو دهنم تلم زد طعم نعنا و شیرینی مسخره ای تو دهنم پیچید و با هر تلم زدنش مجبور می شدم کمی از آبشو قورت بدم وقتی کیر شو در آورد با زبونم بقیه آبشو از دهنم داد بیرون یوسف لبخندی زد و گفت : من فعلا بسمه ، آقا کامران دست بکار شو

9 نظرات:

amir-2008 گفت...

تکراری و خیلی قدیمی

Unknown گفت...

Are aziz ghadimi hast.ama benazaram jaleb va amozandast.bebakhsh ke morede pasandet nist

ناشناس گفت...

salam khobi?
dastanat ghashangan , mamnon , ama chera dg nmizari?
dastan babay khob ham edamesho bezar

shahban گفت...

kam peidayi amir khan
khaste nabashi

www.kak2os.com گفت...

سلام
دوستان شما با استفاده از سرویس VPN به راحتی قادر خواهید بود که به هر سایتی که نیاز دارید سر بزنید و بوسیله این سرویس دیگه نیاز به فیلتر شکن ندارید و با مشکلاتی مانند افت سرعت و مشکل دانلود برنخواهید خورد . نحوه کارش هم به این صورته که شما یه کانکشن مخصوص VPN داشته باشید و همچنین از یه سرور یوزر و پسورد بگیرید که وقتی با این کانکشن کانکت کردید به صورت مجازی شهروند آمریکایی میشید . لپ کلام اینکه هرجا که عشقتون بکشه میتونید سر بزنید با یه کلیک .
فقظ یه خورده خرج داره که معمولا ماهی 3000 تومان بیشتر نیست
میتونید به این آدرس مراجعه کنید و تهیه کنید سرویس VPN رو : http://irantunel.blogfa.com

ناشناس گفت...

koshiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii?

حسن گفت...

بابا کجا رفتی؟ نیستی؟ انتظار بقیه داستانو داشتیما

Unknown گفت...

Salam be hamye dostam.sharmande shodam ke chand rozi bekhatere moshkelate karim natonestam dastan bezaram.bebakhshid.darkhedmate hameye dostan hastam.tashakor az hameye kasanike ba emailhashon va nazarhashon negaranam bodand.man kochike hamatonam.mersi

ایرانی گفت...

دستت در نکنه امیر جان .هر چند یه خورده بیر حمانه بود ولی یه خورده هم حق این خانمه بودآخه چه اشکالی داشت چشم و هم چشمی رو کنار می ذاشت ؟

 

ابزار وبمستر