ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابای خوب قسمت سوم

یادتون باشه گفته بودم من و بابام باهم زندگی میکنیم.یکی دوبار برا بابام وقتی میرفت حموم حوله میبردم ولی همیشه دوست داشتم یه بارم که شده با بابا حموم کنم ولی موقعیتش پیش نمیومد.همیشه پشت کمربابام جوش داشت ولی چون کسی براش پشتش رو نمیشست ازبین نمیرفت.یه بار ازش پرسیم گفت قبلا مامانت میشست ولی بعد ازفوتش دیگه نشد خوب بشورمش.گفتم:خوب چرا تابحال بمن نگفتی بابایی؟؟؟ گفت:خجالت میکشیدم.گفتم:واه خجالت براچی خجالت نداره که پاشو پاشو بریم حموم؟؟؟؟ بازوش رو گرفتم کشیدم بردم طرف حموم گفتم امروز کلا خودم میشورمت توهم فکرکن من مامانم و خجالتم نکش بابایی.کمکش کردم لباسشو درآورد و فقط با یه شرت بردمش داخل حموم.وقتی وارد شدیم گفتم بابایی چون لباسم خیس میشه اشکال نداره منم لباسمو دربیارم؟؟؟ گفت نه بابا چه اشکالی داره تو دخترمی تازه مگه خودت نگفتی جای مامانتی خوب مامانت که میخواست بیاد حموم کلاً لباساشو درمیاورد.منم بلوزمو شلوارکمو درآوردم.بعدش سوتینمو کندم و با یه شرت نازک و باریک که پام بود رفتم داخل حموم.آبو سرد وگرم کردم.به بابا گفتم بیا برو زیرآب.تواین مدت حواسم بود بابا زیرچشمی به سینه هام و رونهام وکونم نگاه میکرد.منم از خدام بود.الان نقش مامانو داشتم پس زنش بودم پس معلومه که ادم بدن زنشو نگاه میکنه.رفت زیرآب و خودش روخیس کرد.گفتم بابا اینطوریکه من نمیتونم بشورمت یا بشین یا دراز بکش تا من بشورمت؟؟؟ بابام اول نشست و بعداز یه کم مکث روشکمش دراز کشید.من اول میخواستم یه پامو اینطرف و اون یکی پامو اونطرفش بذارم و بشینم روی باسن یا کمرش بعد بشورمش ولی فکرکردم زوده.پس منم زانو زدم همون طرفیکه بابا دید داشت تا بتونه هرچی که دوست داره رو ببینه.من لیف میزدم و بابام دیدم میزد.تا اینکه گفتم بابا برگرد تا بقیه بدنتو بشورم؟؟ برگشت ولی دیدم خجالت کشید آخه کیرش راست شده بود و از زیر اون شرت خیسش کاملا دیده میشد.راحت میشد فهمید شهوتی شده ولی من به روی خودم نیاوردم و شروع کردم به شستن بابام.حتی چندبارم دستمو مالیدم به کیررررررش.جووون باحال بود.دیگه هردومون از شدت حشر توی فضا بودیم.با خودم گفتم اگه قراره کاری کنیم همین حالا بهترین وقته.گفتم بابایی میشه شرتتو دربیارم تا بتونم بشورمت؟؟؟؟ تا بابا بخواد جواب بده من نشستم و دستمو بردم سمت شورتش وشورتش بابامو ازپاش دراوردم.اول یه کم خودشو سفت گرفت ولی با نگاه من خودشم کمک کرد شرتشو درآورد.وایییییی عجب کیررررررررررییییییی داشت.وقتی چشم به کیررررشششششش افتاد داغ کردم دلم میخواست همشو یکجا بکنم تودهنم براش ساک بزنم.ولی زود بود.از تعجب گفتم وااااااایییییییی این دیگه چیههههههه؟؟؟؟ بابام خندش گرفت گفت چیزیکه مامانت بخاطرش همیشه میومد حموم پشتمو بشوره.بابام که این رو گفت فهمیدم مامان بخاطر سکس میومد حموم پشت بابامو بشوره.منم خواستم به بابا یه دستی بزنم گفتم:خوب مگه چیکارش میکرد؟؟؟ گفت:بماند.گفتم: نداشتیماااااااا مگه من الان بجا مامان نیستممممم؟؟؟ منم میخوام همونکاروکنم.بابام گفت: باشه فعلا بشورش.گفتم: چششمممم.بعد بلند شدم برم دوباره لیفو صابونی کنم متوجه شدم بابا همینطورکه خوابیده داره لاپامو دید میزنه.منم یه کم لفتش دادم و یه کم لاپاهمو بیشتر بازکردم.صابون رو برداشتم رولیف گذاشتم.امدم جوریکه بدنم با بدن بابام تماس داشته باشه.پیشش نشستم صابونو برداشتمو شروع کردم اطراف کیررررش و روکیرررشششششو صابون زدم.شروع کردم شستن.من میشستم و بابام کوووووون و کووووسمو دید میزد.فهمیدم حالا وقشه.گفتم بابا میشه موهای روسینتو بزنم؟؟ آخه خیلی از اینکه شما سینهات موداره بدم میاد.اول گفت نه ولی بعد گفت باشه.خوب بچه مامانتی دیگه مامانتم بدش میومد.منم سریع تیغو برداشتم و بعد یه پام رو اینطرف بدن بابا و یه پام رو اونطرفش قراردادم و با یه کم صابون مالی مشغول زدن موهای سینش شدم.چون روی دوزانو بودم سعیکردم کونم رو انقدر عقب ببرم که با کیرش تماس داشته باشه تا اگه اونم خودشو تکون داد بفهمم مایله.موقع زدن خودمو آروم به کیرش مالیدم طوریکه فکرنکنه ازعمد اینکار رو کردم.یه کم منتظر شدم دیدم بابام آروم کیررررشو به کووونم مالید.اووووووف منم جوابشو دادم و بیشتر مالیدم.اونم بیشتر و با یه کم فشاررررر اینکار رو کرد.خودمو از باسن بلند کردم وعقبتر دادم تا قشنگ کوووسم به کیرررررش بخورده.وایییییییی.اونم چیزی نگفت خودشو تکون میداد.کار زدن موهاش تموم شده بود.وقتی به بابا نگاه کردم بابا خجالت کشید چشماشو بست.حالا دیگه روی دوتا پا نشسته بودم و کیر بابام لا پام بود.جاااااااان.داشتم خودمو به بهونه مالیدن سینه هاش با لیف خودمو ازکمر تکون میدادم روش.دیگه کارشو راحت کردم و قشنگ نشستم روکیرررررررررششششششش و میمالیدم به کوووووووسم.اوه ه ه ه ه جوووونممممم خیلی کیف داشت.با دستم یکم شرتمو کنار زدم و سرکیرررررشو مالیدم به کووووووووسم.واییییییییییییی.بعد خودمو یه کم کشیدم جلو جوری نشستم تا سرکیرررررررش دقیق جلوسوراخ کووووووونم باشههههههههه.برای اینکه لیزش کنم به بابا گفتم اه چرا این اینطوریههههههه؟؟؟ همین الان شستمش؟؟؟؟ پس چرا دوباره کثیف شدههههه؟؟؟ دوباره کیررررررشو با صابون قشنگ لیز کردم و توی یه لحظه یه کم صابون به سوراخه کووووونم مالیدم.دوباره سرش رو طوری قرار دادم تا اگه خواست بتونه بفرسته توششششش.دیدم بابام هیچکار نمیکنه؟؟؟ یکی دوبار خودمو جلو عقب کردم ولی همش درمیرفت.تا اینکه با دست کیرررررشششو گرفتمو خودم رو یکم عقب دادمو به زور یکم رفت توششششش.داشتم جررررررر میخوردممممممممم.اما میخواستم هرجور شده امروز تمومش کنم.وقتی سرکیرررررررررششششش رفت توکوووووونم خیلی درد گرفت چند ثانیه ایستادم و دوباره نشستم رو کیرررررش.آخ خ خ خخخخ کیرش انقدر کلفت بود که گفتم الانه که کونم پارررررررهههههههه بشهههههه.دیگه بابام خودشو تکون میداد.یه بارم که اومدم خودمو تکون بدم بابام همونموقع خودشو تکون داد و یدفعه کیرررررررش تا تهههههههههه رفت توکوووووونمممممممممم.وووااایییییییییی خداااااااااا جوووووووون داشتم میترکیدم از درد یه اه ه ه ه ه ه ه ه خیلی بلندی کشیدم که فکرکنم همسایه هامونم صدامو شنیدن.چند لحظه تکون نخوردم بابامم همینطور ولی بعد یواش یواش شروع کرد به تکون دادن خودش.با دستاش منو طوری هدایت کردکه تقریبا روی زانو بایستم واونم داشت تلمبه میزد.با سینه هام ور میرفت از اینحالت خسته شدم به بابا گفتم: بابا من خیلی کمرم درد گرفت میشه دراز بکشم شما پشتمو بمالی؟؟ بابا گفت: باشه دخترم.من بلند شدم و شرتمو هم دراوردم.روی سینه دراز کشیدم و به بابام گفتم شروع کن؟؟؟ بابام نشست روپاهام و شروع کرد به مالیدنم.منم یکم پاهامو باز کردم و دوباره کیر بابامو با دست فرستادم توش.به بابا گفتم اینطوری خوب نیست بهتره روم دراز بکشی و خودتو تکون بدی.بابام همینکارو کرد و دوباره سریع مشغول تلمبه زدن شد.واییییییی باهر ورود کیررررربابام من یه ناله ای از ته دلم میکردم آیییییییییی واییییییییی اوه ه ه ه جوووووووون تا اینکه احساس کردم دیگه دارم ارضا میشم.به بابام گفتم سریعتررررررر بکننننننننن تندترررررررررر بکننننننننننننننن جووووووووون.بابام شدت تلمبه زدنهاشو محکمترررررررررکرد تا اینکه من آبم اومدم.اووووووف جااااااااان بعد احساس گرمائی توکونم کردم که از ناله های بابا فهمیدم بابام هم ارضا شده و آبشو تو کونم خالی کردههههههه.چقدر داغهههههههههه.بعدازاینکه بابام ارضا شد یه چند دقیقه بهمون صورت موندیم بعد همدیگه رو شستیم و رفتیم بیرون وقتی رفتم تو اطاقم داشتم ازشدت خوشحالی پرواز میکردم نمیدونم کی و چطوری اون شب رو خوابیدم تا صبح یکی دو روز بعد که.....ادامه دارد

5 نظرات:

matin گفت...

امیر جون میدونستم که برام میزاریش داداش من خاک پاتم خیلی نوکرتم داداش دوست دارم خیلی با مرامی داداش مرسییییییییییییییییییییییییییی

رئوف دادا گفت...

داداشی دمت گرم که ادامه اش رو گذاشتی

قربان مرامت

مر 30 30 30 30 30

‏§¤[رئوف]¤§

ناشناس گفت...

سلام ادامه ي اين داستانو كجا ميشه ديد؟لطف كنيين بگين.من از كاربراي جديد شما هستم و از سايت خيلي خوشم مياد

ایرانی گفت...

دوست خوب نازنینم . این داستان مال زمانیه که من خودم اصلا خوندن داستانهای سکسی رو شروع نکرده بودم . حتما امیر خان در این مورد اطلاع داره و یا شایدم نیمه تموم مونده باشه .. چه جوابمون روشن باشه چه اطلاعی نداشته باشیم بعد از صحبت با امیر بازم به شما پاسخ میدم . شاد و شاد و شاد باشی ...ایرانی

ایرانی گفت...

باسلام مجدد به دوست عزیز و نازنینم ..این داستان به نویسندگی امیر گرامی بوده و از آنجایی که بسیاری از سایتها بدون اشاره به ماخذ این داستان را منتشرکرده اند تشخیص و صلاح مدیریت محترم بر آن بوده که از انتشار ادامه آن خود داری نماید .امید است که در آینده با رعایت قانون و مقررات در این زمینه بقیه داستان منتشر گردد . موفق باشید ..ایرانی

 

ابزار وبمستر