ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سكس من با دوتا خواهر3

تا اینکه یه روز رویا زنگ زد گفت فردا میتونی بیای اینجا گفتم آره عصری میام گفت نه عصر دیره از ظهر بیا گفتم چه خبره مگه گفت تو بیا خودت هم بساز و بیا چون مهمون داریم گفتم کیه خندید گفت تو فقط امشب برو بگرد یه اسپری جنس خوب پیدا کن که فردا روز مهمیه گفتم تو اول بگوچه خبره با خنده گفت یادته قرار بود یه بار با مژگان سه تایی باشیم گفتم دروغ میگی خندید گفت فردا خودت بیا تا باورت بشه فرداش از صبح تو فکر بودم ساعت 10 صبح از شرکت زدم بیرون رفتم خونه یه دوش گرفتم یه دستی به سر و گوش فرشاد کوچولو کشیدم یه لباس مرتب تنم کردم و از خونه زدم بیرون حالا چقدر تو خونه به من متلک گفتن بماند که آره میخوای بری سر قرار و از این حرفا اومدم از داروخونه سر کوچه که آشنا بود یه اسپری درصد بالا گرفتم اونم با خنده گفت زیاد به خودت فشار نیار جونی و از این حرفا راهی خونه رویا شدم نزدیک خونش یه زنگ زدم گفت کجایی گفتم همین نزدیکام چه خبر خندید گفت سلامتی گفتم کی اونجاست گفت من و مژگان گفتم دروغ که نمیگی گفت نه میخوای اصلا با مژگان حرف بزن باورت بشه گفتم نه نمیخواد گفت پس بذار مژگان یه داد بکشه بفهمی یه لحظه سکوت یه دفعه صدای مژگان رو شنیدم که داشت به رویا فحش میداد میگفت زنیکه باز حشری شده هار شده شنیدن این حرفا اونم از زبون مژگان برام یه کم غیر باور بود چون گفتم اون همیشه خیلی رسمی حرف میزد تو همین فاصله رسیدم جلوی خونه رویا بهش گفتم پشت درم در رو باز کن اونم اف اف رو زد و رفتم تو در ورودی ساختمون باز بود یه صدا زدم صابخونه دیدم رویا از تو آشپزخونه اومد بیرون گفت بفرما تو دمه در بده وارد شدم رویا طبق روال قبل یه لباس سکسی تنش بود و حسابی به خودش رسیده بود با هم روبوسی کردیم و نشستم روی مبل هرچی نگاه کردم از مژگان خبر نبود رویا که متوجه شده بود گفت چیه دنبال کسی میگردی گفتم نه اما مژگان کجاست پس خندید گفت الان میاد بعد داد زد مژگان بیا بابا بسه همینجوریشم دل فرشاد رو بردی بیشتر از ایین به خودت نرس صدای مژگان از اتاق خواب اومد که با خنده میگفت تو که زیر دلش رو بردی چی شد بذار یه کم هم من دلش رو ببرم اصلا باورم نمیشد مژگان از این حرفا بزنه تو همین فکر بودم که مژگان از اتاق خواب بیرون اومد وای چی شده بود مژگان یه تاپ سرخابی تنش کرده بود با یه دامن مخمل مشکی تا بالای زانو یه آرایش کرده بود انگار رفته بود آرایشگاه موهای بلند و شرابیش هم ریخته بود دورش اونم تا چشمش به من افتاد انگار خجالت کشید سرش رو پائین انداخت و سلام کرد بلند شدم سلام کردم دستم رو سمتش دراز کردم دستش رو داد تو دستم انگشتای ظریف و بلندش با لاکی که زده بود چقدر خوشگل بود و داغ داشتم کیف میکردم که رویا با خنده گفت خواهش میکنم بشیینید بعد زد زیر خنده مژگان یه چشم غره بهش رفت رویا گفت چی شد زبونت بند اومد پس چی شد اون همه هارت و پورتت مژگان کنار من نشست با یه کم فاصله رویا اومد کنار مژگان نشست و اون رو سمت من هل داد دیگه مژگان کامل چسبیده بود به من به رویا نگاه کردم خندید بلند شد گفت من برم میوه بیارم و رفت تا برگرده من و مژگان کلامی با هم حرف نزدیم رویا گفت شما چتون شده لالمونی گرفتین گفتم والا چی بگم مژگان یه نگاهی به من کرد و گفت خوب از اون چیزا که به رویا میگی نکنه چون رویا از من قشنگ تره با اون راحتی گفتم نه این حرفا چیه جففتون قشنگین رویا با خنده گفت البته من یه کمی هم مشنگم مگه نه مژگان گفت خوب آره ولی خودت نه یه چیز دیگه ات مشنگه متوجه منظورش شدم اما ازش پرسیدم یعنی چیش مژگان با پررویی