ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان حمیرا قسمت دوم

بعد از ماجرای سکس سه نفره مون مامان خیلی شیطون تر شده بود فردای اون روز با اینکه به غول خودش هنوز کامل جاش خوب نشده بود وهنوز دور سوراخ کونش میسوخت وپریودم شده بود ولی می گفت که خیلی حال کرده وبازم دلش میخواد ولی حیف که نمیشه آخه این رویاش بوده که همزمان با چنتا کیر شق حشری بکننش تازه من که بچه حساب میشدم و اونجوری که باید نمی تونستم مامانو راضی کنم . من هر فرستی که پیش میومد می چسبیدم به مامان و می مالیدمش اونم هیچی نمی گفت خوششم مییومد ظهرکه با هم تنها بودیم بهش گفتم مامان سایز سینه هات چنده گفت تو به سایزش چیکار داری میخای با هاشون حال کنی خوب بیا جلو گفتم نه بگو کار دارم (برای شما میخواستم دوستان)گفت معلوم نیست روی هر سوتین یه سایز نوشته رو بعضیا نوشته نود رو بعضی نودوپنج من سایزش برام مهم نیست چون همون جا پروو میکنم هر کدوم که راحت باشه بر میدارم آخه می دونی که چقد بهشون حساسم منم گفتم فروشندش مرد یا زن مامانم با یه اشوه گفت حالا مگه تو فضولی منم با التماس گفتم مامان تو رو خدا مامانم گفت قول میدی به هیشکی نگی غیرتی بازییم در نیاری؟ منم گفتم قول میدم به هیشگی نگم غیرتیم نشم بعد مامان گفت که از یه فروشگاه که تو خیابون ولیعصر خرید میکنه دو طبقس وطبقه بالاش لباس زیر زنونس برا همین راحت میشه پروو کرد گفتم اون تیشرت تنگرم از اونجا خریدی و گفتی فروشندش خیلی ازت تعریف کرده اونم گفت اره عزیزم توام خیلی تیزی ها بعد گفتم وقتی می ری کرستم بخری نشونش میدی؟ نظرش چیه؟بعد گفت راستشو بگم؟منم گفت آره خواهش میکنم مامان خیلی برام جالبه درسته من سنم کمه ولی اینو میفهمم که اگه توام کاری کردی از رو کمبود بوده و تخسیره تو نیست تخسیره باباس مامانم بغلم کرد ومنوبوسید گفت قربونت برم عزیزم که اینقد فهمیده ای باشه همشو میگم برات یه روز که رفته بودم خونه یکی از دوستام موقع برگشتن از جلو همون مغازه رد میشدم یه تیشرت دیدم خوشم امد رفتم تو قیمتشو بپرسم فروشندش یه پسر خوش تیپ بسیتوچهار پنج ساله بود تا منو دید نگاهش قفل شود رو سینه هام منم برام عادی بود دیگه اکثر مردای که منو می بینن همینجوری میشن قیمتشو گفت آورد دیدم بعد گفتم ممنون بعدا مزاحمتون میشم خواستم برم که پسره گفت اگه لباس زیرم بخواین میتونین از طبقه بالا فروشگاه دیدن کنین منم خیال داشتم که لباس زیرم بخرم گفتم باشه از پله ها رفتم بالا متوجه سنگینی نگاه پسره میشدم که داشت منو میخورد وقتی رفتم بالا و چشمم به فروشنده خورد تعجب کردم چون معمولا فروشنده های لباسای زیر زنونه زن هستن ولی این یکی مرد بود همسنوسال همو پسره خواستم برگردم ولی دیگه امده بودم وزشت بود اگه برمیگشتم گفتم یه نگاه میندازم وسریع میرم پسره تا منو دید آب از لبو لوچش راه افتاد از جاش بلند شد کلی تعارف کرد که خوش امدین و... بعد گفت چی لازم دارین بدم خدمتتون منم با یکم خجالت گفتم یه سوتین خوب پسره با یه حس حشری گفت چه سایزی هستین منم گفتم نمی دونم سایزای اینا که معلوم نیست