ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

عشق يا نامردي6

دوست داشتم دوباره بکنمش اما خیلی خسته شده بودم. شاش م گرفته بود. به سارا گفتم بلند شو میخوام بشاشم. اونم گفت منم شاش دارم. یه فکری به سرم زد بهش گفتم بیا تو بغل همدیگه بشاشیم و اونم قبول کرد. من سارا رو بلند کردم طوری که کسش رو شکمم بود و کیرم بین پاهاش. لبمو گذاشتم رو لبش و اونم در حین لب گیری شاشید رو شکم و کیرم.شاش سارا داغ داغ بود داغ داغ.....................لبامو در اختیار سارا گذاشته بودم. اونم در حین لب گیری میخندید و به شاشیدن ادامه می داد. بعد ها بهم گفت که اون لحظه که تو بغلم میشاشیده تنها لحظه ای بوده تو زندگیش که احساس امنیت میکرده. بعد از اینکه شاش بازی ما تموم شد دوش رو باز کردم و سارا رو زیرش حسابی شستم. کار من که تموم شد نوبت سارا بود. کف حموم دراز کشیده بودم و سارا با لیفه اومد و تمام تنم رو لیفه کشید. رو ابرا بودم.انگار داشتم ریلود میشدم. با هر دستی که رو بدنم میکشید نوار هایی از انرژی رو رو بدنم احساس میکردم که در جریانه و در سرتاسر بدنم منتشر میشه.حمام رویایی تموم شد و اومدیم بیرون. سارا رفت طرف آشپز خونه:چیزی برای خوردن پیدا میشه؟بیا اینجا. خودم الان میام یه چیزی سر هم میکنم میخوریم.خیلی خوب تو خسته ای اگه چیزی هست بگو من درست میکنم. تو استراحت کن.فقط تخم مرغ داریم. چند تا بریز تو ماهیتابه بیار بخوریم. البته معذرت میخوام. تو زحمت میافتی.آخ که چه تو زحمتی هم افتادیم.(خنده)صدای خندش تا توی هال هم می اومد. راست میگفت. خیلی به استراحت احتیاج داشتم. رو مبل دراز کشیدم و چشمامو آروم بستم. داشتم به وقایع امروز فکر میکردم.خودم سارا سکس حال صفا.انگاری حواس پنج گانم یا بهتر بگم شش گانم داشت به حواس هفت گانه تبدیل میشد. یه حس جدید از نوع حشریت. با اینکه اولین سکس رو تجربه کرده بودم و انرژی زیادی رو از دست داده بودم اما دوست داشتم بازم سکس داشته باشم. همین حالا.تو همین حین دو تا دست داغ و نرم گونه هامو گرفت و لبای شیرین و مرطوب سارا منو به باز کردن چشمام دعوت کرد. پا شدم و غذا رو آماده رو میز دیدم. دست پخت سارا باید خوردنی باشه. همین طور هم بود. نمیدونم شاید توش یه چیزی ریخته باشه که من نمی دونم. به هر حال نهار با حضور سارا صرف شد. اولین بارم بود که با شرت نهار میخوردم. سارا هم چیز زیادی تنش نبود. تی شرت و شرتی که بیشتر به شلوارک شبیه بود رو پوشیده بود. نهار خیلی ساکت و بدون حرف تموم شد. البته من همش نگام بین پاهای سارا بود. اون جایی که نخ نما شده بود با یکم تیرگی نسبت به بقیه جاها. کسش از اون حالت پفی که تو سکس داشتیم خارج شده بود اما هنوز هم مثل یه شلیل کوچولو تو چشم میزد. یه لحظه خواستم ببینم که سارا منو میپاد یانه وقتی چشاشو نگا کردم اونارو در تعقیب کیرم دیدم. البته کیرم با دیدن کس بی دفاع و مظلوم سارا بیش از پیش شق شده بود. چه تله پاتی مطلوبی. هر دومون یه چیز میخواستیم. خندم گرفت :به چی میخندی مهران؟به کس تو.به کیر خودم.به حال هر دو تامون.