گفت منظورم اینه که کس مشنگه رویا یه دونه زد رو پای مژگان گفت ای بی ادب مژگانم گفت نیم ساعت دیگه ادب تو رو هم میبینیم گفتم نیم ساعت دیگه مگه چه خبره مژگان یه نگاه تند به من کرد گفت تو هم ما رو گیر آوردی گفتم یعنی چی گفت هی چی بابا انگار تو باغ نیستی هواست کجاست گفتم مگه با وجود دو تا خانم خوشگل برای آدم هواسم میمونه مژگان گفت آهان پس همینه هنگ کردی حالا اگر این دو تا خانم خوشگل رو روی تخت ببینی چی میشی گفتم مجنون رویا گفت مژگان دروغ میگه اگر ما رو روی تخت ببینه حشری میشه بعد هر سه زدیم زیر خنده انگار خواب میدیدم مژگان که اینهمه خودش رو میگرفت حالا به این راحتی هر چی به زبونش میومد میگفت تو این فکر بودم که یه دفعه مژگان دستش رو گذاشت روی کیرم و گفت چی داری این رویا اینقدر تعریفش رو میکنه گفتم شنیدن کی بود مانند دیدن رویا گفت راست میگه مژگان همونطوری که داشت کیرم رو می مالید زیپ شلوارم رو باز کرد و گفت خوب میبینیمش بعد دستش رو کرد تو شرتم و کیرم رو بیرون کشید یه نگاهی کرد بعد به من نگاه کرد گفت نه بابا چیز بدی نیست رویا حق داره رویا گفت مزه اش نمیدونی چی بچش ببین چیه مژگان گفت بی خود من از این جنده بازیها خوشم نمیاد رویا گفت خاک تو سر بی ذوقت خودش اومد جلوم نشست روی زمین کیرم رو از دست مژگان گرفت یه کم تکونش داد بیشتر از تو شلوارم بیرون بیاد بعد کرد تو دهنش و شروع کرد ساک زدن چنان ملچ مولوچ میکرد خودم هم هوس کرده بود بخورمش مژگان همونطوری به ما نگاه میکرد ولی چشماش داشت خمار میشد رویا بلند شد گفت بخور ببین چه خوشمزه است مژگان گفت نه مرسی نوش جون رویا به زور مژگان رو نشوند روی زمین و اما هر کاری کرد مژگان ساک نزد که نزد رویا سریع لخت شد مژگان رو کنار زد و گفت بلند شو لخت شو تو که عرزه نداری بخوریش پس بذار من بخورمش مژگان خیلی مغرورانه گفت بی خود من لخت نمیشم گفتم پس بفرمائید شما من رو گیر آوردی رویا گفت راست میگه این تنبل خانم رو باید تو لختش کنی گفتم آهانم فکر کردم کلا لخت نمیشه مژگان گفت نترس پس چی گفتم روی تخت نکنه فکر کردی میخوایم با لباس روی تخت بخوابیم بلند شدم رویا روی زانو نشسته بود داشت کیرم رو ساک میزد منم مشغول لخت کردن مژگان شدم تاپش رو درآوردم چون کرست نداشت پستوناش رو به دهن گرفتم مشغول خوردن شدم هنوز پستوناش کوچیک بود و اناری که مژگان سرم رو کنار زد گفت بسه بابا الان شیرم میاد بیرون منم لبم رو گذاشتم روی لباش و مشغول شدم رویا شلوار و شرتم رو از پام درآورده بود من یه بلوز تنم بود مژگان یه دامن و شرت رویا هم که لخت بود زحمت دامن مژگان هم به گردن رویا افتاد بلوز من رو مژگان درآورد و بعد با دستش سر رویا رو که مشغول ساک زدن بود کنار زد و کیر من رو که با آب دهن رویا خیس هم شده بود به دستش گرفت و مشغول مالیدن به رون پاش شده بود سر کیرم که به زبری شرت توریش میخورد حال میکردم دلم میخواست زودتر شرتش رو دربیارم و کسش رو ببینم برای همین بازم سرم رو پائین دادم یه کم پستوناش رو لیس زدم و بعد رفتم سمت شکمش و کم کم نشستم روی زانو و شرتش رو درآوردم آخ آخ که چه کسی داشت مژگان از کس رویا کوچیک تر بود اما باز هم خیلی باحال بود زبونم رو که رسوندم به کسش یه آهی کشید و با دستش سرم رو به کسش فشار داد رویا هم نشسته بود به ما نگاه میکرد و کسش رو میمالید بعد از چند دقیقه که صدای مژگان بلند شد رویا گفت بسه بریم تو اتاق خواب الان تموم همسایه ها میان اینجا با این سر و صدا بعد رو کرد به من گفت اونی که گفتم خریدی گفتم چی گفت اسپری یه دفعه یادم افتاد گفتم خریدم خوبشم خریدم تو جیبمه رویا از تو جیب لباسم که گوشه اتاق بود برداشتش و هر سه راهی اتاق خواب شدیم من نشستم لبه تخت و مژگان کنارم نشست رویا هم جلوی پا نشست یه کم دیگه ساک زد بعد با اسپری حسابی کیرم رو خیس کرد مژگان کیرم رو به دست گرفته بود رویا اسپری میزد و مژگان ماساژ میداد به مژگان گفتم نمال بذار اثر کنه گفت تو بلد نیستی اینطوری به خوردش میره بهتره گفتم چه استادیه این رویا گفت من که گفتم آب نمیبینه و اگر نه شنا گر قابلیه هر سه خندیدیم بعد دوباره مشغول شدن آقایون میدونن با دو تا خانم خوشگل و لخت آدم چه حالی میکنه بعد از عملیات پاشش و مالش اسپری مژگان خوابید روی تخت و به من گفت حالا همون کار قبلیت رو ادامه بده گفتم کدوم کار پاهاش رو از هم باز کرد و با عشوه گفت کس خوری بازم کسم رو بخور داشتم کیف میکردم این رویا نذاشت منم بدون چون و چرا خودم رو رسوندم وسط پاهاش و شروع کردم به خوردن کسش و چوچول باد کرده اش دستم رو روی پستونش گذاشتم میمالیدم اونم ناله میکرد و آخ جون آخ جونش بلند شده بود رویا بلند شد اومد نشست روی سینه مژگان و گفت حالا که از پائین خورده میشی از بالا باید بخوری بعد هم کسش رو چسبوند به دهن مژگان اونم مشغول کس خوشگل و توپولی خواهرش شد صدای هر دوشون بلند شده بود مژگان به خاطر اینکه دهنش به کس رویا بود اوم اوم میکرد مژگان هم جون جون میکرد یه کم که گذشت دیدم مژگان داره خودش رو تکون تکون میده منم براش تند تند کسش رو خوردم چوچولش رو تو دهنم میکردم و میمکیدم یا زبونم رو لوله میکردم میکردم تو کسش که دیدم با تکون شدید بی حرکت شد و بدنش شروع به لرزیدن کرد رویا بلند شد خوابید روی تخت گفت زود باش نوبته منه منم رفتم سر وقت رویا و شروع به خوردن کس گوشتی و خوشمزه رویا کردم نمیدونم چرا ولی کس رویا بیشتر به من مزه میداد به مژگان گفتم حالا بیکار نشین بیا یه کم برام ساک بزن گفت بی خود به خودت فشار نیار من از این کار خوشم نمیاد منم زیاد اصرار نکردم حسابی جیغ رویا بلند شده بود مژگان هم مشغول مالیدن و خوردن پستونای رویا بود زیاد طول نکشید که رویا هم اورگاسم شد مژگان رو خوابوندم روی تخت گفتم خوب حالا نوبته کس کردنه منم میخوام با مژگان شروع کنم رویا گفت آره چون من فعلا حالش رو ندارم پاهای مژگان رو بالا دادم و با دستم مچهای پاش رو گرفتم خودش کیرم گرفت یه کم به کسش مالید و بعد میزون کرد منم کم کم کردمش تو کس تنگ و داغش مژگان کسش تنگ تر از رویا بود و بیشتر جذب کیرم بود کم کم سرعتم زیاد شده بود و داد و بیداد مژگان رفته بود روی هوا بعد من خوابیدم روی تخت و مژگان اومد بالا روی کیرم نشست و کرد تو کسش و مثل سوارکارها بالا پائین میپرید رویا هم که کنارمون خوابیده بود نزدیکم شد و شروع کردیم با هم لب بازی و گردن خوری و گوش لیسی بعد رویا پستوناش رو تو دهنم کرد و گفت بخور با خیال راحت نه شیر ازش میاد نه چیزی منم با اشتها میخوردم مژگان هم که مشغول بود یا کیرم رو تا ته تو کسش میکرد بعد خودش رو آروم تکون میداد یا بالا پائین میرفت و ناله میکرد که متوجه شدم سرعتش زیاد شده و داشت با صدای بلند میگفت جون جون چه کیر دبشی داری داره بازم آبم میاد کیرت میخوره ته کسم همونجا که ازش آب راه میافته جونننننننننننننننننننننننننننن آییییییییییییییییییییییییی واییییییییییییییییییییی یه دفعه ساکت شد و بی حرکت نشست بعد خوابید روم منم شروع به خوردن گوشش و گردنش کردم اونم فقط نفس نفس میزد بعد رویا بلندش کرد خودش اومد بالا یه کم هم رویا رو تو اون حالت کردم بعد بلندش کردم چهار دست و پاش کردم گفتم میخوام از پشت بکنمت با خنده گفت منظورت کونمه گفتم آره

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر