ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سكس من با خانم مهندس شيلا2

سینه های برجستش داشت از توی تی شرتش بیرون می زد موهاش خرمایی رنگ و بلند بود. اومد بغلم همدیگر رو بد جوری بغل کردیم کیرم داشت بلند می شد اون هم اینو فهمید خودشو بیشتر فشار داد. بهش گفتم من دارم از گرما می میرم الان یه حموم داغ می چسبه میشه برم حموم. گفتش تنها ؟؟؟؟؟ گفتم البته با شیلای خوشگلم نه منکه راه رو بلد نیستم. خندید گفت بیا ازاین طرف دستم رو گرفت رفتیم سراغ حموم. گفت خوب کی می خواد لخت بشه. کیرم همچون باد کرده بود که اون هم اونو می دید گفت البته باید اونو از زندان ازاد کینم شروع کرد منو لخت کردن من موندم با یه شرت باد کرده. از بدن ورزشکاری من خوشش امده بود شرتم رو در آورد کیرم رو گرفت جلو صورتش و مالید بهش. گفتم عزیزم می خوام من هم تو رو لختت کنم.تی شرتش رو در اوردم یه کرست سفید پستونهاشو نگه داشته بود شلوارش رو هم درآوردم. شروع کرد پستوناشو مالیدن دستش رو تو شرتش کرد دستش رو که بیرون آورد خیس بود. بهم چسبید گفت بیا بریم زیر آب. کرستش رو با هزار ناز دراورد و شرتش رو هم من در آوردم. واقعا چیزی کم نداشت سینه های برجسته موهای کسش خیلی مرتب و تمیز بود رنگش مثل موهای سرش خرمایی بود.بهش گفتم می دونی من عاشق پستونم میمیرم واسه پستون. عصر هم تو اداره پستونات منو داشت دیونه می کرد . گفت : می دیدم بدجوری به سینه هام خیره شده بودی ای ناقلا و اومد منو بغل کرد و کیرم رو روی شکمش گذاشت و شروع کرد به تکون دادن اون. داشتم منفجر می شدم گفت صبر کن دارم خالی میشم. با شهوت گفت بشو عمدا می خوام خالیت کنم.این حرفها کافی بود که اب منی چنان بیرون پاشید که شکمش و بالای کسش سفید شد دستش رو بهش مالید و اورد برد تو دهنش گفت عجب طعمی داره. اینبار می خورمش تو فیلمها دیدی میخورن ؟گفتم فیلم هم می ببینی ؟- اره چاره ای نداشتم این مدت من هم دلم می خواست ولی چاره ای جز دیدن فیلم و ارضا کردن خودم چیزی نمی تونستم انجام بدم.- راستی تو هم خودت رو ارضا می کنی ؟ فکر نمی کردم زنا هم این کار رو بکنن ؟!!-مگه تو نمی کنی ؟ مگه من انسان نیستم ؟ مگه من نیاز ندارم ؟گفتم : اره ولی هر ماه دو تا سه بار. بعد بهش گفتم : شیلا یه سوال دارم ؟ تو این مدت چند ساعته چه جوری تا این حد با هم گرم شدیم که الان تو این وضعیت با هم هستیم ؟گفتش : من از وقتی تو رو تو دفتر دیدم تا زمانی که از اونجا اومدیم بیرون همش تو خودم تو کلنجار بودم ولی وقتی دیدم تو هم به من علاقه پیدا کردی و از طرف دیگه قلبم داشت از جا در می اومد گفتم که نباید این فرصت رو از دست بدم و از خدا خواستم که اگه شد تو رو داخل سرنوشت کنه بنابراین تو رو دعوت کردم بیایی خونم.با این حرفاش اونو بغل کردم بردم زیر آب بدنش رو شستم سردی اب منو حال اورد هردوتاییمون خودمونو شستیم بهش گفتم می خوام یه کاری بکنم گفت چی ؟ گفتم بشین رو این چارپایه. نشست سرم رو بردم روی کسش و با زبونم شروع کردم به لیس زدن کسش.سرم رو گرفت و بالا اورد و گفت : باور نمی کنم مهندس شرکت بیاد اینجا و اونقدر با هم نزدیک بشیم که الان بخواد اونجامو بخوره. گفت : ببین خجالت نکش اسم اونجاتو بگو : کمی جابجا شد و گفت : کسسس گفتم بخورم اون کس زیباتو. شروع کردم به خوردن کسش. بعداز چند لحظه شروع کرد به لرزیدن. بد جوری هم داشت می لرزید بهم گفت اصلا تا این لحظه اینجوری لذت نبرده. گفتش : ببین من نمی تونم مال تو رو بخورم بدم می اد گفت نمی خواد اینکار رو بکنی. یواش بهم گفت عزیز می تونی برام یه کاری بکنی. گفتم :- چی ؟-میشه ااااا- چی میشه ؟-ولش کن بعدان صورتش رو گرفتم و بوسیدم و گفتم برای اول بار ازم چیزی می خوای بگو - میشه - ممممنو منو ب ب ب کنیگفتم : چی ؟ فکر نمی کردم اجازه این کار رو داشته باشم مخصوصا بعد از اینکه منو اونجوری خالی کردی. فکر کردم نمی خوای اینکار رو بکنیم.!!!!گفتش : اره ببین من قبلا ازدواج کرده بود و اون روز فکر نمی کردم ازش جدابشم بنابراین کار رو تموم کردم الان هم من دختر نیستم. اینجا بود که حرفشو قطع کردم گفتم : ببین من با گذشته ات کاری ندارم الان فقط با اجازه تو اینکار رو انجام می دم. تازه تو الان از لحاظ فیزیکی طوری هستی که هیچ کس فکر نمی کنه که دختر نباشی.توبه اندازه صد تا دختر برام ارزش داری.پس از حرفا بود که اروم اومد بغلم مثل یه بچه کوچیک اروم گرفت پاهاش رو تو شکسمش جمع کرد و افتاد رو سینم. از پایین کسش مستقم افتاده بود جلوی کیرم اروم اوردم کمی پایین گفتم اجازه هست. نگاه شهوتناکی کرد و گفت عزیزم فقط اروم اروم کار کن می ترسم. اروم سرکیرم رو کسش تنظیم کردم و خودش اروم اومد پایین و رفت تو.هم من و هم اون بدجوری از حال رفتیم. تو حالتی قرار گرفته بودیم امکان حرکت زیاد نداشتیم ولی خیلی لذت بهمون داد. دیدم داره می لرزه بهم گفت دارم ارضا میشم. بهش گفتم می خوای موقعیت رو عوض کنیم سرش رو تکون داد. من به پشت خوابیدم و اون هم رو دراز کشید و کیرم رو برد و جلو کسش گذاشت وخودش رو ول کرد رو کیرم. داشتم از لذت می بردم شروع کرد به بالا پایین کرد. ارضا شده بود افتاد رو من بهم نگاه کرد و گفت تو نیومدی ؟ گفتم الان میام کمی تکون بده اون کس خوشگلت رو. شروع کرد به تکون دادن گفتم من دارم میام خواستم کیرم رو بیرون بیارم نذاشت من هم هرچی داشتم ریختم تو.داشت بازهم لذت می برد بهم گفت چقدر گرمه. خلاصه از هم جداشدیم و برای اخرین بار همدیگر رو شستیم مخصوصا کسش که داشت اب من ازش بیرون می اومد.رفتیم به اتاق خواب. ساعت 1.5 شده بود. بدنش رو شروع کردم به خشک کردن. واقعا بدن ظریفی داشت از اون بدنهایی که ارزو داشتم همیشه پیشم باشه بدنش مانکنی بود. یه لیوان اب خوردیم و از بس خسته بودیم همون جوری لخت کنار هم خوابیدیم.
ساعت 9 صبح زنگ تلفن همراه شیلا به صدا دراومد مدیر دفتر بود ازش در مورد من می پرسید که من کجام. اونم تو جوابش گفت نمی دونم. شب تا ساعت 11 اونجا بودیم الان هم تازه بیدار شدم و از این جور حرفها. بعد از صحبتش زدیم زیر خنده. به خودمون نگاه کردیم دیدیم لخت لخت هستیم. بهش گفتم ببین من باز هم دلم می خواد با هم شلوغ کاری کنیم. گفت باشه اول بذار یه نسکافه ای بخوریم بعد. رفت کتری رو اب کرد و اومد و شروع کردیم.باز هم نذاشت اب منی رو بیرون بریزم گفت بریز اون تو که به هرمونهای مردانه خیلی احتیاج دارم.این حرف منو بیشتر ازهمه چیز ارضام کرد. نیم ساعت بعد هر دوتاییمون خیس عرق رفتیم حموم و اومدیم و نسکافه رو خوردیم و زدیم بیرون. رفتیم شرکت. اونجا هم به مدیر شرکت گفت که صبح بعد از زنگ اون اومده دنبال من و با هم اومدیم دفتر.خلاصه اون روز تا عصر با هم اونجا کار کردیم. تو یه فرصتهایی یواشکی می بوسیدمش. عصر هم بهم گفت منو باز خرابم کردی امشب هم باید منو بسازی. باز هم رفتیم خونه اون.برای اینکه جلب توجه نکنیم. جدا ازهم اومدیم بیرون. اول من رفتم و اون هم نیم ساعت بعد اومد همون پارک قرار گذاشته بودیم. زود رفتیم خونه. بیرون بودن خطرناک بود که کسی ببینه.تو خونه بعداز اینکه باز هم از همدیگر شکمی از عزا در اوردیم و لخت کنار هم دراز کشیده بودیم. شماره خونه مادرش رو گرفتم و همونجا به مادرم زنگ زدم و بهش گفت که یه عروس خوشگل براش پیدا کردم. اونم شماره مادرش رو گرفت و گفت زنگ میزنه و وقت خواستگاری می گیره. البته بایستی می اومدن اصفهان. ولی مادرم نمی دونست که نطفه نوه اش خیلی وقته که بسته شده بود. اون روزها روزهای خوب زندگیم بود چون زنی نصیبم شد که تو دنیا تکه. مادر هم خیلی خوشحاله که چنین عروسی گیرش اومده و یه نوه دختر خوشگل الان 2 ساله از اون ماجرا میگذره و من وشیلا با دخترمون پریا زندگی خوبی داریم.
 

ابزار وبمستر