پسره گفت نه ما کارامون استاندارده اجازه بدین بعد امد کنار من و از بغل یه نگاه دقیق به سینه هام کرد بعد گفت فکر میکنم نود مناسب باشه تو نگاهش میشد شحوتو دید بیچاره داشت پس میوفتاد منم دیگه خجالت نمی کشیدم و یه کمم کرمم گرفته بود که بیشتر تحریکش کنم اون که نمی تونه تو مغازه خفتم کنه یه جیغ بکشم همه میریزن اینجا پدرشو در مییارن منم با اشوه گفتم اگه تنگ بود چی پس میگیرین پسره گفت نه ولی اگه بخواین می تونین پروو کنین منم یه خورده منومن کردم پسره گفت خیالتو راحت باشه اینجا یه مغازه معتبره مشکلی نداره اکثر مشتری های ما پروو میکنن منم قبول کردم وقتی پسره امد در اتاق پروو باز کنه کیرشو دیدم که زیر شلوار جین تنگش تابلو باد کرده بود دروغ نگم منم یجورای بدم نمی یومد بیاد به زورم که شده منو بکنه ولی اونجا مغازه بود اگه یکی میومد چی بلاخره رفتم تو مانتو و تیشرتمو در اوردم و کرستمم با اونی که پسره داده بود عوض کردم خیلی تنگ بود درش آوردم فروشنده رو صدا کردم دستمو از لای دردرازکردم گفتم این تنگ برام انم سریع یه سایز بزرگتر بهم داد پیش خودم میگفتم الان با سوتینی که منم پوشیدم داره چه حالی میکنه و همین فکرا خودمم کرمکی کرده بود و دلم می خواست بیشتر تحریکش کنم چون دیگه خیالم راحت بود که اینکاره نیست اگه بود تا در اتاق باز شد مییومد خفتم میکرد دومی رو هم پوشیدم انم کش زیرش زیره سینه هامو اذیت میکرد درش آوردم و به پسره گفتم اینم کشش زیر سینه هامو اذیت میکنه فکنم وقتی اینو شنید یه بار آبش امد چون اصلا انتظار نداشت من اینجوری باهاش صحبت کنم بعد منم مخصوصا کرست خودمو دادم بهش گفتم یکی مثل اینو میخوام تو این راحتم کرستم حسابی بوی عطرمو میداد حالت گردیه سینه هامم روش مونده بود حس کردم وقتی امد کرستمو بگیره دستش میلرزید از هیجان منم همش کیر شقشو تو ذهنم تجسم میکردم که الان چیجوریه بی اختیار دستم رفت رو کسم و شرع کردم از رو شلوار کسمو مالیدن با اون دستمم سینه هامو میمالیدم یه چند لحظه اینجوری گذشت صدای اونم در نمی یومد فکنم انو داشت کرستمو میمالید به کیرش و حال میکرد چون می دونست من نمی تونم بیرون بیام صداش که کردم با دس پاچگی گفت بله الان یکی دیگه میدم خدمتتون یه سوتین قرمز توری خوشکل داد دستم خیلی نرم ولطیف بود مثل ابریشم وقتی پوشیدم نرمیش نوک سینه هاموناز میکرد دیگه حسابی حشری شده بودم دیگه دلو زدم به دریا والکی گفتم ای بابا خسته شدم اینم مثل قبلیه اندازش خوبه سینه هام توش راحته ولی کش زیرش سینه هامو اذیت میکنه پسره گفت من که دیگه نمودونم شما چی میخوای این بهترین نوع سوتین بود که داریم منظورتونو نمی فهمم اذیت میکنه یعنی چی منم درو باز کردم گفتم اگه میخای بیا خودت ببین پسره گفت چی من بیام؟ منم گفتم آره چیکارت کنم دیگه بعد امد تو اتاق منو که دید ماتش برد رنگش شده بود مثل گچ گفتم چیه مگه روح دیدی بیچاره زبونش بند امده بود گفت نه خانم یه فرشته دیدم با سینه های بزرگ از رو مانتو معلوم نبود که اینقد بزرگ و قشنگن منم گفتم تازه خیلیم نرم ولطیفن برا همین همش میگم این کرستا اذیتشون میکنه بعد دستشو گرفتم گزاشتم رو سینه ام هم من وهم اون یه نفس عمیق کشیدیم گفت اجازه هست یه کم سینه های بزرگتونو لمس کنم منم گفتم باشه وکیرشوگرفتم گفتم توام چیز بزرگ داری ولی رو نمیکنی ها بعد زیپشو کشیدم پایین کیرش افتاد بیرون وای چقد خوشکلو گرم بود وقتی تو دستم فشارش دادم جونش داشت در میومد منم بدترازاون آخه خیلی قشنگ دست میکشید رو سینه هام ونوکشونو میمالید هیچ کدوممون نمی دونستیم داریم چیکار میکنیم نمی دونم چی شد که پسره سینه منو ول کرد زیپشم کشید بالا و رفت پایین منم همینجوری مونده بودم تو خماری و تو دلم بهش فوش میدادم پسره جقی بی لیاقت همینجوری منو گذاشتو رفت کرستی که بهم داده بودو درآوردم که لباسامو بپوشم برم که یعدفه امد بالا گفت کجا خانومی تازه رفتم بالا رو امن کردم که کسی نیاد من تازه فهمیدم حق با اون بوده من باز حشری شدم کنترلمو از دست دادم بی احتیاطی کردم. منم که بالا تنم لخت لخت بود وکار انو راحت کرده بودم امدو افتاد به جون سینه هام تا جای که میتونست میکردشون تو دهنشو میچلوندشون گفتم چه خبرته من شوهر دارم کبودشون نکنی که جوابی برا شوهرم ندارم انم یکم آروم شد و مثل بچه آدم خیلی آروم و با احساس مبوسیدو می مکیدشون منم خوشم امده بود منم دوباره کیرشو در آوردم و می مالیدم بعد گفت اجازه هست کستم بخورم منم بدم نمی یومد بیشتر حال کنم دگمه شلوارمو براش باز کردم انم خودش بغیه کارارو کرد شرتمو کشید پایین و جانانه کسمو میخورد و لیس میزد چوچولمو میمکید دوتا انگشتشو میکرد توکسم ومیچرخوند منم حال میکردم ولی نمی تونستم حتی یه جون کوچولو بگم آخه صدا میرفت پایین بعد گفت برگرد کونتم ببینم منم برگشتم اول آروم دست کشید روی کونو رونای پام خیلی حال کرده بود میگفت چقد نرمو گوشتیه بعد با دودست کپولایی تپل کونموباز کرد وصورتشو به زور کرد لاش بزور زبونشو رسوند به سوراخ کونم وای چه حس قشنگی بود تا حالا کسی اینکارو برتم نکرده بود خیلی خوشم امد بعد دستاشواز رو کپولای کونم برداشت و صورتش گیر کرد لای کپولام دستشو آورد جلو وچوچولمو میمالید بعد صورتشو آورد بیرون یه نفس کشید گفت خم شو منم خم شدم بعد گفت وای وقتی قمبل میکنی چقد کونت گرد تحریک کننده میشه انگشت وسطیشو کرد تو دهنشو کرد تو کونم بعد جلو عقبش میکرد با اون دستشم کسمو میمالید بهش گفتم دوتا انگشتتوبکون تو اونم یه تف انداخت رو سوراخ کونم بعد دوتا انگشتشو کرد توکونم خیلی لذت داشت بعد یواش یواش میکرد تو و در می آورد از پشت رونای تپلمو میبوسید دوباره برگشتم انم افتاد به جون کسم داشت آب ازش سرازیر میشد پسره میگفت چقد ترشعاتت زیاده سیل راه افتاده تو کست دیگه داشت آبم میومد با دستم سرشو فشاردادم رو کسم پاهامو به بقلای سرش فشار دادم بیچاره داشت خفه میشد ولی هیچی نمیگفت و میخورد منم نفسمو حبس کردم چنتا تکون خوردم وارضا شدم پاهام شل شد انم تونست بیاد بیرون یه نفس عمیق کشید و گفت آخی داشتی خفم میکردی ها منم ازش معزرت خواستم و گفتم که دست خودم نبود بعد گفت مهم نیست منم خیلی خوشم امد عجب کس آبداری داری اجازه هست بکنم توش خیلی پسر موعدبی بود هر کاری میخواست بکنه اجازه می گرفت منم بهش گفتم کاندوم داری گفت نه آخه تا حالا اینجا از این برنامه ها نداشتم که برا همچین روزی بزارم کنار منم گفتم که پس نمیشه ولی چون حال دادی منم یه حال اساسی بهت میدم کیرش هنوز شق شق بود دوست داشتم اونو بکونه تو کسم ولی ترسیدم من که انو نمیشناختم از مریضیوایدزو این چیزام خیلی میترسم برا همین نشستم یه تف گنده انداختم رو کیرش با دست براش بالا پایین کردم چشماشو نگاه کردم باز نمیشد از اینکه دارم اینجوری حال میدم وهنوز میتونم یه مردو اینقد حشری کنم خوشحال بودم بعد کیرشو تا تح کردم تو دهنم وبا زبون سرشو میمالیدم براش گفت اگه میشه بزارش لای سینه های خوشکلت منم گذاشتم یه چند بار بالا پایین کردم انم از اون بالا یه تف گنده انداخت لای سینه ام خیلی روون شد منم حال میکردم یه کیر گنده و داغ میخورد به پوست نرم و نازک پستونام بعد با دوتا دست سینه هامو گرفتم در حالی که کیرش هنوز لای سینه هام بود یه تفم من انداختم لاش و با سرعت زیاد پستونامو بالا پایین میکردم یخورده که ادامه دادم دیدم داره به خودش میپیچه فهمیدم می خواد آبش بییاد منم گزاشتم خودشو خالی کنه رو پستونام وای چه آب داغوسفیدی خیلیم زیاد بود ازچاک پستونام سرازیر شد تا شکمم بعد از چند لحظه که بی حرکت بود به خودش امد و معزرت خواهی کرد که آبشو ریخته روی سینه هام منم گفتم که اشکالی نداره بعد بلند شد خودشو جمو جور کرد برام دسمال کاغذی آورد که سینه هامو تمیز کنم همش ازم تشکر میکرد و میگفت با اینکه سکس کامل باهام نکرده ولی تا حالا هیچ زنی اینجوری بهم حال نداده بود خیلی سکسی و نازی مخصوصا سینه هات تکه منم از این حرفاش خوشم می یومد احساس غرور میکردم داشتم لباسامو میپوشیدم که دیدم موبایلشو آورد گفت میشه یه عکس از سینهای سکسیت داشته باشم منم سریع گفت چیکار میکنی مگه من جنده ام من که گفتم شوهر دارم حالا میخای عکس سکسی ازم بگیری بعد گفت خواهش میکنم قول میدم به هیشکی نشون ندم تازه از گردن به پایین میگیرم میتونی خودت بعدش چک کنی منم دلم براش سوخت گفتم بزار دلشو نشکنم عکسم که از گردن به پایینه نمتونه برام مشکل درست کنه گفتم باشه ولی گردن به پایین باشه ها گفت باشه منم دستمو گزاشتم زیرسینه هام دادمشون بالا انم عکس گرفت گفت میشه یهکی دیگه هم از بغل بگیرم که هم گردی کون هم سینه هات از بقل معلوم بشه اخه کونتم خیلی سکسیه منم جلو تعریفاش نمی تونستم چیزی بگم به پهلو وایسادم انم یه عکس دیگه گرفت بعد لباسمو پوشیدم و خودمو مرتب کردم گوشیشو دیدم راست میگفت از گردن به پایین گرفته بود گوشیش مودل بالا بود عکسای با کیفیتیم گرفته بود دوباره ازش قول گرفتم که به هیشکی نشون نده انم همش میگفت چشم چشم قول میدم بعد دو دست از همون شرت کرست قرمزه برام گزاشت تو جعبه و گفت قابلی نداره منم گفتم چقد میشه که پسره گفت اصلا حرفشم نزن بزرگترین حال زندگیمو بهم دادی حالا برا این دوتا تیکه لباس پولم بگیرم منم گفتم من برای پول اینکارو نکردم همینجوری کرمم گرفت یه کم اذیتت کنم که کار به جاهای باریک کشید وگرنه اون اول که دیدو فروشنده مرد می خواستم برم ولی گفتم الکی قیمت میکنم که نگن طرف عمول بود تا دید طرف مرده فرار کرد ولی دیگه کار به اینجاها کشید ولی بازم نگفت پولش چقد میشه بهش گفتم من هنوز اسمتو نمی دونم آقای خوش تیپ انم گفت من کوچیکتون سعید هستم و شما منم نخواستم اسم اصلیم و بگم بهش وگفتم همون فرشته که گفتی انم گفت واقعا که اسمت بهت مییاد منم تشکر کردمو رفتم سمت پله ها سعید گفت بازم به ما سر بزن خشحال میشم باز ببینمت فرشته جون منم لبخندی زدمو گفتم باشه حتما و رفتم پایین فروشنده پایینی مشتری داشت با اینکه مطمعن بودم میدونسته اون بالا چه خبر بوده ولی خیلی عادی برخورد کرد و محترمانه ازم خداحافظی کرد و انم گفت بازم تشریف بیارین منم گفتم چشم و امدم خونه دیدم بابات خونس منم که حسابی حشری بودم و کامل ارضا نشده بودم خوشحال شدم رفتم پیشش گفتم سلام عزیزم کی از خواب بیدار شدی گفت الان منم بغلش کردم گفتم خوب پس الان حسابی سر حالی دوس دارم یه سکس درست حسابی با هم بکونیم خیلی احتیاج دارم ولی اون با بی حوصلگی گفت الان حالشو ندارم تازه الانه که بچه ها پیداشون بشه منم حسابی زد حال خوردم تا شب موقع خواب که باز توجه نکرد و مثل همیشه گرفت خوابید منم موندم توکف ... بعد مامان گفت چی شد خوابت برد برات قصه گفتم یا ناراحت شدی که این حرفارو زدم منم گفتم نه مامان جون من که گفتم ناراحت نمیشم خیلیم برام جالب بود و حال کردم مامانم کیرمو گرفت گفت آره معلومه بعد گفت یعنی ناراحت نشدی که من گفتم با یه غیبه حال کردم براش ساک زدم اونم منو دسمالی کرد منم گفتم نه آخه نه از من چیزی کم میشه نه تو فقط این وسط مامان جونم یه حال اساسی کرده و حسابی بهش خوش گذشته حالا من باید از اینکه مامانم خوش گذشته بهش وحال کرده ناراحت باشم یا خوشحال؟ مامانم گفت نمی دونم اگه اینجوری فکر میکنی که خیلی ماهی عزیزم من فکر میکردم ناراحت بشی حمید که مطمعنم اگه بفهمه قیامت بپا میکنه بعد گفتم مامان یه لحظه لخت میشی کارت دارم مامان گفت نه حامد جون هنوز آمادگیشو ندارم بزار برای بعد باشه منم گفتم نه میخام اندازتو بگیرم گفت براچی میخوای برام لباس بخری گفتم حالا می خوام بدونم دور سینت باسنت کمرت چنده انم گفت باشه من که نمی فهمم اینکارا برا چیه منم رفتم مترو از تو میز چرخ خیاطی آوردم مامانو لخت کردم دیددم همون شرت کست قرمزش تنشه گفتم مامان این هموناس انم خندید گفت اره عزیزم هموناس که آقا سعید هدیه داده بهم قشنگه منم گفتم آره خیلی اگه بدونی من چقد با اینا جق زدم مامان گفت آخ الهی خوب میگفتی من اصل کاریشو میدادم بهت عزیزم بعد مترو انداختم دور کون مامان (دور کونش 115 سانت) (دور رونش 75 سانت) ( دورکمرش 90 سانت) (دور سینه هاشم 116 سانت البته آزاد وبدون کرست) که فکر میکنم برای یه زن 45-44 ساله خیلی آمار خوبی باشه نزدیک ترین بدنی که تو این هنرپیشه های سکسی دیدم نسبت مامان یه مدل سکسی که چون فونتا قاطی میشه اسمشو آخر داستان میگم اگه اسمشو سرچ کنین عکساشو براتون مییاره سینه هاش و بدن مامان مثل اونه(البته سینه های مامان یخورده کوچک تره توسایتش که رفتم اندازه دور سینه انو زده بود 122مال مامان من 116 یخورده هم جموجورتره مال اون خیلی آویزونه مال مامان اینقد آویزون نیست وخوشکلتره من فکر کنم اگه اسپانسرش مامان منو ببینه انو دیگه آدم حساب نکنه) یه کمکم قیافش شبیهه بعد مامان گفت اندازه گیریتون تموم شد کی لباس منو میخری منم گفتم روزمادرخوبه مامانم گفت باشه خوبه امد لباساشو یپوشه که بهش گفتم مامان یه خورده لخت جلوم راه میری خیلی دوست دارم کون لختتو وقی راه بری ببینم انم گفت خوب منو کردی مترسک خودتا هر کاری میخوای برات میکنم منم گفتم خوب توام هر کاری بگی من برات میکنم بعد مامان برگشت و شروع کرد لخت تو خونه راه رفتن ازقصد با قر راه میرفت تا قشنگ کپولاش بالا پایین بشن وای نمی دونین چقد قشنگ رونای تپولش میمالید به هم کونشو که نگو مثل دمبه میلرزیدو کپلوش همدیگرو میمالیدن تا ته اتاق که رفت من داشت جونم درمی امد وقتی هم که برگشت دیگه نوبت پستوناش بود خیلی آروم می لرزیدن وچپ و راست میرفتن مامانم دید من خیره شدم بهش امد جلوم خم شد و با دست پستوناشو میمالید به صورتم گفت خوبه حال کردی منم گفتم که عالی بود مخصوصا کونت انم برگشت جلوم قمبول کرد سوراخشو قشنگ میتونستم ببینم صورتمو کردم لای کپولش می بوسیدمشون بعد مامان لباساشوبرداشت که بپوشه گفتم مامان بازم رفتی پیش اون پسره سعید مامان یه خورده منومن کرد گفت آره ولی انو دیگه نمیگم منم فهمیدم که بلاخره آقا سعید کیر مبارکو تو کسو کون مامان جون جا کرده که مامان روش نمشه بگه منم گفتم مامان داشتیم الان که کسی نیست منم که میدونی چجوریم تورو خدا بگو مامان گفت آخه نمیشه منم گفتم با این حرفات معلومه بلاخره باهات سکس کرده منم می خوام بدونم چجوری شنیدن این حرفا از دهنت برام از سکس کردن جالب تره مامانم گفت باشه حالا که گیر دادی اینقدم دوست داری تازه برام لباسم میخوای بخری میگم ولی بازم قول بده که بین خودمون بمونه منم گفتم قبوله بعد مامان گفت که بعد از جریان اون روزخودشم توخماری کیر سعید مونده بوده وبدش نمی یومده که دوباره یه سری به سعید بزنه بعد گفت یک هفته بعد یه روز که خیلی حشری بودم و نمیدونستم چیکار کنم یه دفع یاد سعید افتادم اولش ترسیدم گفتم حالا پیش خودش میگه این زنه جندس خودش می خاره ولی بعدش گفتم به درک هرجور میخواد فکر کنه من که دارم میمیرم از حشریت بلند شدم یه آرایش غلیظ کردمو اون مانتو کوتاه تنگرم پوشیدم ورفتم مغازه سعید اینا تا وارد شدم فروشنده اولیه که بعدا فهمیدم اسمش منصور هستش منو دید ولی باز مشتری داشت و عادی برخورد کرد منم مثل یه مشتری عادی گفتم شما لباس زیرم دارین انم گفت بله تشریف ببرین طبقه بالا منم رفتم بالا سعیدو دیدم که مثل اوندفه خیلی خوش تیپو جذاب پشت ویترین بود تا منو دید مثل فشنگ از جاش پرید امد جلو باهام دست داد تعارفم کرد که بشینم بعد گفت چه عجب از اینورا منم گفتم خودت گفتی بازم به ما سربزن منم امدم سر بزنم سعیدم گفت کار خوبی کردی قدم رو تخم چشم ما گذاشتین بعد گفت چقد خوشکل کردی امروز عجب مانتوی سینه هات جه خود نمای میکنه بی انصاف فکر اون مردای که از روبروت رد میشنم بکون راستشو بگو تا اینجا امدی چقد قربون صدقت رفتن منم خندیدم گفتم این حرفا عادیه برام مهم نیست بعد سعید گفت سوتینا خوب بود دیگه کشش اذیت نکرد سینه های نازتو؟ راستی نمی دونی چقد با اون عکسا حال کردم از دیدنشون سیر نمیشم منم که باز یکی ازم تعریف کردو خرشدم گفتم ای بابا خجالتم نده دیگه بعد گفت خوب بازسوتین میخوای پروو میکنی یا همینجوری میبری ما پس نمیگیریما منم رفتم سمت اتاق پروو گفتم کاندم داری گفت آره دیگه برای روز مبادا چنتا نگر میدارم تو کشو منم گفتم پس پروومیکنم وقتی صدات کردم زود بیا انم رفت که باز به منصور بسپاره کسی نیاد بالا منم رفتم تو اتاق پروو لخت شدم سعید که امد بالا تا در باز کرد آب از لبولوچش راه افتاد آخه منو لخت لخت ندیده بود اوندفه همش از بس هول بودیم و میترسیدیم لباسامون نصفه کشیده شده بود پایین واینجوری نبود سعید یه به به گفت و وقتی داشت لباساشو در مییاورد دوباره شروع کرد از کسو کون پستونای سکسیم تعریف کردن هنوز دست به کیرش نزده بودم داشت پوستشو پاره میکرد منم لذت میبردم وقتی میدیدم هنوز اینقد جذاب هستم که یه مرد با دیدنم اینجوری حشری بشه آخه همیشه فکر میکردم دلیل اینکه بابات نسبت به سکس با من بی تفاوته اینه که من دیگه پیر شدم و براش جالب نیستم ولی از اینکه داشت خلافش ثابت میشد منم سر حال امده بودم و دوست داشتم زودتر منو بکون بعد امد جلو ویه لب حسابی ازم گرفت وای وقتی کیر داقش میخورد به شکمم آتیش می گرفتم خیلی داغ بود داشت می سوخت پیش خودم میگفتم اگه این الان بره تو کسم من دیونه میشم منم داغ شده بودم مخصوصا سینه هام منم سینه هامو چسبوندم به بدنش تا انم داغی منو حس کنه تا اینکارو کردم جواب داد گفت وای چقد تو داغی فرشته جون انم خودشو میمالید به من بعد سرشو آوردم پایین وشروع کرد آروم سینه هامو خوردن منم با کیرش ور می رفتم یه خورده که خورد من حوس کیرشو کردم رفتم پایین و کیرشو کردم تو دهنم براش که ساک میزدم نمی تونست از شدت لذت چشماشو باز نگه داره بعد منو بلند کرد از تو جیبش یه کاندوم در آورد داد دستم گفت زحمتشو بکش منم با سرعت هرچه تمام اینکارو کردم دیگه طاقت نداشتم دوباره یه لب ازم گرفت وبا دست راستش پای چپمو گرفت بالا و کیرشو کرد تو کسم وای وقتی کیرش رفت تو کسم انگار میله داغ کردن توم آتیش گرفتم محکم بقلش کردم انم فهمید چقد خوشم امده در گوشم گفت چیه خوشت امد منم دارم از شدت لذت پس میوفتم عزیزم عجب کس تنگی داری اصلا به سنت نمی خوره خیلی تنگو داغه وهمینجورتلمبه میزد تو کسم منم دیگه به نفس نفس افتاده بودم ولی صدامم نمی تونستم در بیارم محکم بغلش کرده بودم و با ناخونام پشتشو چنگ میزدم همینجوری تو حال خودم بودم که یه دفعه یکی زد به در و میگفت سعید...سعید اونجای من قلبم داشت وامیساد سعید گفت نترس بابا منصوره بعد در باز کرد منصور مثل ندید بدیدا نگام میکرد تو اون اتاق کوچیکم جای نبود که خودمو قایم کنم بعد سعید بهش گفت چی شده چرا امدی بالا منصور اصلا انگار صدای سعید رو نمشنید به من گفت به به فرشته خانم سعید گفته بود خیلی باحالی ولی تاوقتی ندیده بودم باورم نمیشد الان بهم ثابت شد عجب سینه های الکی نبود تا دیدمت چشم خیره سینه هات شد منم گفتم ساکت چی میگی برا خودت برو بیرون بعد سعید بهش گفت چی شده چی می خوای انم گفت خوب معلومه چی میخوام منم گفتم خواهش میکنم برو بیرون سعیدم گفت تو برو حالا یه وقت یکی می یاد بالا آبرو ریزی میشه ها انم گفت باشه ولی منم بازی بدین به خدا منم پسر خوبیم فرشته خانم بعد سعید به زور بیرونش کرد ودرو ازتوقفل کرد من دیگه تمام حسم پریده بود خیلی ترسیده بودم به خودم گفتم عجب غلتی کردم امدم اینجاها کاش نیومده بودم بعد سعید دوباره چسبد بهم گردنمو بوسید با دو دستش لمبرای کونمو چنگ میزد منم یه خورده بعد دوباره حشری شدم عالمو آدم یادم رفت خودمو میمالیدم به بدن داغ سعید منو خم کرد جلوش منم دستمو گزاشتم رو آینه جلوم سعیدم دوباره کیرشو کرد تو کسم هنوز کسم پر آب بود کیرش با یه فشار محکم رفت تو وتلمبه هاش شروع شد با هر تلمبش سینه هام پرت میشد جلو و میومد عقب سعیدم از تو آینه داشت نگاه میکرد گفت سینه هات چقد قشنگ جلو عقب میشه آدمو بیشتر حشری میکنه با همین حرفاش کیرشو بیشتر تو کسم فرو میکرد و تلمبه هاش محکمتر میشد منم داشتم به اوج لذت میرسیدم خیلی وقت بود اینجوری حال نکرده بودم بعد صدای نفس نفس سعید امد فهمیدم میخاد بیاد کیرشوکشید بیرون کاندومشم درآورد. کیرشو گذاشت لای لمبرای کونم وبالا پایین کرد و آبشو خالی کرد همون لا وای عجب آب داغی بود وقتی آبش سرازیر شد رو به پایین میریخت رو سوراخ کونم وای چقد خوب بود دوست داشتم یه دورم کون بدم بهش ولی نه وقتش بود نه من کونم آماده بود بعد سعید خودشو کشید عقب پاهاش سوست بود از بس فعالیت کیرش زیاد بود شده بود مثل یه تیکه گوشت بی جون بهش گفتم سعید پس من چی من هنوز نیومدم سعید گفت خوب چیکار کنم من کمرم خیلی سفته ولی نمی دونم چرا جلو تو اینقد کم دوام آوردم میبینی که چه شکلی شده اگه ناراحت نمیشی و بهت بر نمخوره بگم منصور بیاد از خداشم هست منم گفتم نه خجالت میکشم ازش گفت جخالت چیه انم مثل من پسر خوبیه اگه الانم بی ادبی کرد بی اجازه امد بالا برا این بود که دیگه نتونسته خودشو کنترل کنه منم دیدم هنوز ارضا نشدم و مثل اوندفه برم خونه تو کف کیر مبمونم گفتم باشه بگو بیاد سعیدم منو بوسید و ازم برای حالی که بهش دادم تشکر کرد و رفت پایین که ایندفه اون کشیک بده منم تو اتاق پروو داشتم با خودم ور میرفتم و منتظر یه کیره سر حال بودم که یکی زد به در و با صدای آروم گفت فرشته خانم اجازه هست منم درو از تو باز کردم گفتم بیا تو باز تا منو دید خشکش زد اول از اینکه منو ترسونده کلی معزرت خواهی کرد بعدشم گفت که نتونسته خودشو کنترول کنه و امده بالا منم گفتم عیبی نداره مهم نیست

1 نظرات:

ایرانی گفت...

واقعا حیفه که برای داستانی به این قشنگی تا حالا نظری داده نشده .دیگه چی بگم از این خواننده های بیحال .ممنونم امیر جان ..ایرانی.

 

ابزار وبمستر