ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

باباي خوب2

بعد از ماجرای اون شب دیگه روی ما به روی هم باز شد.تا اینكه یکروز من رفتم حموم و دخترم مونا اومد پشت در حموم و گفت بابا کاری نداری من انجام بدم؟گفتم نه فقط میخواستم پشتم رو لیف بزنی.ادامه داستان رو حالا از زبون دختر گلم مونا بشنوین:مونا:من رفتم داخل حموم بابام همینطوری که نیم رخ بطرف من ایستاده بود لیف و صابون رو به من داد و چون قدش از من خیلی بلندتره ، نشست روی پاهاش و من هم لیف رو کردم دستم و صابون رو روی اون گذاشتم و شروع کردم پشت بابام رو لیف زدن.دیدم لذت داره بزرگی لیف رو بهونه کردم و گفتم باباجون این لیف برا دستم بزرگه.اشکالی نداره با دست این کار رو برات انجام بدم و بابام گفت نه بادست بکش و من لیف رو در آوردم و بادست شروع کردم به بدن بابام دست مالیدن.با دست مالیدن حال میکردم تا اینکه بابام گفت بسه دخترم ممنونم و برگشت لیف رو از من بگیره که من نگام افتاد به شرتش و چون شرتش خیس بود کیرش از زیرش کاملا مشخص بود.وقتی دیدم دهنم آب افتاد.گفتم بابایی میخوام بدنتو لیف بزنم اما چون لباسم خیس میشه اشکالی نداره من هم لباسم رو در بیارم بابام گفت نه بابایی چه اشکالی داره.من هم بلوزم رو در آوردم که هیچ چیزی هم زیرش نپوشیده بودم حتی سینه هاموهم نبسته بودم و شلوارکم رو هم در آوردم و یک شرت نازک و باریک پام بود و رفتم داخل حموم آب رو سرد و گرم کردم وبعد به بابام گفتم بیا جلو و برو زیر آب حواسم بود که بابا هم زیر چشمی به سینه و رونهای من نگاه میکرد به باسنم هم نگاه میکرد.بابام رفت زیر آب و خودش رو خیس کرد گفتم بابا اینطوری که من نمیتونم بشورمت باید یا بشینی یا دراز بکشی تا من بشورمت بابا هم اول نشست و بعد به روی شکمش دراز کشید من اول می خواستم یک پام رو این طرف و یک پام رو اون طرفش بذارم و بشینم رو کون یا کمرش و دست بکشم ولی گفتم الان زوده بعدش منم زانو زدم همون طرفی که بابا دید داشت تا بتونه ببینه هرچی رو که دوست داره من لیف میزدم و بابام هم دید میزد تا اینکه یک ظرف آب ریختم پشتش و گفتم باباجون برگرد تا بقیه بدنتو بشورم برگشت ولی دیدم خجالت کشید آخه کیرش بلند شده بود و از زیر شرت خیس هم کاملا دیده میشد و میشد فهمید که شهوتی شده ولی من به رو خودم نیاوردم و شروع کردم به شستن بابا،حتی چندبار هم دستمو مالیم به کیرش قشنگ شستم و آب ریختم ولی دیگه بابا حسابی حشری شده بود البته منم از اون بیشتر ولی من به رو خودم نمیاوردم کیرش که بلند شده بود و شرتش هم خیس بود معلوم بود که پشمهای زیادی دور کیرش داره.از فرصت استفاده کردم و گفتم باباجونم میخوای این موها رو برات بزنم گفت نه دخترم بعدا با موبر میزنم گفتم نه بابا من با تیغ برات میزنم اول راضی نشد ولی من اسرار کردم بعدش بابام گفت پس مواظب باش که بدنم رو نبری گفتم چشم و بلند شدم که ماشین اصلاح و تیغ رو بردارم که متوجه شدم بابام همینطور که به پشت خوابیده داره لای پامو دید میزنه منم یکم لفتش دادم و یکم لا پام رو بیشترباز کردم و تیغ رو برداشتم رو ماشین گذاشتم و نشستم و دستم رو بردم تا شرت بابام رو از پاش دربیارم اول یکم سفت گرفت ولی با نگاه من خودش هم کمک کرد شرتش رو درآورد عجب چیزی داشت دلم می خواست همشو بکنم توی دهنم و براش ساک بزنم خوشم میومد بدنم با بدن بابام تماس داشته باشه صابون رو برداشتم و شروع کردم دور کیرش و خود کیرش و زیر کیرش رو صابون زدم و شروع به تراشیدن پشمهاش کردم من میتراشیدم و بابام هم کون و رونهام رو دید میزد قسمت جلوی بدنش تموم شد گفتم بابا برگرد تا پشتتو هم تمیز کنم و بابام هم برگشتو منم موهای پشت کونش رو با تیغ زدم و موهای لاپاش و زیر تخمهاش ر تمیز کردم بعد گفتم باباجون برگرد و بابام برگشتو با خودم گفتم حالا وقتشه گفتم بابایی میخوای موهای رو سینت روهم بزنم گفت باشه بزن منم رو شکمش یک پام رو این طرفش و یک پام رو اون طرفش گذاشتم و با یکم صابون مالی مشغول زدن موهای سینش شدم.چون رو دوتا زانو بودم سعی کردم کونم رو اونقدر عقب ببرم که با کیرش برخورد کنه با خودم گفتم اگه بابام خودشو تکون داد یعنی بله اونم دوست داره.همینطور که موهاشو میزدم خودمو آروم به کیرش مالیدم طوریکه فکر نکنه دستی این کار رو کردم و یکم منتظر شدم دیدم بابا هم آروم کیرشو به کونم مالید منم جوابشو دادم و بیشتر خودمومالیدم و بابام هم بیشتر ولی با یکم فشار این کار رو کرد منم خودمو از قسمت کون بلند کردم و عقبتر دادم تا کوسم به کیرش بخوره بابایی هم چیزی نگفتو خودشو تکون میداد کار زدن موها تموم شده بود و من یکم به بابام نگاه کردمو خجالت کشید و چشماش رو بست.من حالا دیگه روی دوتا پاش نشسته بودم و کیر بابام لا پام بود و خودشو تکون میداد منم دستمو بردم و کیرشو گرفتم توی دستم و میمالیدم از روی شورتم به کوسم خیلی کیف داشت بعدش با اون یکی دستم شرتمو هم كنار زدمو سر کیرشو مالیدم به کوسم و سرشو طوری قرار دادم که اگه خواست بتونه بکنه توکوسم ولی بابام همینطورکه چشماش بسته بود گفت نه این کارو نکن گفتم بابا من دوستدارم فقط مال تو باشم بابام گفت میدونم ولی حالا نه گفتم باشه و همینطور که کیرش تو دستم بود سرشو مالیدم به بالای کوسم و تند تند مالیدم به چوچولم تا اینکه ارضا شدم ولی بابام ارضا نشده بود بخاطرهمین دراز کشیدم و کیرش رو اول بوسیدمو بعد شروع کردم لیسیدم و خوردن و تندتر اینکار رو کردم تا صدای بابام بالا رفت فهمیدم داره ارضا میشه خواستم کیرشو از دهنم بیرون بیارم ولی بابام زودتر ارضا شد و آبشو با فشار پاشید بیرون وپاشید به موهامو به چشم ودهنم وچونم بابام هم یک اوووووف بلند گفت.بعد گفت ممنونم دختر گلم.بعد کمکش کردم بلند شد و آب رو باز کردم تا خودمون را بشوریم بابام هم اومد و منو بغل کردو از پشت شروع کرد سینه هامو مالیدن و زیر گوشمو بوسید و لیسید و یواش در گوشم گفت دخترم بابایی خیلی دوستت داره منم برگشتم سرمو روی سینه باباجونم گذاشتمو گفتم منم دوستت دارم خودمون رو شستیم و از حموم اومدیم بیرون...ادامه دارد

8 نظرات:

ناشناس گفت...

ajab babaiii damet garm
hatman edameh bedeh

Unknown گفت...

Chashm aziz didam kheyli az dostan maei be khonane edame dastan hastan manam edame dadam.omidvaram ta inja khosheshon omade bashe

mostafa_shakirafan گفت...

kheillly khoooob bood mahshar boood
faghat age ye dastane edame dare pedar o pesar am bezari maareke mishe ghablanam bet gofte boodama midoonam saret sholooghe o kheily kardari. :D bye

Unknown گفت...

Salam mostafa jon.bale pishnehadeton yadame.chashm ye dastane jadid barat minevisam.mersi aziz

رئوف دادا گفت...

سلام داداش امیر
خیلی داستانات باحاله فقط داستان های دنباله دار رو زود تر ادامه اش رو بزار تا قسمت قبلش از یاد آدم نره

مثل داستان بابای خوب

قربان مرامت

‏§¤[رئوف]¤§

رئوف دادا گفت...

جان داداش سریع تر ادامه اش رو بزار خیلی باحاله

قربان مرامت

‏§¤[رئوف]¤§

ناشناس گفت...

خوب بود
ولی من نظر میدم داستان سکسی زوری بنویس
یعنی به زور بکنن
تهاجم کنن
خودت که میدونی
دمت گرم.

ایرانی گفت...

قشنگ ووسوسه انگیز بوده و با هیجان خاصی از زبان گوینده بیان می شد.بهتر بود که سکس قویتر و بیشتری می داشت ...ایرانی

 

ابزار وبمستر