ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سکس خونوادگی آرزو

سلام من میخوام داستان واقعیه زندگیمو براتون بنویسم که تو این داستان فقط اسم هارو تغییر دادم ولی بقیه داستان را دست نزدم البته بعضی قسمتها را خیلی خلاصه کردم چون طولانی میشد وتایپش برام سخت میشد.من اسمم آرزو هستش و الان 22 سالمه این ماجرا در زمان 18 سالگیم شروع شد که اون موقع بابام 42 و مامانم 39 و داداشم 20 ساله بودند.داداشم اصفهان دانشجو بود منم تازه امتحان های پیش دانشگاهیم تموم شده بود. اونشب تشنم شده بود و از خواب بیدار شدم برم آب بخور. وقتی اومدم پایین تو حال (آخه خونه ما دوبلکسه و اتاق من اتاق داداشم بالاست و مال مامان و بابام پایینه.) که دیدم از اتاق مامان اینا صدا میاد مثل ناله کردن، ترسیدم رفتم جلو لای در باز بود نگاه کردم تاریک بود وفقط کمی نور از پنجرهء حیاط میومد ولی دیدم مادرم روی تخت چهار دست و پاست و بابام داره پشتش تلمبه میزنه، منم که دوست پسر داشتمو با اون از عقب سکس میکردم خوب میدونستم اینجا چه خبره. داشتم نگاه میکردم و حسابی حشری شده بودم ولی لای در کم باز بود خوب نمیتونستم ببینم. بعد بابام کیرشو کشید بیرون تو تاریکی خوب نمیشد دیدش ولی معلوم بود حسابی کلفت و دراز بود. به مامانم گفت شل کن میزارم عقب و بعد صورتش را برد لای کون مامان و تف کرد روی سوراخش، فکر کنم زبونشم زد، بعد کیرشم تفی کردو گذاشت در سوراخ کون مامان و آروم آروم فشار داد تو. مامانم هم انگار اصلا دردش نمیگرفت وهمش میگفت جون بکن توش همشو بکن جووووووووووون، بابامم شروع کرد به عقب و جلو کردن و دیگه داشت با تمام قدرت به کون مامان ضربه میزد و مامان هم  همش آخجون آخجون و ناله میکرد و بابام هم همینطور و میگفت بخورم اون کونت رو که روز به روز خوشکلتر میشه. مامانم هم میگفت بکنش، پارش کن.. بعد چند دقیقه هم بابا محکم چسبید به مامان و خودشو تکونها ی کوچیکی دادو بامامان دراز کشیدن و خوابید روی مامان و دیگه تکون نمیخوردن .بابا هم داشت آروم یه چیزایی در گوش مامان میگفت که من نمیفهمیدم .بعد بی سر صدا رفتم عقب، رفتم آب خوردمو رفتم تو اتاقم ،وقتی دستم را بردم زیر لباس خوابمو گذاشتم رو کسم دیدم مثل چشمه از کسم آب راه افتاده اونقدر حشری بودم که چندتا دست روی کسم کشیدم به ارگاسم رسیدم. اوشب همش تو فکر چیزایی که دیدم بودم وحتی هوس کردم با بابام سکس کنم.خلاصه نفهمیدم کی خوابم برد.از اینجا بود که این فکرهای سکسی اومدن تو سرم و این ماجرا ها که می خوام براتون تعریف کنم شروع شد.حالا بگذارید از خودم وخانوادم براتون بگم.من قدم 174 وکمر باریک و کشیده ای دارم ،سینه هامم گرد و سفته وصورت زیبا و بانمکی دارم البته همه این را میگن نه که خودم بخوام از خودم تعریف کنم، پوستمم روشن و گندمیه ولی اصلی ترین وجذابترین قسمت بدنم که هر مردی را مات و شهوتی  میکنه حتی مردها و پسرهای فامیل و حتی برادر و پدرمو، این کون گرد وقلمبه ونسبتا کمی پهن منه که به قول خیلیها کون جنیفر لوپز پیش کون من هیچه و من هم از این جذابیت کونم خبر داشتم و درست و به جا ازش استفاده  میکردم و حالشو میبردم. مادرم هم هیکلش مثل منه فقط یه کم درشت تر 3-4 سانتی هم بلند ترولی با اینکه دو تا بچه داره  اصلا شکم نداره مثل من کمر باریکه واون هم کون گنده اش زیر اون کمر باریک خودنمایی میکنه صورتش هم خیلی خوشکله وبه خودش خوب میرسه. وقتی با هم میریم بیرون برای خرید یا  تواستخر یا باشگاه همه فکر میکنن ما با هم خواهریم اسم مامانم مهسا هستش. اما بابام سپاهیه و درجه بالایی هم داره، به همین خاطر ما وضع مالیه خوبی داریم .بابام اسمش رامینه وخیلی خوشتیپه 185 قدشه واندام ورزیده ای داره. داداشم هم اسمش آرمانه،اونم تقریبا هم قد باباست و خیلی خوشکل و خوشتیپه که من همیشه دلم میخواست دوست پسرم بود و باهاش سکس میکردم. من همیشه تو خونه تا قبل از ماجرای اونشب پیراهن ها و شلوارهای گشاد یا دامنهای گشاد و بلند میپوشیدم تا اندامم و کون گنده ام جلب توجه نکه. یه دوست پسر هم دارم که خیلی خوشکل ونازه و هم سن خودمه از 16 سالگی باهاش دوستم هنوزم همینطور. همکلاسی هام میگفتن تو با این خوشکلی وخوش هیکلی که کلی پسر دنبالته چرا با یه بچه که هم سن خودته رفیق شدی، منم میگفتم آخه اون خوشکله و چون کم سنه، واسه همین ساده و صادقه واهل بی معرفتی و نامردی نیست. ولی دلیل دومم که به اونا نمیگفتم این بود که چون کم سن بود ودوستمم داشت تو سکس خیلی رمانتیک وناز بود وکیرشم خیلی بزرگ نبود وآبشم نسبتا زود می اومد ومن دوست نداشتم به خاطر سکس زیاد اونم با یه کیر کلفت هیکلم خراب بشه با این حال 2 هفته ای یکبار هم باهاش از عقب سکس میکردم واجازه بیشتر بهش نمیدادم.اون بعد از لب بازی و دست بازی، حسابی کس و کونمو میخورد و بعد با روغن ماساژ حسابی کونم را میکرد.پایان.این خاطره واقعی رو هم دوست عزیزم برام ارسال کرده تشکر از لطفشون ممنونم عزیزم

1 نظرات:

ایرانی گفت...

شخصیت های داستان به خوبی ترسیم شده ومورد بررسی قرا گرفته اند .سوژه ای قوی داردکه در صورت ادامه داستان قوی تر هم خواهد شد ..ایرانی .

 

ابزار وبمستر