سارا با تعجب منو نگا میکرد. من یواش کیرمو از لای شرت انداختم بیرون تا حسابی بتونه اونو ببینه.اونم نا مردی نکرد و اون جایی که شرت کسش رو میپوشوند رو پاره کرد. خیلی حال میداد شرت پای طرف باشه اما آلات تناسلی بیرون باشه. کس سارا در بهترین حالت خودش قرار داشت. یکم پاهاشو از هم فاصله داد. خط کسش یکم از هم باز شد. کیرم یه آه کشید. نهار تموم شده بود و من تمام مدت غذامو با نگا کردن به کس سارا صرف می کردم. یه لحظه احساس کردم به جای تخم مرغ دارم کس سرخ شده میخورم. البته باید احساس سارا رو هم در نظرگرفت. کیر من شاید مثل یه سوسیس آلملنی خوشمزه در ذهنش نقش می گرفت. خواست غذا ها رو جمع کنه که من نذاشتم و خودم همشو جمع کردم. مثلن سارا مهمون منه. غذا هارو بردم و مشروب رو دوباره آوردم. اینبار سارا ساقی بود و برام میریخت. سرمو رو پاش گذاشتم و اونم مشروب برام میریخت. از رو پاش بلند شدم و روبروی سارا به شکم خوابیدم ومشروبمو خوردم :سارا دسوت دارم کستو نگا کنم. از نگا کردنش سیر نمی شم.آخ مهران جون این چه حرفیه و همش مال خودته اصلن بیا جلوتر وسارا پاهاشو از هم کامل باز کرد و رفتم وسط پاش نشستم. صورتم با کسش بیست سانت فاصله داشت. دقیق می تونستم بررسی های لازم رو انجام بدم. یه پیک دیگه برام ریخت و به سلامتی خودش و کسش رفتم بالا.حالا که پاهاش کامل باز بود میتونستم لبه های کوچیک کسش رو ببینم که ول شدن وسط کسش. سوراخ مهبل و سوراخ ادرارش با فاصله خیلی کمی از هم پیدا بودن. از سوراخ مهبلش یه مایع شفاف پیدا بود که بدون حرکت مثل یه مرواید تو کسش جا گرفته بود. آروم انگشت کوچیکمو جلو بردم و مثل موقعی که انگشت به عسل یا ماست فرو میکنم انگشت تو کسش زدم و اونو بادقت برداشتم و به عنوان مزه خوردم. رو مشروب خیلی حال میداد. سارا حشری شده بود شاید به خاطر نفسهای گرم من بود که در فاصله کمی از کسش میکشیدم. به هر حال کار خودشو کرده بود. سارا رو یه نگاهی کردم. نگاهش التماس آمیز بود. دریافتم سارا رو و سرمو جلو بردم و یه لیسی رو کسش زدم که آهش در اومد. اونم حسابی مست شده بود.آخه پابه پای من خورده بود و کنترل خودشو نداشت. بهش گفتم سارا دیرت نشه. اونم در جواب گفت :نگران نباش. به مادرم گفتم میرم پیش یکی از دوستام و شب میام. اونم نگفت دوست کیه.شایدم میدونه پسره اما خواسته یه جوری دینشو به من ادا کنه. حالا اینارو ول کن زود باش که دارم میمیرم.لحنش هم عوض شده بود. مشروب اثر خودشو کامل به جا گذاشته بود. یکم کسشو خوردم و بر گشتم چند تا پیک پر ملات خوردم تا منم مثل سارا حسابی حال کنم. گفتم نا مردیه اون مست و من هوشیار.بازم سکس وبازم حال. زبونم رو جلوی کسش گذاشته بودم مثل یه قاشق و هر چی رو که از اون تو میاومد رو دا خل دهنم هل میدادم. بعضی وقتا یه مزه شوری رو هم احسس میکردم.انگار اختیار ادرارشو از دست داده بود و به تکرر ادرار مبتلا شده بود. با خودم گفتم نکنه یه دفه بشاشه رو مبل و همه رو شاش آلود بکنه بغلش کردم و بردمش آشپز خونه. حداقل اونجا رو میشه شست. خواستم دوباره با لبام از کسش پذیرایی کنم که مانع شد و منو رو صندلی نشوند و کیرمو دستش گرفت و شروع کرد به ساک زدن. دهن گرم و ساک زدن فوق العادش ابعاد کیرمو بیشتر کرد. مثل اینکه کیرم براش خوشمزه شده بودچون آب دهنش راه افتاده بود و از رو کیرم رو خایه ها و صندلی می ریختو خوب شد اومدیم آشپزخونه. بعد از کمی ساک زدن خسته شد و آروم با کیرم بازی می کرد. اینکارو تند انجام داده بود و یه کم نفس کم آورده بود. بلندش کردم و رو میز آشپزخونه خوابوندمش و کیرمو دم کسش گذاشتم و آروم اونو رو چوچولش میکشیدم. دیگه داشت جیغ میکشید:تو رو خدا بکن تو دارم میمیرم. من کیرتو تو کسم میخوام... تو رو خدا....بکن تو......تو رو جون هر کی دوست داری...جون من...دیگه تحمل التماسهای سارا رو نداشتم و یه دفعه همشو کردم تو. اون قدر تو کسش لیز بود که بدون هیچ اعمال قدرتی تا ته رفت. جا نمیشد والا خایه هامم میرفت تو. وقتی به ته رسید سارا یه آه خفه کشید و رد همین حین احساس کردم مثل اون موقع که ساک میزد یه مایع داغ رو کیرم ریخت. مایع داخل واژنش بود که از فرط حشریت بیرون زده بود و رو کیرم میریخت. دیگه احساس میکردم که هر چی که از تو کسش میاد بیرون مال منه و باید بخورمش. کیرمو زود در آوردم و جلو کسش زانو زدم.زبونمو جلو بردم و با انگشت کسشو میمالیدم که یه مایع سفید رنگ درست مثل فرنی از کسش بیرون زد. خیلی کم بود ولی برای من حکم نوشدارو داشت که تقویتم میکرد. پاشدم واینبار محکم تر سارا رو میکردم. مشروب باعث شده بود که آبم خیلی دیر بیاد و تلمبه زدن من داشت خیلی طول میکشید. سارا سرشو بلند کرد و گفت :مهران جون تو رو خدا بسته. داره خیلی درد میکنه.خوب چی کار کنم من هنوز ارضا نشدم..آه.خیلی خوب بیار برات ساک میزنم. توآب منو خوردی منم میخوام آبتو بخورم.پیشنهاد خوبی بود. کیرمو در آوردم. سارا از رو میز اومد پایین. رو میز حسابی خیس بود. کون سارا هم همین طور. راستی کونشو یادم رفت بکنم. خواستم بهش بگم اما منصرف شدم. ساک زدنش حال بیشتری میداد و اینکه میخواست آبمو بخوره. برای اولین تجربه بد نبود. اینبار در حین ساک زدن تخمام رو هم میخورد. خیلی با حال بود. این بار م ناز زور حشریت جیغ زدم اونم میدونست من اینو دوست دارم با شدت بیشتری خایه هامو میلیسید. دیگه داشتم می اومدم و خیلی با شدت.بهش گفتم الان میاد. اونم زود کیرمو تو دهنش جا داد و خایه هامو میمالید. کیرم تا نصفه تو دهنش بود. احساس میکردم که داره کیرمو می مکه. جونم داشت از خوشی در میرفت. کم کم داشت می اومد. با یه آه اولین قطره خالی شد و قطرات بعدی. حدود سی ثانیه طول کشید که من همین طور ازم آب میرفت. این قدر زیاد بود که بعضن از بغل دهنش میزد بیرون. آبم که تموم شد کیرم به حساس ترین مرحله خودش رسیده بود. دست سارا که بهش خورد انگار من رو برق گرفته باشه از رو صندلی پریدم هوا. حالا حال سارا رو درک کردم اون موقع که همین جوری شده بود.احساس شاش زیادی داشتم. بدون اینکه به سارا بگم بلند شدم ورفتم دست شویی. شاشیدم وبرگشتم دیدم سارا دم در منتظره. اومدم کنار و سارا رفت تو منم خواستم برم که صدای شاشیدن سارا اومد. راستی چه با حاله شاشیدن یه دختر. دوست داشتم برم تو و شاشیدنش رو ببینم اما روم نمیشد.بی خیال شدم و رفتم تو حال. سارا اومد تو و بغلم نشست و یکی از سیگارامو برداشت و روشن کرد. بهش گفتم یکی هم برای من روشن کنه. از اون دسته پسرا نبودم که که رو دوست دخترشون حساس باشن. سیگار نکش. فقط تا دیپلم باید بخونی. زیاد نیا بیرون و از این کس شعرا. دوست داشتم دوست دخترم مثل خودم باشه.موذن داشت اذون عصر رو میداد. هر دو مون خوابمون می اومد. با هم رفتیم تو اتاق خواب من. خیلی دنج بود. پرده هارو کشیدم حسابی تاریک شده بود. چراغو روشن کردم و لخت رفتم تو رخت خواب سارا هم که شرتش پاش بود اونو در آورد و اومد تو بغلم و دوباره لب گیری. دستمو بردم سمت کسش. خشک خشک بود. امروز بیشترین حال رو هم کس اون و هم کیر من کرده بود. کیرم اون قدر شل شده بود که سارا میتونست همشو تو یه دستش جا بده. منم همینو میخواستم. کاش میشد من کیرمو بدم به اون و اونم کسشو بده به من همیشه پیشم باشه اما حیف نمیشه.منو سارا حالا با فراغت بال و بدون هیچ احساس نیازی به هیچ چیزی به خواب رفته بودیم و خوابای خوب میدیم.دستهایی گرم روی تنم در رفت و آمد بود. من اینو حتی تو خواب هم احساس میکردم. یه لایه گوشت نرم و داغ که حدس می زدم لبش باشه و همین طور هم بود روی صورتم در تب وتاب بود. با این احساس شیرین از خواب بیدار شدم. ساعت هشت و نیم بود. هوا حسابی تاریک شده بود. سارا می خواست بره خونشون. خواستم تا خونه خودشون برسونمش. لباسامو تنم کردم. (چه دروغی اون لباسامو تنم کرد)زدیم بیرون. باد خنکی در حال وزیدن بود. با اینکه هنوز زمستون بود اما بادش سرد نبود.انگار فصلها داشت با احساس قلب من عوض می شد. بهار در راه بود و من اکنون عاشق در حال پیاده روی با سارای عزیز. هیچ کی رو به غیر از سارا تو اون حال نمی دیدم. انگار اون همه مردمی که می زدن کنارمون یه سایه بودن و وجود خارجی نداشتن. انگار زمین و آسمون در اختیار ما دو تا بود و تحت فرمان ما.نم نم بارون هم دیگه داشت سنگ تموم میذاشت. کم کم به خونه سارا اینا رسیدیم. یه خونه مجلل و بزرگ با دو تا سرباز که نگهبان دم در بودن. دیگه تا دم در نرفتم. گفتم بذار این حال امشب به قیل و قال نیمه شب تبدیل نشه. ازش خدا حافظی کردم و راه افتادم. یه سیگار چاقوندم چاقیدم چاقاندم یا یه چیزی تو این مایه ها و تصمیم گرفتم برم خونه خاله. خواستم زنگ بزنم ببینم خونه هستن یا نه که وای....... موبایلمو تو خونه جا گذاشته بودم. جلدی تاکسی گرفتم و پریدم تو موبایلو ور داشتم.چند تایی میسد کال داشتم. شماره آشنا بود. یکم به مخم فشار آوردم.عمو ناصر!رفتم تو و با تلفن خونه شماره رو گرفتم:سلام. ببخشید منزل آقای رحمانی؟صدای زن عمومو شناختم. مهربون ترین زنی بود که می شناختم. از وقتی مادرم مرده بود اون تنها کسی بود که تونست خودشو به عنوان مادر به من تحمیل کنه و منم ناراضی نبودم.بله بفرمایید؟سلام زن عمو. منم مهران.

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر