ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

دست بالای دست 10

مامان دیگه آب بندی شده بود .جرات نداشت بهم بگه بالای چشت ابروست . حسابی به خودش می رسید . لباسای شیک می پوشید . درست و مطابق ومد روز آرایش می کرد . واسه این که اندامشو رو فرم نگه داشته باشه به کلاس ورزش می رفت . روزی یک ساعت هم پیاده روی می کرد . شبا که پدرم میومد خونه به تو صیه من و خواسته خودش شندر مندر می گشت تا باباهه زیاد کارش نداشته باشه . البته ویروس ناصر به پدرم سرایت کرده و اونو هم به دنبال جنده بازی کشونده بود و دیگه نایی هم نداشت که بخواد دستی به بر و روی مادر بکشه . اونم با این سن بالاش که اون نیمچه وقتی رو هم که داشت صرف زنای خراب می کرد . مامان نرگس بد جوری تو کف کیر من بود . یک روز صبح ساعت هفت که پدرو ناصر از خونه خارج شدن تا برن سر کار منم رفتم طبقه پایین تا احوال نیوشا جونمو بپرسم . تابستون بود و نستوه به مدرسه نمی رفت . مثل قدیما دیگه آزاد نبودیم . هر سه تا بچه هام خواب بودن . رفتیم یه اتاقی که از دست اونا در امان باشیم . درو از داخل قفل کرده اول یه نگاه سیر به زن داداش انداختم . همون ریخت و قالب دوازده سال پیشو داشت . تکون نخورده بود . هنوزم به دیدنش کیرم درجا شق می شد . اونم از خوردن کیرم سیر نمی شد .-ببینم شنیدم این منشی جدیدت خیلی خوشگله ؟/؟-تو از کجا میدونی ؟/؟حتما ناصر فضول بهت گفته . آخه پرایدشو برده تعمیرگاه پیشش . -تو چرا حالا دستپاچه شدی ؟/؟-حسود خانم اگه بخوای گیر بدی پا میشم میرم .-حالا دکتر شدی خودتو واسه ما می گیری ؟/؟ناسلامتی تو پدر سه تا بچه هامی . -چرا مثل دختر بچه ها لج می کنی ؟/؟تو هم شوهر داری . من بگم چرا ناصر کنارت می خوابه ؟/؟-ماکه باهم کاری نمی کنیم . تازه وضعیت ما فرق می کنه . اون شوهر منه . من که نمی تونم از دستش خودمو قایم کنم . اما همه تلاشمو می کنم که باهام کاری نکنه . رفتم طرفش صورت نازشو بوسیدم . اشکای پرشور و عاشقانه و شورشو با نوک زبونم پاک کردم . -دوستت دارم عزیزم من فقط عاشق توام اینو راست می گفتم ولی دیگه بهش نگفتم که بکن مامانم هم هستم . خودشو برام خیلی ردیف کرده بود و دوباره بغلش کرده یه خورده واسم ناز کرد و دست و پا زد ولی خیلی زود تسلیم شد . مثل روزای اول با حرکات هیجانی یشتر به جونش افتادم . هم هوس داشتم هم می خواستم هوسمو بیشتر نشون بدم تا از دلش در بیارم .تمام تنشو با شور و هیجان خاصی زبون می زدم و می بوسیدم .-نادر قول بده هیچوقت تنهام نذاری . من فقط به عشق تو زنده ام .-باشه عزیزم باشه مادر بچه های من . راستش دیگه از دست این قایم موشک (باشک )بازیها خسته شدم -عزیزم منم همین طور بعضی وقتا داره می زنه به سرم که رسوایی رو به جون بخرم و به ناصر بگم که عاشق نادرم -یه وقت همچه کاری ها نکنی ها . اگه به بچه ها و این که پدرشون من باشم مشکوک بشه هردومونو می فرسته پای چوبه دار . البته تو یکی سنگسار میشی . همه این کارا رو بسپار به من . یواش یواش درستش می کنم . همین جوری که الان یواش یواش دارم کیرمو میذارم تو کوست و تو هم حواست نیست . -فکر می کنی . حواسم سر جاشه . پاهاشو به دو طرف باز کرده و تقریبا یک عدد هشت درست کردم که نوک یا بالای عددرا کون نیوشا خوشگله ام پوشش داده بود از همون طرف کیرمو فرو کردم توی کوسش . تمام دردها و غمها و ناراحتی ها و حسادتها از یادش رفت . با همون ضربه اول درمونش کردم . -نادر تو که میدونی این کییییییررررررردوای دردمه پس چرا اینو کمتر میدیش .-بیا حالمونو بکنیم تو که میدونی من کاردارم . موخای سرشو با یک دستم جمع کرده تا پس گردن خوشگلشوببینم و با دست دیگه ام شونه هاشو ماساژمی دادم . کیرم اتومات داشت وظیفه اشو انجام می داد .-آهههههههه بگگگگگگو که تو و کیرت فقط مال منه .-عزیزم کیرررررم فقط مال توهه منم مال توام هنوزم مثل اونوقتا دوستت دارم اون وقتا که در خونه تونو می زدم تا یه نظر ببینمت . با این حرفا حشری ترش کرده و اونم از پشت کونشو به بدنم می زد تا تماسهای کیر و کوس لذت بیشتری به ما بده .. خدای من این نورا سر و صداش دراومده بود -نادر کاریت نباشه منو بکن سنگین شدم .. سرعت ضرباتمو بیشتر کرده تا آب داغ کوسشو خالی کرد و منم کمر خودمو سبک کرده و حرکت کوس نیوشا رو بی جواب نذاشتم وای !قوز بالا قوز شده بود . مامان نرگس صدام می زد . کیرمو که هنوز یه خورده از آب منی روش بود بیرون کشیده و سریع پاکش کرده و خودمو مرتب کردم و رفتم طرف حیاط .-کجایی نادر این همه صدات می زنم . اینو وقتی بهم گفت که رفتم بالا پیشش .-هیچی مامان رفته بودم حیاط یه هوایی بخورم . یک دفعه مانتویی رو که رو تنش بود بازکرد و به گوشه ای انداخت و گفت دوست نداری اینجا هوا بخوری ؟/؟وای مامان چی ساختی ؟/؟-وقتی پیش منی بگو نرگس جون -هرچی تو بگی نرگس جون  .خیلی خوشبو کرده بود . خودشم واسم نیمه لخت کرده بود با یه شورت و سوتین کنارم ایستاده بود . بدن سفید و شورت و سوتین لیمویی . نمیدونم این عطر هوس انگیزو از کجا آورده بود که فکر می کردم دارم تو باغ بهشت نفس می کشم . خیلی حالی به حالی شده بودم . اصلا نفهمیدم چه طوری لخت شدم . کیرمو مثل گرزگران توی دستم گرفته بودم و زارزار به مامان نرگس که حسابی مامانی شده بود نگاه می کردم .-وقتی این جوری می بینمت لذت می برم نادر من . این جوری احساس نمی کنم سنم داره میره بالا .-نرگس جون اندامت به سی ساله ها می خوره . شور و حالت مثل بیست ساله هاست . هوس و اشتیاقت هم مثل دو شیزه هاست .ا ین حرفارو که بهش زدم گل از گلش شکفت . راستش بیشتر حرفامم از ته دل می زدم . چون خیلی خوشگل کرده بود . روژآلبالویی که لباشو هوس انگیز و براق کرده بود . ابروی تاتو کرده اش . موهای افشونش که تا نزدیکیهای باسنش می رسید . و من عاشق موهای بلندش بودم . ریمل روژگونه عطر زیر بغل . عطر و ادکلن هوس انگیزی که به صورت و بدنش زده بود . دلم می خواست درسته قورتش بدم . ولی باید خودمو کنترل می کردم چون اون وقت اون سواره می شد و من پیاده می شدم . ولی از طرفی هم باید آتیشش می زدم و اونو معتاد خودم می کردم تا بعدا یک مادر حرف شنوی داشته باشم . در هر حال باید یه کاری می کردم که نه سیخ بسوزه نه کباب .-نرگس جون قمبل کن میخوام یه حال درست و حسابی باهات بکنم مامان جون اطاعت کرد . اوخخخخخخخخ جووووون چه نازززززه . قرررربون اون شورت لیمویی و سوراخدارش . قربون اون سوراخ مکنده اش . کیرمو به شورت مامان جون چسبونده از پشت بغلش زدم . سرمو به پشت گردنش رسونده همراه با نوازش موهای سرش شروع کردم به بوسیدن پس گردن و شونه هاش . از آه کشیدنهای آروم مادرم و از این که بالاخره باکیرخودم و نقطه ضعفی به نام هوس تونسته بودم این شیر واقعا وحشی و خطرناکو رام کنم خوشحال و مغرور بودم . این شیر مثل یک آهو در چنگال من اسیر بود . موهای افشون شده پشت سرشو جمع کرده از طرف شونه راستش ریختم روی شکمش تا دستم راحت تر به سوتینش برسه . همین جوری که داشتم بازش می کردم لبام رو کمرش بود و ازش بوسه می گرفت . سوتینشو به گوشه ای پرت کردم . حالا نوبت سینه های درشتش بود که چند دور تو ی دستام بگرده .-نرگس جون سختت نیست که تو بغل و زیر کیر منی ؟/؟-واسه چی ؟/؟راستش اولش سختم بود . عمری عبادت و شب زنده داری . اما به قول تو جواب کوسمو چی بدم ؟/؟!اولش خجالت می کشیدم الان که فکرشو می کنم می بینم این کیریه که از کوس من اومده بیرون .چرا دوباره نره داخل کوسم ؟/؟من ساختمش . چرا نتونم ازش استفاده کنم ؟/؟من بیشتر از هر کسی نسبت بهش حق دارم ..ادامه دارد ..نویسنده ..ایرانی 

ناز نیاز 2

 سیاست داشته باش . یه مرد هرچه با کلاس و با ادب و خوش تیپ و خوش کیر و خوش اندام باشه تا قدرت و سیاست خودشو به رخ زن نکشه از نظر زن اون یه آدم شل ووارفته هس . با این حرفاش یه خورده خجالت کشیده یه تکونی خوردم . -آخه این اولین بارمه -می دونم یه خورده باهات تند رفتار کردم . عزیزم منو ببخش . باید یاد بگیری . حالا بیا منو ببوس . من دیگه چیزی نمی گم . آدمی که جلق می زنه حتما فیلم سکسی هم زیاد دیده .امیدوارم یه چیزی از اونجا یاد گرفته باشی . هردومون از رو کاناپه افتاده بودیم روقالی وسط هال دستمو دور گردنش گذاشته وسرشو به طرف صورتم کشوندم . ولباشو چسبیدم . این اولین و شیرین ترین بوسه ای بود که از یه زن گرفتم وفکر نکنم تا آخر عمرمم هیچ بوسه دیگه ای به این شیرینی بشه . بوسه ای که به من لذت داد و منو به خود باوری رسوند. بوسه ای که وقتی می دونستم به انتها برسه آغاز یه راه دیگه ای به نام ارضا و هوس رو به دنبال  داره یه راهی که تا به انتهاش شیرینی و لذته . دیگه خودکار شده بودم . در این بوسه طولانی خیلی کارا رو انجام دادم . بند سوتینشو در آورده بازش کردم . شورتشو در آورده و لخت لختش کردم . و اونم همین کارو با من انجام داد دوست نداشتم این بوسه شیرینو تمومش کنم . هنوز برق روژرولبای خوشگلش نشسته بود . رفتم رو سینه هاش . نوکهای سر به هواشو یکی یکی گذاشتم تو دهنم و میکشون می زدم .-آهههههههه عادل بخوررررررررششش فکر نمی کردم به این زودی اوسا بشی و این قدر حال بدی . جوووووووووون چه مززززززززه ای داره . می دونستم که اگه آبو ببینی شناگر ماهری میشی .-دوست دارم همش تو استخر تو شناکنم-منم دوست دارم که فقط تو شناگر این استخر باشی . نیاز هفت هشت سالی بزرگتر از من بود ولی از سنش کوچیکتر نشون می داد . هنوز غرق در نا باوری بودم . دوست داشتم از من لذت ببره . تا رومن حساب باز کنه و می خواستم با نیاز به همه چیز برسم دیگه خجالتی نباشم .ا عتماد بنفس داشته باشم . از بس فیم سکسی دیده بودم یه خورده می دونستم که باید کجای کوسو بخورم . خودمو گذاشتم جای بازیگر فیلمای سکسی . لبه های کوس نیازو از دو طرف جمع کرده گذاشتم تو دهنم . نیاز خودشو به چپ و راست حرکت می داد . معلوم بود که خیلی لذت می بره .-راستشو بگو عادل تا حالا چند تا زنو گاییدی ؟/؟بگو دیگه نمی تونم حرف بزنم . جاااااااااااااان چقدر حال میدی . بخوررررررششششش عزیزم . بخخخخخخورررررررکوسسسسسسسم ورم کرده ببین باد کرده . ورمشو بخوابون . اوییییییییییی ...با این که گردنم درد گرفته بود ولی سرعتمو مخصوصا سرعت و فشار لب و زبونمو زیاد کرده بهش حال می دادم . دستشو گذاشت لای موهای سرم . چنگشون گرفت . داشت از ریشه موهامو می کند .-آخخخخخخخخخ نه نه .. یدفعه دیگه  ادامه بده اوووووففففففف جووووووووووون آوردیش عادل آبمو آوردیش . من که نمی دونستم داره چی میگه به حرکتم ادامه دادم که اون از خوشی زیاد سرمو به طرف عقب فشار می داد و با یه جمله خوبه دیگه ازطرف اون دهنمو از رو کوسش بر داشتم . نیاز چند لحظه ای تو حال خودش بود . من فکر می کردم آب زن به همین خیسی اولیه اش میگن . اون روز فهمیدم که آدم اگه زمینو بکنه راحت تر به آب می رسه تا اگه بخواد یه زنی رو بکنه . پس من باید خیلی قوی بوده باشم که نیاز نیازمو خیلی سریع رفع کردم . اون پس از ارضا و چند لحظه ای تو حالت خلسه موندن یدفعه از جاش پاشد و کیرمو گرفت تو دستاش اونو به طرف کوسش راهنمایی کرد . -بیا عزیزم که کوسسسسسسم تشنه کییییییییررررررررته حالا دیگه باید با این رو فرمم بیاری . ببین من و کوسسسسسسم امروز واسسسسه کییییییییرررررر خوشگل و باحالت مرخصی گرفتیم . چیه عادل می لرزی ؟/؟دیگه مطمئن شدم که تا حالا کوس نکردی . نترس مگه نیازت مرده . عزیزم خجالت نکش واسه همین پاکی و صداقتته که دوست دارم باهات حال کنم . زبونم لال شده بود . کیرم انگار رو آتیش بود وکباب می شد . شایدم مث یه شمعی بود که داشت آب می شد . قشنگ به کوسش نگاه کردم . یکی دومدل سوراخ دیدم . خوب برانداز کردم تا دفعه دیگه چلمن بازی در نیارم و راهو گم نکنم .-عزیزم چقدر ساده ای یه سوراخ اصلیه که می تونه کیررو قورت بده . جووووووووووون ببین کوسسسسسسم چقدر واسه کیییییییییررررررررررکلفتت خیس کرده ؟/؟بهتره منتظرش نذارم -کیر منم آروم و قرار نداره نیاز جون !(خانوم تبدیل به جون شده بود.)ته کیرمو محکم گرفت وسرشو به کوسش چسبوند وگذاشت که خودش راهشو پیداکنه و بره -اووووووووووففففففففففف جوووووووووون یه گولللللللللله آتیشششششششه.  رفت بالاخره معجونت کارشو کرد . از این جا به بعدشم این گوی و این میدون . ببینم می تونم روتو حساب کنم که دوست پسرم شی یا نه ؟/؟-یعنی هر وقت دوست داشته باشیم می تونیم باهم باشیم ؟/؟-چرا که نه .. اینو که گفت موتور کیرم مث جت راه افتاد و مث جت می رفت و بر می گشت . خیلی داغ شده بودم یه لذت عجیبی رو پوستو استخوون و توتمام بدنم احساس  کردم که از همون ضربه اول داشتم جلوگیری می کردم . یه جورایی هم شبیه ساک زدن بهم لذت می داد .-عادل عادل جاااااااااااااااان جااااااااااااان منو کششششتی حالا که داری می کشیم خوب خوب بکش تند تر بزن تا آخر جاااااااااااااان اوخیششششش داغم کردی کوسسسسسسم کباب شد -مگه میشه ؟/؟آخه کیر من داره کباب میشه . نیاز من نیاز جون من . کف دستمو گذاشتم بالای کوس نیاز مو با یه ماساژدورانی همراه با یه گاییدن جانانه حشری حشریش کردم . دستاشو به دو طرف دراز کرده و شروع کردم به بوسیدن سر و صورت و لب و سینه اش . حتی زیر بغل صاف و براقشو هم غرق بوسه کردم . -من می میرم واسه کوسسسسست واسه سینه هات اون کونت که منو کشته . چشای خوشگلتو می خورم -بگو عزیزم عادل من داری میفتی تو خط دیگه . بگو باز کوسم دل کوسم خود دلم همه جام آب شده سوختم سوختم خودمو انداختم روی نیاز جونم و یه فشار مخصوص جلوگیری به خودم آوردم و با اخرین زور و توان ضربه های گاییدنی رو تند تر و زیاد ترش کردم -وای نیاز منم نیاز دارم خالی کنم داره میاد -بزززززززن تو رو جون هر کی دوستش داری باززززززززم بکن منو . بکن نمی خوام الان آبت بیاد -سرعتمو کم کردم تا کمتر داغ شم ولی بازم عزیز دلم داشت حال می کرد -نهههههههههه نههههههههه نهههههههههه اوووووووووووههههههههه.اوییییییییییییی . جوووووووون کیییییییییرررررر میخوامش توی کوسسسسسسسسمه . لبای خوشگلش خندون شده بود . دوست داشتم دندونای سفیدشو هم ببوسم . می خندید و می گفت اومد . دوباره ارضا شدم . آتیش گرفتم . حالا باید با آب کیرت هم منو بسوزونی هم خنک کنی . انگاری آب کیرم باهام قهر کرده بود یه مقدارش رفته بود سر جای اولش . دستامو گذاشتم روجفت سینه اشو فشارش می گرفتم کیرمم اونقدر به کوسش زدم تا دوباره داغ داغ شد و آبا حرکت کردند . با فشار و سرعت زیاد ریختم تو کوس نیازم . بسوزززززز بگیر آب کیییییییررررررمو خودت یه چیز داغ می خواستی وخنک .؟/؟کوسسسستم که خیلی داغ و سرخ شده ... ادامه دارد .. نویسنده ..ایرانی

فریب فریبا 8

خواهر قشنگم تو که می دونی من فدایی کوس و کونتم تحمل اینوندارم که ببینم مرد دیگه ای غیر من با تو سکس داشته باشه ولی چاره چیه دیر یا زود این اتفاق باید بیفته تازه تو 15 سالته بابا عجب بیرحمه ولی حکمت کارو فراموش نکن که با ازدواج تو کیر و کوس من و توهم به هم می رسن -فریده کمی دل گرم شد و گفت داداش شوهر واقعی من تویی . در کوسسسسم همیشه به رو ی تو بازه و زبونم روی کیر تودرازه .. به امید گاییده شدن کوسش توسط کیر من پذیرفت . عقد دفتر خانه ای انجام داده و سردار جبار و سرهنگ غفار رهسپار کردستان شدند . حالا من مونده بودم و دو تا کوس صاحب دار یعنی شوهر دار . البته یکیشون زن بود و دیگری هنوز دوشیزه . از به خونه رفتن خواهرم در آینده هم خوشحال بودم و هم ناراحت . یکی از شبا که نوبت گاییدن فریده بود و مامان تو اتاق خودش بود و کاری به ما نداشت به آبجیم گفتم فریده جون اصلا دوست ندارم یکی دیگه غیر ازمن کوس تو رو بگاد مخصوصا برای اولین بار . من دوست دارم این افتخار برای اولین بار نصیب من بشه . مثل یک بلدر چینی که منتظر خراب شدن خونه اش باشه من هم هر لحظه منتظر فرو پاشی کوس خواهرم تو سط شوهر نامردش سرهنگ غفار بودم . چند تا نقشه هم چیدم و به فریده گفتم من تو رو می دزدم و بعد تو میگی دزدیده شدی و این بلا سرت اومده و کسی هم نمی فهمه . نقشه به ظاهر ساده ای بود ولی اگه تو کوکش می رفتیم خیلی پیچیده بود چون کوچکترین سوتی یعنی از بین رفتن همه چیز . دوهفته گذشت . تا یک ماه دیگه سر و کله سردار خان و سالار خان پیدا شده وکمتر می تونستم دستی به سر و گوش همسران مخفی خودم بکشم تا این که شبی از شبها صدای زنگ تلفن مامان فریبا رو از خواب بیدار کرد ساعت دو نیمه شب بود عجب بابایی .. خبر مهمی رو به اطلاع مادر رسونده و اوهم به سرعت خودشو به مقر عشقبازی من و خواهر فریده رسوند و درست زمانی وارد اتاق در باز شد که کیر من تازه به وسطای سوراخ کون فریده جون رسیده بود . در گوش من چیزی گفت که از خوشحالی خودمو وسط زمین و آسمون احساس می کردم .-فرید فرید یواش یواش فریده رو حالیش کن هولش نکن غفار تو در گیری با قاچاقچیان شهید شده .. مامان رفت فریده سوال پیچم کرد .. راستش من راضی به مرگ کسی نبوده نیستم ولی در این مورد خاص دست خودم نبود نمی تونستم جلو خودمو بگیرم به ویژه این که داماد دو برابر خواهرم سن داشت و به خودش اجازه داد ازش خواستگاری کنه . دیگه نفهمیدم چیکار می کنم -مژده مژده راحت شدیم فریده جون بی شوهر شدی غفار مرد شهید شد هم خودش رفت بهشت هم مارو فرستاد بهشت . حالا کوس تو مال من شده . یک بابا جباری بهش نشون بدم که دیگه هوس نکنه از این خواستگارا واسه دخترش بیاره . فریده خودشو انداخت تو بغلم و از خوشحالی اشک می ریخت . در همین لحظه مامان اومد اتاق ما و متوجه شد که فریده جریانو فهمیده -چند تا ماشین از طرف خونواده سرهنگ غفار دارن میرن کردستان منم میخوام باهاشون برم توهم که زنشی باید باهام بیای . از شکم فریده نشگونی گرفته طرف دوزاریش افتاد و خود را به غش و ضعف زد -مامان مگه نمی بینی حالش چقدر بده ؟/؟تو خودت با اونا برو من مواظبش هستم مادرم با این که دستمو خونده بود ولی رضایت داد که فریده خونه بمونه . من و فریده تنها مانده بودیم . موضوعی رو با او در میون گذاشتم از خوشحالی نزدیک بود بال در بیاره . از او خواستم که امشب به صورت سمبلیک شب عروسی و زفاف من و او باشد و من پرده بکارتش را پاره کرده آب کیرمو روونه کوسش کنم وهردو می خواستیم که بچه دار شیم بهترین موقعیت بود . بچه رو به گردن شهید غفار می انداختیم اگر بچه پسر می شد که نور علی نور بود حتما جای خالی غفار رو بین خونواده اش پر می کرد به همین سادگیها نمی خواستم کارشو تموم کنم . هنوز لباس عروس ندوخته بود . ازش خواستم لباس عروس مامانو بپوشه من هم کت و شلوار پوشیده و کراوات زدم . از بیرون یک جعبه شیرینی و کیک خریده و با فریده جونم نشستم . دوربین عکاسی و فیلمبر داری رو رو اتومات گذاشته چند تا عکس لب به لب و معمولی و دونفره گرفتیم و همین طور از باقیمانده سفره عقدی که یادگار عروسی مامان بود -فقط فریده جون باید مراقب باشیم که این عکسها و فیلمها رو کسی غیر از من و تو نبینه البته اگه مامان بفهمه میشه کاریش کرد ولی بقیه نه . بیچاره میشیم . چند تا آهنگ گذاشتیم و باهم رقصیدیم . خودم عاقد شده و ازش بله رو گرفتم . یک سکه طلای کامل هم به عنوان لفظی بهش دادم . فریده طاقتشو از دست داده بود .-داداشی من دیگه صبرم تموم شده . میخوام بفهمم . ببینم وقتی کیر میره توی کوس چه حالی به آدم دست میده . دارم دیوونه میشم . تو بامامان تجربه کردی من برای اولین باره که میخوام کوس بدم اونم به یک کیر کلفت و باحال الان وقت تخمک گذاری منه . این سه چهار روزی هر چی تو ش آب بریزی شانس حاملگی هست . انشاءالله که غفار جاش تو بهشت باشه خوب موقعی مرد . چند ساعتی از مرگ دامادم می گذشت و منو خواهرم در اوج سرور یه عروسی نمایشی گرفته بودیم . تا بر گشتن مامان و برگزاری یک هفته ای مجلس عزا فقط کوس فقط کوس و کوس . دیگه آبمو واسه سوراخ کون هدر ندم که یکی از این دفعات هم که شده شانس بند شدن نطفه زیاد باشه . لباساشو یکی یکی از تنش در آوردم .وخودمم لخت شدم مثل بیشتر وقتا با بوسه و نوازش و حرفای عاشقونه شروع کردم .-عروس قشنگ بهم قول میدی که همیشه تا ابد مال من باشی ؟/؟-آره شوهر قشنگ تمام جسم  روحم مال توست . تمام تنم به تو عادت کرده نمی تونم وجود یه زن غریبه رو در کنار تو تحمل کنم ولی تو بالاخره یه روزی ازدواج می کنی -تا اونجا که بتونم از زیرش در میرم . اگه به احتمال خیلی خیلی ضعیف مجبور به این کار شدم تو خودت جایگاه خودتو داری -همین ؟/؟من خیلی حسودیم میشه حالا وجود مامانو چون از گوشت و خون خودمونه می تونم یه جوری تحملش کنم ولی یه غریبه رو نمی تونم -ببین چی گفتم تا بتونم از زیرش در میرم حالا که چیزی نشده اعصابتو آروم کن که بچه خوشگل بشه مثل خودت . میدونی که چقدر دوستت دارم . برروی کمر و صاف رو تخت دراز کشید و من مالش و نوازش و بوسه رو از همون بالا شروع کرده و به اصطلاح خمیرو آماده کردم . از نوک پا تا رونشو هم بی نصیب نذاشتم -اهههههههه بخورر  کوسسسسسم کییییییررررررر میخخخخخخخواد زود باشششششش کیییییررررررتتتتو بده . نازم کن . بذار تو کوسسسسسم . هیجان دارم . خوشحالم . دارم بال بال می زنم . زودباششش داداششششش من کییییییررررررمیخخخخخوام . کم مونده بود ا زهوس و التماس به گریه بیفته . دلم سوخت دهنمو گذاشتم رو کوسش و ملچ ملوچ راه انداختم . همچنان در اوج حشریت پرواز می کرد . کیرمو گذاشتم سر کوسش . خودمم هیجان زده بودم .-عزیزم حواست باشه کیر من خیلی کلفته و کوستم خیلی تنگه تازه اول باید پرده رو پاره کنیم .-این قدر لفتش نده فرید من تحملشو ندارم . مگه می خوای پرده پنجره رو پاره کنی ؟/؟حالا شاه می بخشه شاه علیخان نمی بخشه . تازه کوسم هر چی تنگ باشه از سوراخ کونم که تنگ تر نیست . کیررو به چوچوله هاش فشار دادم . کوس تازه و کوچولوش در بطن کیر من محو شده بود با هر فشاری که به کوسش می دادم مردمک چشاش بالا می رفت . تنگی کوسش دست کمی از تنگی سوراخ کونش نداشت . آروم آروم با حوصله زیاد کیرمو به داخل کوسش فرستادم . هنوز 5 سانت نرفته بود -نهههههههه چقدر زورکی میره هم درد داره هم کییییییففففف ...ادامه دارد ..نویسنده ..ایرانی 

رازنگاه 13

وقتی به تهران رسیدیم خیلی خسته بودم . زری رو به خونه برده و خودمو به تجریش رسوندم . مامانو روونه خونه کرده گفتم که یه امروزمو کنارش بوده شبو همین جا میگذرونم . راستش می خواستم امشبو به بهانه مواظبت از مادر بزرگ از دست 5نفری که این سه چهار روزه باهاشون حال کرده بودم در امان باشم . خیلی کوفته بودم . از بعد از ظهر تا سرشب پنج تا تلفن داشتم . به ترتیب عملیاتی که با من داشتند زنگ زدند . بابا فرزاد و داداش فرهاد و فرشاد . زری جون و این آخریش هم سامان خان . نمی دونم این پررو واسه چی تماس گرفته بود . هنوز یک نصفه روز هم نگذشته بود . من که تا هفته بعد بهش قولی نداده بودم . همه شونو دست به سرکرده و خودم رفتم و پس از این که مادر بزرگو تیمارش کردم رفتم تو حیاط خونه چند میلیاردی که به اسم مامان بود قدم بزنم . از هر گل و گیاهی که می خواستی تو باغچه این خونه کاشته شده بود . یه قسمت حیاط که درختکاری شده بود و یک استخر قدیمی هم اون گوشه کنارا جلب توجه می کرد . شب شده بود و منم با تماشای ستاره ها خودمو سرگرم می کردم . حیاط آنقدر بزرگ و وسیع بود که سر و صدای ماشینها بزور به گوش می رسید . خیلی به این آرامش نیاز داشتم . مثل بازیکنای فوتبال که یه استراحتی می کنن تا به نیمه دوم برسن منم به خودم استراحت داده بودم . ساعت از 9شب گذشته بود که دایی صمد یعنی همون دایی مامان و برادرمادر بزرگ که فکر کنم حدود هفتاد سالی می شد از راه رسید . مرد شوخ و بذله گویی بود . بعد از مرگ همسرش دیگه زن نگرفته بود . از این مردایی که در هر حال حرمت زنشونو نگه می دارن خیلی خوشم میاد . پس از این که شامشو خورد گفت که میخواد بره اتاقشو کانال بی بی سی و امریکا و از این جور بر نامه ها رو ببینه . فقط عاشق همین کانالا بود . رفت اتاق خودشو منم در عالم تنهایی خودم خوابیدن مادر بزرگو تماشا می کردم . نمی دونم چرا خوابم نمی برد. بعد از چند شب اولین شبی بود که بدون کیر می خوابیدم و اصلا هم افسوس نمی خوردم . هر کاری کردم خوابم نگرفت . رفتم بیرون قدم زدم و دوباره سعی کردم بخوابم نتونستم . داشتم دیوونه می شدم . خواب گیجم کرده بود ولی چشام رو هم نمی رفت  . گفتم بهتره پاشم برم شب نشینی اتاق این دایی جان که امشب منو دیده خاطرش جمع شده رفته اتاق خودش ماهواره ببینه . یه رسیور هم اتاق مادر بزرگ بود ولی اگه تلویزیونو روشن می کردم اون بیدار می شد .  سلانه سلانه رفتم طرف اتاق دایی صمد .لامپ تلویزیون خاموش بود ونور تلویزیون همه جای اتاقو نیمه روشن کرده بود . دراتاق قفل نبود . یه وجب باز بود . هر چی زدم کسی جواب نداد نگران شده مبادی آداب بودنو کنار گذاشته نصف درو باز کرده سرک کشیدم ببینم چه خبره . دایی جان پشت به من نشسته یک گوشش گوشی بود که با یک سیم چند متری به تلویزیون وصل می شد . واقعا آدم بافرهنگی بود که نمی خواست این نیمه  شبی مزاحم کسی باشه . یه نگاهی هم به صفحه 29 اینچ تلویزیون انداختم که ببینم کدوم کاناله ....به به به به ..عجب سیاستی و عجب سیاستمدارانی !همه با کیر و کوس به جان یکدیگر افتاده بودند . چند گروه دونفره درهر گوشه ای مشغول عشقبازی باهم بودند . چند دقیقه ای محو تماشا شدم . آتش زیر خاکستر منم داشت شعله می کشید . بی اختیار دستمو از لای دامن کشی کوتاه و شورتم گذاشتم لای پاموباکوس خیس شده واشک ریزانم وررفتم .. گفتم بهتره سر به سرش بذارم و کمی هم بخندم این پیرمرد کیرش شق بشو نیست الکی داره فیلم تماشا می کنه . دلش به همین چیزا خوشه دیگه . دوباره رفتم پشت در و این بار چند بار پشت سرهم و محکم به در کوبیدم . طوری که صدای در بر محیط و حتی بر گوشی غلبه کرد . فرصت ندادم که صمد آقا خودشو جمع و جور کنه فوری داخل اتاق شدم ودایی دستپاچه مثل دیوونه ها از این طرف و ان طرف دنبال کنترل می گشت .... خیلی خنده دار شده بود وقتی هم که پیداش کرد این کنترله هنگ کرده بود یا باطریش حرکت کرده یاتموم شده که کار نمی کرد . هر دگمه ای رو که فشار می داد کانال عوض نمی شد دایی جون سیم گوشی رو از تلویزیون بکش ببینیم از سیاست چه خبر .. دنیا دست کیه . خیلی خجالت زده و کفری شده بود .-من نمیدونم چرا امشب همش این کانالا قاطی کرده نمی دونم چرا به جای بی بی سی این برنامه های مبتذل و مستهجنو نشون میدن ؟/؟-آره دایی جون خیلی بد آموزی داره . دلم براش سوخت . -این جور موقعها بدون کنترل تلویزیونو خاموش کنی بهتره . اگه قاطی کرده باشه خودش خوب میشه .-آره دخترم حق باتوست راست میگی لامپ اتاقو روشن کرده بودم . زل زدم تو چشای آقا صمد این فکرا توی کله اش بود .. عجب کاری کردم .. عجب سهل انگار وبی فکر بودم آبروم پیش دختره رفت حالا مگه حرف منو باور می کنه ؟/؟کوس بزن که نیستیم دلمون به این فیلما هم نمیتونه خوش باشه ؟/؟خواستم کمی سر به سرش بذارم و یه شب نشینی دوستانه و بی منظور هم باهاش داشته باشم . امشب که کیر بازار تعطیل بود و این دایی پیره هم که احتمالا کیرش کیری بود و به درد کسادی بازار هم نمی خورد چه برسه به این امشب که حال و حوصله ای هم نداشتم . خیلی خوشم میومد این پیرمردو وسوسه کنم . ببینم عکس العملش چیه رفتم روی یه کانالی که همش ترانه و بیشترشم ایرانی پخش می کرد شروع کردم به رقصیدن . آواز دختر بندری اندی داشت پخش می شد و من یه قر کمر حسابی واسه دایی جون بزرگه ام میومدم . مدام هم عشوه گری کرده می رفتم افکارشو می خوندم .... جوونی کجایی که یادت بخیر اون موقع چه کوسهایی می زدیم ؟/؟هر شب جمعه چه شهر نویی بود جنده های لوکس با قیمتی ارزون ... دیزی سنگی بود و آبگوشتی .. چه صفایی داشت !کیر کلفت من بود و کوس و کون دخترای محل .. ای روزگار !ای جوونی !انگار همه اینا یک شبه از من گرفته شده . آی آی آی آی این کیر کلفت حالا کجا رفته آب شده و شق بشو نیست . تازه شق هم بشه کوس و کون کو تا بکنمش . برقص عزیزم برقص نوه خواهرم معلوم نیست چرا این جوری به من زل زده ؟/؟-دایی جون به چی فکر می کنی ؟/؟این قدر غصه نخور بیا برقص تو هنوز جوون و خوش تیپی . عاشق کشی .-ممنونم دخترم الکی امیدوارم نکن -جدی میگم . فکر نمی کنی هوا گرم شده باشه ؟/؟(حالا تونگو اونجایی که ما بودیم شبا از خنکی هوا نیاز به کولر هم نداشت .)دایی جون تو محرم منی و میخوام آزاد تر باشم و نیمه سکسی بگردم . -دخترم تو آزادی هر کاری میخوای بکنی .. تاپ و دامن خودمم در آورده و با یه شورت و سوتین پیشش بودم که اگه اونم در می آوردم سنگین تر بودم حالا دیگه داشت ترانه تو محشری از امید پخش می شد . شورت و کرست آلبالویی رنگم تن سفیدمو خیلی وسوسه انگیزکرده طوری که خودم از تماشای خودم به هوس می افتادم . مثل این که این جنه ملاحظه کاری کرده هنوز نیومده بود سراغم .با آهنگ امید می رقصیدم و کون نیمه لختموبه شلوار دایی صمد می مالیدم . مثل آدمای هیپنو تیزم شده به من نگاه می کرد و منم رفتم تو نگاش ... این دختره چرا این جوری می کنه ؟/؟طلاق گرفته قاطی هم کرده بیچاره دلم برای خواهر زاده ام می سوزه که سر پیری باید یه دختر مخ تاب گرفته رو دستش باد کنه . ا ین کیر من هم یه خورده داره میاد بالا . شق نشده ولی یه کمی سفت شده . نه نه .. من نباید راجع به فامیلم همچین فکری کنم . -دایی جون یه وقتی فکر نکنی من قاطی کردما . من فقط می خوام شاد شاد باشم مست مست بی خیال دنیا. رفتم جلو و صورتشو بوسیدم و با بوی عطر خودم مستش کردم -دایی جون تو نمیخوای منو ببوسی ؟/؟خیره به من نگاه می کرد . انگار خواب رفته بود . چند بار این جمله امو تکرار کردم تا بیدار شد و صورتمو بوسید -یه خورده این ورترشم می تونی ببوسی ها . راستش این جنگولک بازیها یواش یواش خودمم داشت مینداخت توی دام . توی چشای دایی که گاهی هم صداش می کردم آقا صمد خونده بودم که دوست داره منو بگاد ولی از من و از کیر کوچیکش می ترسه . دیدم یه خورده خجالت می کشه . خودمو بهش چسبوندم . لبامو گذاشتم رو لباش و پس از یک بوسه طولانی بهش گفتم اینم یک ماچ آرتیستی .... این قدر بی احساس نباش آقا صمد یالله منو ببوس . دیگه پاک گیج شده و لج کرده بودم . مثل دیوونه ها پرده حیارو کنار زده بودم . جای تعجب هم نداشت . چون منی که اون جوری خودمو تسلیم پدر و دوتا برادرام کرده و کوس و کونمو پیش اونا هوا کرده بودم گاییده شدن توسط دایی بزرگه پیر که مسئله ای نبود . پیژامه و شورتشو با هم کشیدم پایین . دستشو گذاشت جلوی کیرش . می خواست نشون بده که خجالت کشیده ... الان داشت به این فکر می کرد که این دختره راستی راستی دیوونه شده وقبل از این که عقلش برگرده باید یه ناخنکی بهش زد .. ادامه دارد ..نویسنده .. ایرانی 

گل مساوی 8(قسمت آخر)

مامان هوامو داشت و تا می تونست از نظر تغذیه به من  رسید . مثل یه مرد رفت و واسم کباب درست کرد تا شیره و عسلم زیاد شه . به نفع خودشم بود . چون این عسلارو بعدا خودش نو ش جون می کرد . ناهاره رو خوردم و خوب تو بغلش استراحت کردم و دو سه ساعت از ظهر گذشته بود که پاشدم رفتم . خاله جون درو واسم باز کرد . واییییی این چه لباسی بود که پوشیده خدامیدونه . جنده ها غلط بکنن همچه لباسی بپوشن . یه لباس خوابی پوشیده بود که اندام لختشو نشون می داد و سوتین هم که نداشت و یه شورتی هم پاش کرده بود که آدمو به یاد شورتای عروسکا مینداخت . از همون دم در داشت خودشو مینداخت تو بغلم . -خیلی نامردی میثم . هنوز هیچی نشده فراموشم کردی ؟/؟یادت رفت دیروز واسش چیکار می کردی ؟/؟امروزم همین کارو می کنم . امروزم واست می میرم . -فکر کردم با دوست دخترتی -مگه دیوونه ام که یه دوست دختری مث تو دارم و باهاش حال می کنم و می دونم می تونم تو کوسش آب بریزم بی خیالیه اون وقت برم دنبال دخترای مسئله دار ؟/؟خوشگل که هستی لوند و سکسی هم که هستی . با همون حالت هوس انگیزش رو یکی از صندلیهای آشپز خونه کنارم نشست واسم شربت و بستنی آورد . لباشو تا می تونست براق و وسوسه انگیز کرده بود . یه حالت عصبی هم داشت از این که دوست داشت همه جاشو خوشگل تحویل من بده . مدام لب بالا و پایینشو به هم می مالید تا براق و خوشگل نگهش داره . خودشو انداخت روپام دستشو از پشت شلوارم زد به کیرم -میدونی میخوام چیکار کنم ؟/؟-نه در مورد چی ؟/؟-این دفعه که اکبر از سرویس برگشت می خوام دماغمو عمل کنم .-واسه چی ؟/؟تو که از جراحی می ترسیدی و از بابت ترست هم خیلی ضررکردی . -می دونم ولی واسه تو هر کاری می کنم . می خوام خوشگل تر شم . اصلا اگه دست خودم بود همین الان می رفتم . خاله برای چند لحظه رفت دستشویی . منم فوری برای یکی از دوستای مورد اطمینان و جون جونیم زنگ زدم که با پسر خاله یاسرم تماس بگیره و خب اونم اگه همین موقع می خواست از لواسون حرکت کنه بیاد خونه شون حداقل دو ساعتی وقت می گرفت . خودمو برای یک نبرد تن به تن آماده کرده بودم .ا مروز باید طوری حمیده رو می گاییدم که یه جونی هم واسه لت و پار کردن پسرش داشته باشم . خاله خیلی خواستنی و هوس انگیز  شده بود ولی طوری خودشو ردیف کرده بود که فکر می کردم می خوام یه جنده رو بکنم . با همون وضعیتش یه پاشو به طرف هوا کج کرد لباس خواب سمبلیکشو زد کنار و با دستش اون شورت عرض دو سانتیشو کنار داد و کوسشو انداخت رو دهنم . منم زبونمو تا آخر در آورده وتا می تونستم فرو کردمش تو کوسش و بعدشم خیلی با لذت و هوس و یه خورده هم با زیاد کردن پیاز داغش لیسش می زدم .-می بینی ؟/؟می بینی میثم همش واسه توست . دلت میاد تو خماری نگهش داشته باشی ؟/؟ببین چقدر واست خیس کرده ؟/؟-حالا میذاری لخت شم ؟/؟در حال در آوردن لباسام این زنه آروم و قرار نداشت . صبر نکرد تا من شورتمو کاملا از پام در آرم . با کف دستش ته کیرمو گرفت و مثل آدمای عصر حجرکه دارن گوشت با استخونو به دندون می گیرن و یا همین امروزیهای خودمون که دارن با حرص ساندویچ گاز می زنن اونم کیرمو گذاشت تو دهنش و شروع کرد به یه مدل آهنگ تو دهنی زدن . کباب و بستنی کار خودشو کرده بود -حمیده جونم دست خودم نیست تو به من بستنی خنک دادی حالا بیا داغشو تحویل بگیر دهنشو با چند حرکت تند کیرم با شدت بیشتری گاییده و رودرواسی رو هم کنار گذاشته و تا اون آخرین قطره ای رو که می تونست بیاد ریختمش تو دهن حمیده جون . دیگه درنگ جایز نبود دوست نداشتم مستفیض نشده محلو ترک کنم . خاله جونو مث یه وزنه از جاش بلند کرده و بردم انداختمش رو تخت . این یه مثقال پارچه ای روهم که تنش بود در آوردم و استخاره رو گذاشتم کنار به جاش کیره رو تو کوسش گذاشتم . -میثم چی شده ؟/؟خاله قربونت امروز آتیشت تنده -من همیشه آتیشم تنده مال امروز و دیروز نیست -خداکنه همیشه همین طوری باشی -بهت نشون میدم . دو تایی باهم ناله می کردیم . سعی می کردم خودمو خسته نکنم تا یه خورده از نیرومو واسه وقتی نگه داشته باشم که یاسر از راه رسیده شاهد گاییده شدن ننه اش باشه . خاله جون امروز من با خاله جون دیروز کلی فرق داشت البته نه از زمین تا آسمون . امروز احساس نوجوونی می کرد . دوست داشتم مدل به مدل اونو بگام . از این سمت به اون سمت پرتش می کردم . تخت واسه مانور من کافی نبود . کف اتاقو از ملافه و روتختی پوشوندم و حمیده رو انداختم روش . حالا می تونستم به هر طرف که می خواستم بگردونمش . دمرش کردم . دو تا دستاشو به طرف بالا قرار داد ه مثل یه عددهفت . دو تا بازوشو گرفتم و کیرمو از پشت به کوسش مالیدم . پاهاشو باز کرد تا کارم راحت تر شه گذاشتم تا کیرم نرم نرم بره و راهشو پیداکنه دورموتورو یواش یواش تندش کردم نه میثم این رسمش نیست این طور یه سره منو بسوزونی . -کیرمو بکشم بیرون ؟/؟-نه نه نه من کییییییرررررتو واسه همیشه می خوام دوست دارم هر روز و هر شب تو بغل تو زیر رکییییییرررررررتو بخوابم . کیییییییرررررررررت تو کوسسسسسسسسسسس من باشه وقتی من و تو باهم راز و نیاز می کنیم کیییییییرررررمن و کوسسسس تو واسسسسسه هم قصه های عاشقونه بخونن .-حمیده جون منم عاشقتم . قربون پاکی و یکرنگیت میرم . هر موقع نیاز داشتی کیرم در اختیارته . فقط به من خیانت نکن .-دوباررررررره بگو چی در اختیارمه ؟/؟-این کییییییررررر دراختیار کوسسسسسسته هر وقت که خواستیش .-حالا می خوام -تو که همین الان داریش .-آره ولی بیشتر بهم بچسب . محکم بکن . بزززززززن بززززززن بهم بچسب تا آخر کیرتو بفرست بره . همچین محکم بکنم که با هر ضربه تو کونم مث ژله بلرزه .-اگه کیرت بسوزه دیگه کوسسسسسس منو نمی کنی ؟/؟-کیر من خیلی وقته که از دست کوست سوخته . راست می گفت یه داغی خاصی تو کیرم به وجود اومده بود اون جور نبود که پوست کیرم بسوزه . ارضا شده بود . بهترین موقعیتی بود که می تونستم خودمو خالی کنم .کف دو تا دستامو گذاشتم رو دو تا قاچای کونش و چند بار دیگه کیرمو فرستادم تا ته کوسش بره و باهمه وجود و تمام هوسم آبم روونه کوس باحالش شد . دلم نیومد کیرمو از تو کوسش بیرون بکشم -میثم جااااااااان کیرررررررت درد نکنه کوسسسسسسم چقدر تشنه اش بود کلی حال کردم . هیچوقت تنهام نذار کیییییررررتو هر وقت که خواستم باید بهم بدی .-وهمچنین تو هم کوسسسسسستو -کوسسسسسسسم دربست همیشششششه مال کیییییرررررته .واسسسسست خوشگل تر می کنم تا هر وقت که منو می کنی بیشتر و بهتر حال کنی . کیرم هنوز تو کوس خاله حمیده بود که یهو یه صدایی پشت سرم شنیدم وایییییی یاسر پشتم ایستاده بود و یک میله آهنی کلفت و درازرو برای سرم نشونه رفته بود . سریع کیرمو از توی کوس ننه یاسر بیرون کشیده و با یه حرکت کنگ فویی و با پای چپم محکم به دست یاسر کوبیده و بعد باهمون پا دو ضربه پشت سرهم به صورت و دماغش کوبیدم که نقش زمین شد .دماغش پر خون شد . به نفس نفس افتاده بود چند تا مشت و لگد جانانه دیگه هم نثارش کردم . خاله جیغ می کشید اول حال منو پرسید بعدش رفت سراغ پسرش .-خدایا آبرومون رفت این کجا بود پیداش شد .؟/؟!-یاسر یه خورده دیر رسیدی ننه اتو به گاییدن دادم . یعنی خاله خوشگل خودمو . مزید اطلاع دیروزم گاییدمش . آب کوسشو آوردم . آب کیر خوددمم ریختم تو کوسش . دوساعت باهم حال کردیم که تو پیدات شد . نگاه کن منی من هنوز داره از روی رونش می ریزه . دستمو گذاشتم لای موهای سر یاسر کشیدمش و کله اشو به طرف بالا گرفتم . بد مصب ریشه های محکمی داشت این موهای سرش . یاسر که درب و داغون شده بود گفت مامان ازت انتظار نداشتم باعث خجالتم شدی -خفه شو بچه پررو تو میری خواهرمو می کنی انتظار داری که تلافی نشه ؟/؟موهای سر یاسر تو دستام بود اونو رو زمین کشیده وگفتم بیا این تو و این ننه ات من فعلا دو بر یک از تو جلوم اگه دوست داری گل مساوی رو بزن . ته دلم منظورم این بود که من هم مادرمو کردم وهم خاله امو اگه تو مادرتو بکنی بی حساب میشیم که فوری از ادامه حرفم منصرف شدم -نفهمیدم -تو همیشه بی شعور و نفهم بودی همیشه . منظورم اینه که می تونی ننه اتو بکنی تا من که خاله امو کردم با هم مساوی شیم . یه خورده مغلطه بازی در آورده تا یه وقتی شک نکنن که منم مامان جمیله امو می کنم . خاله حمیده بهم اخمی کرد و در حالیکه بزور جلو بغضشو می گرفت به من گفت فکر نمی کردم غیرتت اجازه بده که منو به یاسر حواله کنی . رفتم جلو یاسرو لخت لختش کردم -آییییییی من بیام تنمو بدم به این پسره لات وعوضی خودم . میثم تو دیگه منو نمی کنی ؟/؟همه اینا نقشه بوده که انتقام بگیری ؟/؟تو با احساسات من بازی کردی .؟/؟خیلی بدی . حالا که عاشقت شدم ؟/؟حالا که کوسسسسسسم عاشق کیرت شده چرا با احساسات من بازی می کنی ؟/؟خاله ...-به من نگو خاله بگو خله -عزیزم حمیده من دوستت دارم . بازم هوس کردن تو رو دارم . آخه این یاسرو چیکار کنیم ؟/؟اون دیگه جاسوسی مارو می کنه -گوه می خوره غلط می کنه . شیرمو حرومش می کنم . عاقش می کنم . نفرینش می کنم . میدونی اگه مادر از بچه اش راضی نباشه چه بلایی سر بچه میاد ؟/؟روزش روز نمی شه .-شنیدی یاسر مامانت چی گفت ؟/؟از این به بعد حق نداری دو رو بر خونه ما آفتابی شی . سالی یه بار اونم واسه عید دیدنی حق داری بیای خونه ما . حتی ننه ات هم تو و کیرتو قبول نداره یکی زدم تو سرش و گفتم خاک بر سرت . بری بمیری خیلی بهتره . یادت باشه از این به بعد هر وقت دلم خواست میام خاله امو که مادرت باشه میگام . اگه پدرت یا مادرم یا هرکس دیگه ای از این ماجرا بویی ببرن میندازم گردن تو .یعنی تو مارو لو دادی.  ضرب شست منو که خوردی .  این تازه یه چشمه اش بود . اگه هم یه وقتی یه کسی بهت گفت که من ننه اتو میگام باید از ما دفاع کنی و بگی همه شایعه هست . حالیته . فقط یه امتیاز واست قائل میشم چون خیلی دوستت دارم و میخوام سر به تنت نباشه و در اصل به خاطر مادرته . اگه یه وقتی اومدم و باهاش مشغول شدم و تو هم تشریف خرتو تو خونه داشتی و دلت نیومد کیر منو تو کوس مامانت ببینی می تونی بری بیرون . هر چند احترام مهمون واجبه ولی من دیگه صاحبخونه دل و کوس و کون مامانتم . راستشو بخوای اگه گورتو کنی ما خودمون راحت تریم و بی سر خر میشیم . فهمیدی ؟/؟-عشق من این پسرمنه . می شناسمش خوبم می شناسمش . یه خورده دیر می گیره . اگه نفهمیده بهتر توضیح بده . -ببین اینم از مادرت که تو رو خوب می شناسه . یاسر به گریه افتاده بود . عذر خواهی کرد -واسه این که طاقت تو رو ببینم و یه آزمایشی هم بکنم یه دست دیگه حمیده جونو همین جا جلو چشات می کنم . موافقی خاله جون ؟/؟-نیکی و پرسش ؟/؟.پایان ..نویسنده ..ایرانی 

ناز نیاز 1

ما یک خانواده چهار نفره بودیم و تو یه مجتمع چهار طبقه هشت واحده تو خیابون مطهری نزدیکای شریعتی زندگی می کردیم . بابا علی و مامان پروین از صبح که می رفتند سر کار تا شب دیگه بر نمی گشتند.  یه مغازه بزرگ کاشی فروشی بعد از میدون امام حسین به طرف شرق وهمین یه آپارتمان 130 متری تنها سرمایه غیر نقدی خونواده ما بود . از بس سرشون شلوغ بود دیگه ناهار نمیومدن خونه و یه چیزی واسه من و عادله خواهرم که چند سالی بزرگتر از من بود درست می کردن که به عنوان ناهار بخوریم . البته شب قبلش . عادله عروسی کرد و رفت و من تنها موندم . تنهای تنها که سرم تو کتابام بود و سال سوم دبیرستان تو رشته ریاضی فیزیک درس می خوندم . خیلی خجالتی بودم . دوست دختر نداشتم . از این لات بازی های نو جوانی و شاخ و بال گرفتن ها هم خیلی بدم میومد با این که خیلی چهار شونه و خوش تیپ و خوش هیکل بودم ولی به خودم نمی نازیدم . در مقابل دخترا اصلا اعتماد بنفس نداشتم . اینو به حساب پاک بودن من می ذاشتن . مادر همش تعریف منو می کرد و می گفت جوون به پاکی عادل این دوره و زمونه کم پیدا میشه ولی عادله می گفت مامان این آب ندیده وگرنه شنا گر بدی نیست . 16سالم بود ولی 20ساله نشون می دادم . حتی با هم کلاسیهام هم زیاد بر نمی خوردم . فقط دو تا دوست صمیمی داشتم که یکی اسمش محمد بود و خیلی مومن و درس خون بود و یکی هم دانیال که این یکی درسش بد نبود وبا این که قیافه درست و حسابی نداشت ولی کلی دوست دختر داشت و خیلی شیطون بود و همیشه از سکس با اونا می گفت . خیلی بهش غبطه می خوردم . واسه این که خودمو راضی کنم جزجلق زدن کار دیگه ای ازم بر نمیومد . حالا هم که خونه حداقل بعد از ظهر ها دربست در اختیارم بود و خیلی راحت و بی دردسر یا بهتره بگم بی سر خر جلق می زدم .. در جلق زدن حرفه ای شده بودم . فکر نمی کنم تخصص زیادی بخواد . هر کی یه هلوی پوست کنده رو مخصوصا تو این سن و سالای ما ببینه آب کمرش در جا می جنبه و یه تلنگر لازم داره که بپره بیرون . گاهی وقتا از بس جلق می زدم سردرد می گرفتم .. گاهی چشام تار می شد و یه نیمساعتی می کشید تا بینایی ام طبیعی بشه . دانیال بهم می گفت که اگه دوست داشته باشم یکی دو جنده رو بیاریم تو خونه مون و ترتیبشو بدیم . موافت  نکردم .هم از آبروریزیش می ترسیدم و هم از این که در اولین سکس خودم سوتی بدم ونتونم با قدرت کاری انجام بدم مضطرب بودم . داشتم درسمو می خوندم و همه چی به خوبی پیش می رفت تا این که صاحب آپارتمان روبرویی ما خونه شو به یه عروس و دوماد می فروشه . اون جوری که مامان ته و توی قضیه رو در آورد شوهره از مالکین اصلی یه کارخونه بزرگ تو مشهده و نیمی از ماه رو به طور متناوب یا نا متناوب میره مشهد و زنشم چون کارمند بانکه و نمی تونه هر دقیقه کارشو ول کنه واسه همین تو این سفرها نمی تونه همراهیش کنه . شوهره 40سالش بود و زنه 24 سال . نمیدونم مامان سه سوته اینارو از کجا فهمید . یکی ازش بپرسه سن بابا چقدره شاید نتونه جواب بده . یکی از این بعد از ظهرها که خسته و کوفته از مدرسه برگشته وبدون خوردن ناهار ی خوابیده بودم با صدای زنگ در از خواب بیدار شدم . خواب آلوده از روزنه و دوربین نگاه کردم به نظرم عادله بود . ولی وقتی که درو باز کردم زنی بسیار زیبا و تو دل برو روبروی خودم دیدم . شاید در رویاهایم همچین تصویری را تصور نمی کردم . روسری به سر نداشت . نه لاغر بود نه چاق . صورتش گرد و سفید . ابروهاش کمانی و شاید هم تاتو کرده بود . خیلی بهش میومد . محو لبای غنچه ایش شده بودم . داشتم به این فکر می کردم که این رنگ لبشه یا روژزده . آرایش چشاو پلکاش بیست بیست بود .. مثل ندید بدیدامات مونده بودم -ببخشین خانوم تشریف دارن ؟/؟-منظورتون مادرمه ؟/؟-عذر می خوام فکر می کردم از دواج کردین . با خجالت طوری که صورتم سرخ شده بود گفتم نزدیکه دیپلم بگیرم . بابا مامان میرن سرکار . یه خواهر دارم که اونم عروسی کرده . صبحها میرم مدرسه و بعد از ظهر خونه ام . امری داشتید درخدمتم.  یک نفس حرف زده بودم .-من همسایه روبرویی شمام . خواستم ببینم کبریت یا فندک دارین ؟/؟این فندک اجاق گاز ما رو روشن نمی کنه . رفتم براش فندک  آوردم وموقع رفتنش نگاهمو به پشت بدنش دوختم . دامن مشکی تنگی که پوشیده بود بر جستگیهای کون گنده اشو به خوبی نمایون کرده بود . و به خوبی نشون می داد که کونش جزو دو لپه ایهاست . دامنش خیلی کوتاه بود به بلوز کوتاه جیگری رنگش خیلی میومد .. صورتم داغ داغ شده بود . فقط سه چهار متر فاصله بین درهای ما بود . در آخرین لحظه سرشو برگردوند و یه نگاه معنی داری به من کرد و درو بست . اسمش نیاز بود و من حس می کردم که نیاز شدیدی به اون دارم . دیگه بعد از ظهر ها خوابم نمی برد . شیک و پیک می کردم و منتظرش می نشستم .ا ز جمعه هم دیگه بدم میومد . تمام بعد از ظهر ها اون خونه تنها بود . چون شوهرش اون دو هفته ای رو هم که تو تهرون بود می رفت دنبال کاراش . چند روز گذشت . خدایا این چرا پیداش نمیشه ؟/؟چرا چیزی کم نمیاره ؟/؟بعد از دوسه روز سر و کله اش پیدا شد . رسیورشو عوض کرده بود و ازم می خواست که اگه واردم دستگاه جدیده رو با دیش هماهنگش کنم . این کارو با کمال میل واسش انجام دادم . اوخ اون روز یه جین تنگ پوشیده بود که ای کاش به جای رسیور کونشو به من می داد که تنظیمش کنم . هر بار از پشت شلوار دستمو به کیرم می مالیدم تا یه کیفی کرده باشم انگاری بهش الهام می شد و سرشو بر می گردوند . آخرش مجبور شدم برم دستشویی به یادش و اینکه کیرمو در آورده و از پشت و لای درزش فرو کردم تو کوسش و اونم واسم ناله می کنه جق زدم و آبمو ریختم تو لگن توالت و خوب با آب ردش کردم که لونرم . -ببخشید عادل خان تب دارین ؟/؟گرما و حرارت جلق زدن رو صورتم نشسته بود .. دستشو گذاشت رو پیشونی و صورتم که اگه تبم نداشتم راستی راستی تب می کردم . یه قرصی به من داد و یه تشکری ازم کرد و برگشتم خونه . فکر و ذکرم شده بود نیاز . نیاز من شده بود نیاز . حس می کردم جز نیاز به چیز دیگه ای نیاز ندارم . حالا که فکرشو می کنم کار اون موقع من شده بود شبیه به کار اسکار و تاتیانای فیلم همسایه ها که از عدسی در روبرو رو زیر نظر داشتن . حالا تاتیانای اینجارو نمی دونم چیکار می کرد . یکی دو دیدار دیگه باهم داشتیم اون متوجه سادگی و دست و پا چلفتگی من در مقابل دخترها شده بود و یکی از این روزا ازم خواست که اگه می تونم یه کاری واسش انجام بدم . ازم خواسته بود که دفترچه ماشین لباسشویی اشو مطالعه کرده واسش توضیح بدم می گفت وقتی که از سرکار میاد خسته هست و وقت نمی کنه بخونه . قبول کردم . کلید خونه اشو به من داد که وقتی صبح میره سرکار من برم اونجا . یه روزی بود که دولت مدرسه هارو تعطیل کرده ولی ادارات باز بود . کار با این ماشینو فوت آب بودم . واسه خالمم نصبش کرده بودم . گفتم بهتره روی کاناپه یه لمی بدم . چشمم افتاد به یه عکس قاب شده رودیوار. وای کونش توی شلوار جین یه ور شده و در حال ترکیدن بود و دستشو گذاشته بود زیر چونه اشو لبخند می زد . شلوارمو کشیدم پایین و شروع کردم به وررفتن با کیرم . چقدر آتیشم تند بود که با یک عکس خشک و خالی داشتم خودمو ارضا می کردم اگه یه مسابقه جلق زنی تو دنیا برگزار می شد و می گفتن هر کی زودتر آبش بریزه برنده هست حاضر بودم با همه شرط ببندم که اول میشم ولی واسه این که بیشتر حال کنم  سعی کردم دیر تر ارضاشم . در حال باز و بسته کردن چشام بودم که تو خیالات خودم دیدم که نیاز چند متر اون ورتر از من رو صندلی نشسته و شورتشو تا وسطای رون پاش پایین کشیده و چه جور داره با کوسش ور میره و باروی کوس و داخلش بازی می کنه . یادم میاد وقتی بهش گفتم دوست دختر ندارم بهم گفت که معلومه خیلی خجالتی هستی ولی بدان هر احساسی که در وجود تو هست در دیگری هم هست . خوش تیپ که هستی با اخلاقو با تربیت و فرهنگ هم که هستی پس چرا اعتماد بنفست پایینه . ؟/؟تو همین فکروخیال بودم که دیدم نیاز بالا سرمه و با نگاهی پر از هوس داره بهم نگاه می کنه . نه من خواب نبودم . خودش بود . داشتم از خجالت آب می شدم . سرمو انداختم پایین -چیه خجالت می کشی ؟/؟واسه چی ؟/؟این غریزه ایه که تو همه هست . یه نیازه . نیازی که یه قسمت از بدن زن و مرد در تماس باشن تا به آرامش برسن یه خورده ترسم ریخت و زبونم باز شد . -نیاز خانوم منو ببخشین منم نیاز داشتم .دیگه از این کارا نمی کنم . -میدونم و دیگه هم نباید از این کارا بکنی . چون تو نیاز داری . نیاز خودتو داری . نیاز به چیزای بالا تری رو داری و من نیاز توام . مال تو . بیا با نیاز خودت نیازتو بر طرف کن . وهمین طور که دستش رو کوسش بود و مالشش می داد خودشو انداخت رو من و دیگه نذاشت با کیرم بازی کنم . فوری دهنشو بازکرد و انداخت رو کیرم . در مکش و کشش دوم بود که لذت شدیدی تو خودم احساس کردم که اون لحظه دوست نداشتم با هیچ چیز دیگه تو این دنیا عوضش کنم و در حرکت سوم حرکت منی روتوی تمام وجودم حس می کردم وقتی اولین قطره رو ریختم تو دهن نیاز اون سرعت ساک زدنو زیاد کرد تا هیچ قطره آبی از من پشت خط نمونه . -جوووووووون عادل عجب کییییییییییررررررررررخوشمزززززززززه ای داری به آدم حال میده و کوسسسسسسس آدمو پشت خط تشنه نگه میداره .-آهههههههه من نمی خواستم این طور شه دست خودم نبود . نیاز دهنشو از روکیر من ورداشت ویه دادی سرم کشید وگفت من باید درستت کنم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

شعله شهوت 8 (قسمت آخر)

دونفری تا دو سه دقیقه ای به ما زل زده هیچ حرفی نمی زدند . نگاههاشون طوری بود که انگار ما بزرگترین جنایتکارای تاریخیم . اول شیوا شروع کرد -این رسمش نیست ماباهم قرار گذاشتیم که هر موقع می خواهیم کاری کنیم یا گروهی باشه یا این که بقیه هم در جریان باشن . عصبانی شده گفتم ختنوم خانوما کی قرار گذاشتین ؟/؟باکی قرار گذاشتین که من همچه چیزی ندیدم ؟/؟اصلا ما قرار داد یا قولنامه ای بابت این فرمایش امضا زدیم ؟/؟اگرم این کارو کرده باشیم که نکردیم به من بگو در کدوم دفترخونه ثبتش کردیم ؟/؟-حالا دیگه دستمون میندازی ؟/؟مجید !تو بگو ببینم صبح بهت گفتم که کوسم میخاره واسه چی بهم گفتی که کیرت می سوزه ؟/؟حالا که داری شیلا رو می کنی کیرت نمی سوزه ؟/؟کونم به اون کیرت که واسه ما از این فیلما بازی نکنی . بعدش نوبت محسن شده بود . -حالا خانوم خانوما تا دیروز ناز داشت بیاد گروه ما کار به جایی رسیده که دزدکی میاد کوس میده .-شاکی هستی ؟/؟رفتی ایران برو شکایت . بگو زنم زنا کاره -تو هم خوب بلدی منو دست بندازی . مجید ساکت بود و حوصله حرف زدنو نداشت . محسن مجیدو کنار زد و منو یه  هلی داد وپرتم کردزمین خیلی عصبانی بود کیرشو گرفت تو دستش و سرشو هدایت کرد طرف سوراخ کونم .-اوووووووخ اوووووووخ محسن چیکار می کنی بیرحم .جلاد سلاخ کشتی منو . جرم دادی . مقعدم پاره شد . واییییییی دستامو به دیوار حموم می کوبیدم . ولم کن من نمیخوام اصلا از خیر کیر گذشتم . -الان یه کیری بهت نشون بدم که حظ کنی . شیواهم رفت طرف مجید . بر خلاف محسن بی سیاست نشون می داد و مجید هلش داد و تحویلش نگرفت -چیه کوس شیلا بهت مزه میده ؟/؟-کجا بودی تا حالا . فکر نکن من از کارات سر در نمیارم . چیه بازار اون عربایی که دوست داشتی تعطیل بو د و بر گشتی ؟/؟-چیه مگه شیلا فضول چیزی بهت گفته ؟/؟-نه اون خانومه . مثل تو فضول نیست . کیر محسن داشت کونمو جر می داد . شایدم داده بود و من خبر نداشتم . خشک خشک داشت می رفت تو سوراخ کونم و میومد بیرون .-بگیر بکش . من که گفته بودم باید با کیر من بیشتر حال کنی . حالا کیر مجید و به کیر من ترجیح میدی ؟/؟من گفتم کنار من کیر مجید رو واسه تنوع داشته باشی که بد نیست . شور و حالی ایجاد میشه و یه انگیزه خوبی هم به وجود میاره . دیگه نگفتم این طوری . اگه عذر خواهی هم بکنی کیرمو در نمیارم .-بمیری امکان نداره ازت معذرت بخوام . به جای اون با پررویی از مجید کمک خواستم . مجید بیا کمکم کن . کوسسسسسسسم منتظر کیرته . بیا با کیییییییییییییررررررررررررت آرومم کن تسکینم بده تا درد کون از یادم بررررره . نترس محسن هیچ کاری نمیکنه بهت میگم بیا من کیییییییررررررمیخوام . صاحب کوسسسسسس منم اختیارشو دارم که بگم کدوم کیییییرررررررر کوسسسسسس منو بگاد . محسن لال شده بود . شیوا التماس می کرد و از مجید می خواست که طرفم نیاد . اما مجید با قاطعیت اومد سمت من .-عزیزم قربون شجاعت و مردونگیت برم .کوسسسسسسسم منتظرته . کییییییییرررررررررتو می خواد بیا عشق من هوس من . همه چیز من . بیا منو بخارون . کوسسسسسسم میخاره بیا که از درد کون مردم . حواسمو پرت کن تا درد کونو فراموش کنم . محسن رفت زرنگی کنه کیرشو از تو کونم بیرون بکشه بذاره تو کوسم و مجید رو خیط کنه که مجید که دستشو خونده بود یک آن با سرعت زیاد خودشو انداخت و سر داد زیر من و منم کمکش کردم و کوسمو گذاشتم سر کیرش -آخ جووووووووووون بالاخره کونم خلاص شد و کوسسسسسسم به کیفشششششش رسید . آههههههههه بکن بکن بکن مجید عشق من حال بده . مجید هم مثل من داشت ناله می کرد و می گفت شیلا شیلا دوستت دارم . ببین کیرم چه راحت واسه تو و کوسسسسست شق میشه ؟/؟عاشقتم . محسن هم که سنبه رو پر زور دیده بود و دریافته بود که اگه بخواد زیاد گیر بده ممکنه منو از دست بده این بار سوراخ کونمو صابون مالی کرد و دو باره کیرشو گذاشت توش . ابتدای گاییدن بد جوری سر سوراخم می سوخت پوستشو حساس کرده بود ولی دیگه درد نداشت و کیرش که رفت تو کونم از سوزش هم خبری نبود . فقط موقع بیرون کشیدن دوباره دچار سوزش می شد . من که بیشتر داشتم با مجید حال می کردم و با کوسم راضی می شدم . محسن کمرمو گرفته و مجید هم به سینه هام چسبیده بود . شیوا هم از بیکاری دو ش حمومو گرفته بود و به کوسش می مالید . من و مجید چشامون تو هم بود ولی مجید پشت به من بود و نمی تونست حالت صورت و چشامو موقع کوس دادن ببینه ولی من که خیالم نبود و مرتب از مجیدم می خواستم که همین جوربهم حال بده . محسن که داشت با کونم حال می کرد دیگه طاقت نیاورد -جاااااااااان من فدای کونتم . شیلا منو ببخش اگه اذیتت کردم . دوستت دارم تو زن منی . خب دوست نداشتم این جوری بری زیر کیر مجید . به من می گفتی می رفتی . مگه الان جلوی من زنمو نمی کنه . مگه من اعتراض دارم ؟/؟غلط بکنم که اعتراض بکنم . اصلا هر وقت دوست داشتی برو بهش کوس بده . کون بده . فقط منو از کوس و کون خودت محروم نکن . باور کن من بیشتر بهت حال میدم . دوستت دارم . داره میاد آبم داره میا د . جووووووووون فدای اون اوووووون کووووووووون . من بمیرم واسه اون سوراخت که می سوزه . بیابیا آخ آخ آخ یه لرزشی تو تموم تنش ایجاد شد مث یه برق گرفتگی که به منم سرابت کرد . کیرشو که کشید بیرون حرکت برگشتی منی رو احساس کردم . راستش یه خورده از حرکات محسن ترس برم داشته بود ولی وقتی این جوری خودشو در مقابلم تسلیم کرد و فهمیدم هنوزمی تونم رو اون تسلط داشته باشم دو سه دقیقه اخر کون دادن رو خیلی لذت بردم . محسن رفت یه گوشه ای و شیوا هم رفت طرفش . شوهرم دیگه وا رفته بود . شیوا این قدر واسش عشوه گری کرد تا تونست اونو دوباره سرحال بیاره .-مجید !سر خر رفت حالا راحت تر می تونی بکنی .-تا حالا هم راحت می کردمت مگه از محسن می ترسیدم ؟/؟-عزیزم دوست داری یه ماساژتایلندی بهت بدم ؟/؟-تو اینارو از کجا میدونی ؟/؟-یکی از دوستام که با شوهرش رفت تایلند واسم تعریف کرد . شوهره این قدر پررو بوده که هر کاری رو که زنه تایلندیه واسش انجام داده براش تعریف کرده و زنه هم میره مقابله به مثل می کنه . حالا بیا . اونو دمر خوابوندم تمام پشتشو چرب کرده و بعدشم یه ماساژنرم و تکه تکه ای دادمش و بعد هم یه سره با سبک کردن خودم از پشتش سر خوردم و اومدم پایین . خیلی حال کرده بود . کیرشو گذاشتم تو دهنم و پس از این که با ساک زدن روبراش کردم بغلم کرد و گفت می دونم کارت تموم نشده اجازه میدی که حالا ایرونی بکنمت ؟/؟-قربون معشوق ایرونیم برم .ا یستادم و به دیوار حموم تکیه دادم . با یه دستم میله دوش حموم گرفتم و یه پام رو زمین و یه لنگمو رو به هواو دیوار مقابل تکیه دادم . مجید کیرشو از طرف کونم گذاشت تو کوسم .-آخخخخخخخخخخ مجید تنت که به کونم می خوره همه کوسسسسسمو داره به     آتیششششش می کشونه . سرعتو زیاد کن تند تر بزن . مجید محکمتر بزن . -دیوونتم شیلا .دیوونتم .بگیر -آههههههههه مجید اومد منو بگیر نذار بیفتم . بگیرم مجید ارضا شدم . آبتو بریز خوشی منو تکمیل کن . همین الان .-فداتم شیلا قربونت که مجوزو صادر کردی . نمیدونی که این جلوگیری چقدر منو کشته . با چند تا ضربه دیگه کارمو ساخت . آب کیرش کوسم که نه انگاری تموم تنمو سوزونده بود جووووون مجید فدای تو و اون آبت . رو کف حموم دراز کشیدیم و یه بوسه لب به لب مارو برد به یه دنیای دیگه ای . از اون طرف هم محسن در حال گاییدن شیوا بود . از مجید خواهش کردم که واسه حفظ سیاست هم که شده بره سراغ شیوا و هر چی باشه زنشه و یه خورده هم که شده باید خرش کنه . با این بیحالی محسن فکر نکنم شیوا راضی بشو باشه .-هر چی تو بگی عزیزم ..ا ون روز هم گذشت . قرار گذاشتیم که زندگی زناشویی خودمونو به شکلی در بیاریم که به همه مدل فعالیتهای سکسی توجه شه . هم سکس عادی زن و شوهری . هم ضربدری انفرادی و هم اجتماعی . راحت تر بگم قرار شد که وقتی به تهرون رسیدیم به غیر از موارد استثنایی یه شب هر کی با همسرش باشه و دو شب دیگه رو یه شبش چهار نفری توی هم وول بخوریم شب سوم هم من و شیوا جامونو عوض کنیم یعنی من و مجید دونفری با هم تا صبح کنار هم باشیم و تو یه خونه دیگه هم محسن و شیوا با هم باشن . بالاخره رسیدیم به تهرون و بر نامه ها رو پیاده کردیم اما یه مسئله و موضوع مهمی که تو زندگیم اتفاق افتاد این بود که یه سه هفته ای پریود من عقب افتاده بود . یعنی چه !آب و هوای دبی به محسن ساخته و بالاخره تونسته کارشو انجام بده . رفتم و آزمایش دادم . وقتی هم واسه جوابش رفتم مسئول آزمایشگاه یعنی همون که جوابا رو تحویل می داد جوابو داد دستم . وای خدای من نتیجه آزمایش مثبت بود . من بار دار بودم . وایییی محسن خیلی خوشحال میشه منشی که یکی از همکلاسای دوران دبیرستانم بود گفت راستی شیلا جون این دو تا آزمایش هم مال تو ست ؟/؟-نه من چیزی یادم نمیاد . ولی دو تا پاکت جواب آزمایش دیگه هم داد دستم . یادم اومد که من و محسن قبل از سفر دبی یه ازمایش داده بودیم که چرا بار دار نمیشیم ... خب حالا که شدیم . دیگه به درد نمی خوره . با این حال رفتم تو یه اتاقی که یکی دو تا متخصص بودن . دو تا پاکتو به یکی نشون دادم . گفتم این چی میگه ؟/؟-خانوم شما واسه باردارشدن مشکلی ندارین . عیب از شوهرتونه . تعداد ,حجم و سرعت اسپرمهاش کمه . نمی خوام نو میدتون کنم . هر چی خدا بخواد همون میشه . ولی واقعیت اینه که خیلی ها رفتن خارج تا نتیجه بگیرن . به نظرم تو کشور ماهم میشه بیمارو تحت درمان قرار داد .-درمان پذیر هست ؟/؟-ماهها و سالها ممکنه طول بکشه . شوهرتون خیلی ضعیفه . جواب دوتا آزمایشو پاره کرده ورفتم طرف خونه تا این خبر خوش بارداریمو به محسن خنگه بدم ولی خداییش شما که می دونین پدر بچه کیه !پایان .. نویسنده .. ایرانی 

تصویرزیبای سکس 15(قسمت آخر)

عشق من فکر نمی کردم تا این حد جاذبه جنسی داشته باشی . شایدم واسه اینه که من تسلیم توام . متعلق به توام . کیر نیمارو که چون گرز گران و سفت آماده حمله بود تو دستاش گرفت و یه حرکتی به کوس خودش داد پس از این که یه دقیقه ای سر آلتو با چوچوله هاش بازی داد وهوسشو زیادتر کرد کیر محبوبشو یواش یواش گذاشت تو کوسش . بکارت مصنوعی پاره شده بود .-سوختم نیما چقدر داغه انگار تو تنت سماور برقی کار گذاشتی -سماور می خوام چیکار تو رو که می بینم خودم جوش میارم -بپا نسوزی هنوز باهات خیلی کاردارم -من خیلی بیشتر باهات کار دارم . -پس نیما جون بیا با هم مسابقه بدیم هر کی زودتر خسته شد بازی رو باخته .-اونوقت جایزه اش ؟/؟-اون با برنده هرچی دلش خواست .-فعلا این دست به نقدو بگیر -آههههه اوووووووخ نیما آتیششششششم زدی بززززن که دلم دارررره از جاش در میاد چقدر کلفته عشق من بزن دارم لذت می برم دارم می سوزم . تحمل ندارم . بکن بکن . به طرز وحشتناکی فریاد می زد . فریادش صدای فریاد و ناله های نیمارو خورده و محو کرده بود . به هرچی کنارش بود چنگ مینداخت . چنگ مینداخت و فوری ولش می کرد . نفس نفس می زد و التماس می کرد نیما جون .. نیماجون قربون کییییییرررررت فدای کییییییییرررررت تند تر بزن آبم بیاد کووسسسسسم خالی کنه اون وقت دوباره بزززززن که یه خورده بیشتر تحمل کنم . طاقت ندارم  .نیما هم با سرعت و ادامه دادن بیشترکوس  همسرشو می گایید . بالاخره یه دفعه دیگه آب گرم و داغشو این بار روکیر خودش احساس کرد .-نیما کوسسسسسم آب میخواد بریزش تو . نیما جون مخصوصا امشبو واسه عروسی انتخاب کردم که شانس بار داری زیاد شه . با لذت آبتو بریززززز. کوسسسسسم میخواد بکنش . بکن اووووووووففففففف نیما واسه دومین بار خودشو ارضا کرد . رو همسر دراز کشیده اش دراز کشید . کیرشو همون تو گذاشت باشه تا بیشتر لذت ببرن و به آرامش برسن . در مرحله بعدی نو شینو برگردوند خیره به پوست و تن زیبا و موهای بلندش که قسمتی از باسن نیمه برجسته و خوش تراششو پوشش داده بود نگاه می کرد . حیفش میومد که از تماشای این منظره زیبا سریع دل بکنه و مشغول شه . اون وقت زیاد داشت و نوشین هم هوس زیاد و بی کنترل . زن حشری احضارش کرده بود . نیما مجبور شد زودتر بره طرفش . از انتهای پشت پا تا گردنشو بوسه بارون کرد . پس از یه مشت و مال درست و حسابی کیرشو از پشت کون زیبای نوشین گذاشت تو کوس تپل و مامانیش . توی هر رفت و برگشت چوچوله های قرمز و کیر طلب نو شین بریون تر می شدن . اینو نوشین به خوبی حس می کرد . شروع هوسش از اونجا بود . وقتی که نیما داشت نو شینو می کرد دست چپشو به بالای کوسش رسوند و سعی داشت ورم هوس همسرشو پخش کنه و بخوابونه . سرخی چوچوله هاش به حداکثر رسیده بود . قبل از این که بریان بریان شه روغن داغشو از زیر قفسه های سینه اش فرستاد بیرون کوس تا خنک شه . نیما که فهمیده بود اون به ار گاسم رسیده صبر نکرد تا زنش از آتش سوزانی که درونش شعله ور شده حتی واسه چند لحظه هم خلاص شه . فوری آب خودشو ریخت توکوسش .-خسته که نشدی نوشین من -نه نیمای من .آماده آماده ام .نیما واسه این که آمادگی خودشو نشون بده مثل بوکسورها شروع کرد به رقص پا کردن .-آهاااااااااااای داری جنگ میری ؟/؟-جنگ غلط بکنه این جوری باشه -چی ؟/؟به همین زودی خسته شدی ؟/؟-نشونت میدم که کی خسته میشه .-عزیزم باهات شوخی کردم شوهر قشنگم میدونی که چقدر دوستت دارم . تازه احساس خوشبختی می کنم . درکنارتو . من بدون تو هیچی نیستم . یکی دو ساعتی رو دنبال اجرای سکسهای متنوع بودند .. هیچکدوم خستگی سرشون نمی شد . پس از چند ساعت عشقبازی هنوزم وقتی کیر نیما وارد کوس نو شین می شد همون خیسی  و طراوت اولیه از کوس نو شین می نشست رو کیرش . هوسهای هیچکدومشون تمومی نداشت . حساب این که چند دفعه ارضا شده بودن از دستشون در رفته بود . هفت هشت ساعتی می شد که با هم ور می رفتند . آثار خستگی در چهره نو شین ظاهر می شد ولی نیما همون شادی و نشاط اولیه رو داشت .. حداقل نمی خواست پیش همسرش اونم شب اول کم بیاره . بازی انگشتاش با سوراخ کون زنش نو شینو متوجه کرد که نیما کون میخواد .. -نیما جون اجازه نیاز نیس بگیری وقتی جونم مال توست کونمم مال توست . هربلایی دوست داری سرش بیار من حق حرف زدن ندارم -این قدرها هم که فکر می کنی بیرحم نیستم . خیسی کوس نوشین اومد به کمک سوراخ کونش که دیگه از کرم استفاده نشه . سر آلتو یواش یواش فرستاد تو .-جووووووون نیما یه خورده درد داره ولی چون دوستت دارم کیفففففف می کنم بکن کونممم مثل کوسسسسسسم بکن کیررررررت باید همه جامو بکنه عزیزم عاشقتم کیر نیما تا نصفه میرفت تو کون نوشین و بر می گشت . نیما خیلی آروم و با شگردی خاص این کارو انجام می داد . انگشتاشم میذاشت تو کوس زن زیباش و با سرعت عقب و جلوش می کرد تا اونو حشری تر کنه . نیما با قدرت کیر و اثر انگشتاش یه دفعه دیگه نوشینو به زانو در آورد و تسلیمش کرد . -نیما بچسب بچسب به کونم ولم نکن دارم حال می کنم کونم یه پارچه کوسسسس شده بزززززن با کیییییرررررت جررررررش بده دوست دارم قلمبگیشو تو سوراخ کونم حس کنم . ولم نکن . بزن .-جوووووووون نوشین . من فدای کون بزرگ و برجسته ات می شم . دفعه دیگه باید واسسسسسم برقصی و یه استریپ تیز باحال بکنی . باشه باشه عزیزم هر چی تو بگی . این دفعه رو خوب تمومش کن . عزیزم اگه دوست داری می تونی بریزی توی کونم . دوست دارم کیییییییررررررررتو بذارم تو دهنم ببینم این جورررررری مززززه اش چه جوریه . نیما در حالی که دو تا دستای نو شینو از پشت گرفته بود و پاهای اونو هم به دوطرف باز کرده بود کیرشو این دفعه به درخواست نوشین بیشتر از نصف می فرستاد تو سوراخ کونش -وایییییی نیما سوراخم سوراخخخخخم سوراخخخخ کوووووونم داره از لذذذذذت می ترکه مثل کوسسسسسسسم داره به من حالللللل میده . بززززززززن کیییییییییرررررتو -نوشین من . دلم نمیاد از پیش این کووووووونت بلتدشم . اینو گفت پس از چند ضربه کون نوشینو از آب کیرش پرکرد وفوری خودشو ول کرده از پشت کون نوشینو بغل کرد و همه جاشو می بوسید و گاز می گرفت واین بار نو شین رو کرد و کیر نیما رو گذاشت تو دهنش . نیما به خودش می لرزید .-واییییی عشق من داری چیکار می کنی -همون بلایی رو که تو سرم آوردی سر تو میارم . کیر نیمارو تا اونجایی که می تونست فرومی کرد تو دهنش آروم آروم میکش می زد و می کشید بیرون و بعد دوباره میذاشت تودهنش . این قدر واسش ساک زد تا چند قطره ای از شیره نیمارو کشید و بالاخره آب کیر نیمارو نوشین نوشید ....صبح شده و آفتاب در اومده بود .نوشین از حال رفته بود . نیما می رقصید و می خواند . آماده ام اماده ..ای همسر آزاده ..سواری من پیاده ..آقانیما صاف و ساده ..در سکس برق و باده ..اون شاد و شاد و شاده .. سواری من پیاده .. جایزه میخوام از تو . این خواهشم زیاده ؟/؟-حالا دیگه واسه ما کرکری میخونی ؟/؟چی میخوای تو که منو کشتی .-میخوام توی بغل من بخوابی کیر من تو کوست باشه -همین ؟/؟مطمئنی هردوتاشون دوام میارن و آب نمیشن ؟/؟چند ساعتی را در آغوش هم به خواب رفتند و در این چند ساعت هر چند وقت یک بار نیما از خواب بیدار می شد و می دید که کیرش بیرونه دوباره می کرد توی کوس . معلوم نبود خودش بیرون میومد یا نوشین از داغ کردن زیاد می کشید بیرون ... پس از ان که صبحانه و ناهارو باهم خوردند نیما سیر سیر بدن لخت همسرشو دید زد و دوباره خوابیدند . هنوز غروب نشده بود که هوس حموم به سرشون زد . نوشین یه روغن مخصوصی داد دست نیما تا تنشو چرب کنه  .نیما این کارو با لذت زیاد انجام داد وبعد ماساژو شروع کرد . کون نو شین هوش از سرش برده بود . سرشو گذاشت وسط کونش و با حرص و ولع هر چه تمام ملچ ملوچ می کرد .-تمومش نکنی ها دلتو می زنه .-نه من یکی سیر بشو نیستم . میدونی چند سال به من بدهکاری ؟/؟-اگه بخوام همه بدهکاریهامو یک دفعه بدم اونوقت دوباره ازم طلبکار میشی . شوخی کردم هر چی دلت میخواد منو بکن من سیر و سیراب بشو نیستم . لغزندگی تن نو شین همراه با ماساژهوس انگیز نیما یه دفعه دیگه کوس و کیر داغشونو به هم رسوند . خستگی سکس قبلی از تن نو شین در رفته و نیمای خستگی ناپذیر هم که همچنان به مردونه گاییدنش ادامه می داد . نوشین با لیف کف درست کرده اونو گذاشت رو کیر نیما و چهره کیرو می پوشوند . بعد دستشو از ته کیر به سر کیر می رسوند .-وای نوشین چقدر آتیشی و باحاله واییییی کییییییییررررررم مث این که رفته تو کوسسسسست داغ کرده -اونجاششششم میررره مگه کوسسسسس من ول کنته .تازه کییییییرررررتو گیرررررششش آورده . کیر نیما به سر و صورت نو شین رحم نکرده وشیره جونشو نثار جانش کرد . نوشین دهنشو باز کرده و محصول چند تا ازین پرشای فشفشه ای رو روهوا شکار کرد و با اشتها خورد . بقیه آب هم که سر و صورت و موهای قشنگشو آبیاری کرد .بعد از اونم قمبل کرده کوسشو در اختیار عزیزش قرار داد که سرحالش بیاره . این دفعه پس از این که ارگاسم شد به نیما گفت که شیره جونشو بریزه تو کوسش ....روز گار برای این زوج خوشبخت به خوبی و خوشی می گذشت . نوشین از باقیمانده ارث و سرمایه ای که از فرهاد به او رسیده بود همچنان به خیرات خود ادامه می داد . مدرسه می ساخت . به زنان و مردان بی بضاعت کمک می کرد . به زنانی که از راه راست منحرف شده وبه خاطر فقر و نظایر آن دست به خود فروشی می زدند کمک مالی می کرد و حتی الامکان واسشون کار می گرفت . تنها کاری که انجام نداد ساخت مسجد بود . اعتقاد داشت که بیش از ده برابر نیاز جامعه مسجد وجود داره . ظاهرا نو شین در شب زفاف حامله شده بود . خداوند پسری به آنها داد که نامش را نوید گذاشتند . با سرمایه ای که اصغر آقا در اختیار زوج خوشبخت گذاشت اونا به خرید و فروش ملک و املاک و تجارت در امور مختلف پرداختند . خداوند به اونا نظر لطف داشته روزبه روز سرمایه اشونو به صورت تصاعد هندسی اضافه می کرد . در سال دوم ازدواج نو شین دوباره باردارشد درماه هفتم حاملگی سونو گرافی از دختر بودن جنینش می گفت . نیما ذوق زده بود . می گفت خوشحال است از این که 21 کرده است ولی معتقد بود که نوه هایش عمو و خاله هم می خواهند .. پایان .. نویسنده .. ایرانی 

فریب فریبا7

این دفعه نوبت اون بود که فریده رو بکوبه -چیه ها لال شدی ؟/؟اگه قرار باشه منو بسوزونی تو رو هم با خودم می سوزونم . بگو این همه روضه خونی می کردی واسه چی بود ؟/؟واسه خودت گریه می کردی ؟/؟سنگ خودتو به سینه می زدی ؟/؟دختره کونی !با برادرت ؟/؟صبر کن پدرت بیاد .آب که از سر گذشت چه یک نی چه صدنی -مامان کار شما که بدتر بود . جرو بحث مادر و دختر یعنی مادر و خواهرم باعث شد که کیرم بخوابه . با همون تن لخت شروع کردم به داد و بیداد .-چیه شما دو نفر واسه خودتون می برین و می دوزین ؟/؟کسی که این وسط فراموش شده منم . بابا اگه بفهمه اول از همه گور منو می کنه که هم پسر و برادرتونو از دست میدین هم معشوقه اتونو . همینو می خواهین ؟/؟شما از یه گوشت و پوست و استخونین . مادر و دخترین باید همدیگه رو دوست داشته باشین . آخه خودخواهی تاچه حد ؟/؟شما که دیگه نباید مثل دو تا هوو باشید . جای من یکی دیگه اینجا نیست میرم لباسامو بپوشم از این خونه برم اگه پشت گوشتونو دیدین دیگه منم می بینین . اینو گفته شورت و تی شرتمو پوشیده و به طرف درب خروجی رفتم . فریده و فریبا نگاه معنی داری به هم انداخته و به سوی من دویدند و مانع رفتنم شدند . -داداش باشه من که کنار میام مامانو نمیدونم -فرید خوشگل من . منم حرفی ندارم به شرطی که فریده همش تو رو واسه خودش ضبط نکنه . -ببینید از حالا دعوا راه نندازین مخصوصا شما مامان باید ببخشید . بزگترین واحترامتون واجب . دوباره لخت لخت شده کیرمو تو مشتم گرفته گفتم اینجا موقع عشق و حال رئیس اینه این تعیین می کنه که عدالت چه طوری برقرار بشه . مامان فریبا گفت قربون رئیسم بشم کوس مامانی فدای کیر پسر با سیاستم . فریده هم گفت الهی کوس و کونم فدات بشه میدونم یه روز در اصل کوسم مال تو میشه . به خودم آفرین گفتم چون با یک ترفند نه تنها شررو خوابوندم بلکه هردو رو به دست آوردم . هردوشون کوتاه تر از من بودند هریک سرشونو گذاشتن یه طرف سینه ام و من هم  نوازششون  می کردم . کیر من مث یه بادکنک به طرف جلو حرکت کرد و دوباره شق شد . دسته جمعی به اتاق خواب بابا مامان رفتیم که تختش بزرگتر و جادارتر بود . اسما دونفره بود ولی رسما چهار نفر هم می تونستن روش بخوابن . طاقباز و صاف صاف رو تخت دراز کشیدم . فریبا جون پیشدستی کرده کیرمو گذاشت تو دهنش -چقدر بامزززززززه هس . خوششششمزززززه تر از بستنی قیفیه . فریده هم برای عقب نموندن از قافله لبمو می بوسید که بهش گفتم خودشو بکشه بالا به طرف جلو کوسشو بندازه رو دهنم . با این حساب مامان داشت کیرمو می مکید و من هم کوس فریده رو می خوردم . بازم موقع کوس لیسی دستامو به سینه های خواهر جونم رسونده و همچین حالی به حالیش کردم که جیغش به آسمون رسید . واییییییی ایییییییی بخوررررشششش مگه کوسسسسسسم کمممممررررم چقدر آب داررررره ؟/؟قلبم . مرررررردم داداششششششی سر چشششششمه رو باززززششششش کردی اووووووففففف آهههههههه اومد جوووووووون سبک شدم . از اون طرف مادر ایثارگرم دید که کار من و فریبا تموم شده با یه لطافت و حساسیت خاصی واسم ساک زد که دیگه طاقت نیاورده و دهنشو پرکردم .-واییییییی مامان بگیر این کیییییییررررو که با آبش داره می پره تو دهنت . مامان کیرمو سوزوندی . آبشو چلوندی .  اوهههههههه ...اوههههههه....حالا فقط مامانی بود که سبک نشده . دیگه حتی اونقدر بی پروا شده بودم که اگه می خواستم جلو یکی اون یکی رو بکنم خیالم نبود . ولی حتی الامکان باید کاری می کردم که مث یه پزشک در هر نوبت یه بیمارو ویزیت کنم . مگر در مواقع اضطراری . فریده سست و بیحال رو تخت افتاده و سرمست از ارگاسم و تنظیم سیستم عصبی چشاشو بسته و دراز کشیده بود من و فریبا جون رفتیم پایین تخت تا بتونم جبران کارشو بکنم و هم خودم یه حالی بکنم . مامان فریبا خودشو رو من سوار کرد . دستاشو به لبه پنجره رسوند تا ضربه هایی که کوسش از بالا به کیر من می زنه شدت و اثر بیشتری داشته باشه . -مامان این جوری که تو منو قفل کردی نمی تونم جلو اب خودمو بگیرم -کی گفته جلوشو بگیری قرررررربوووون کیررررررررررت برم خالی کن سبک شو کییییرررررت اونقدر کلفته و بلنده که اگه آبشم بکشم باز تو کوسسسسم جا می گیره و می تونم ضربه بزنم . اینو که گفت دیگه جلو گیری نکردم خیلی قوی شده بود . مامان 55 کیلویی من دست بردار نبود وقتی که شیره های کیرم به کوسش ریخت و قسمتی هم بر روی اطراف کوس و کیر و پاهام برگشت کرد خانم جونی تازه گرفته بود -شیره کیرت اومد بیرون ؟/؟حالا اینقدر عبای کوسمو روی عمامه کیرت می کشم تا شیره منم بریزه . دیگه خودش بود و خودش . تنها نیروی کمکی من دستام بود که با یک دست بالای کوسسسسو می مالیدم و با دست دیگه ام سینه ها و نو کشو ..وقتی که مثل پروانه های هلی کوپتر ایستاد و ساکت شد فهمیدم که به مرادش رسیده . کوس خودشو دیگه از سر کیر من در نیاورد و با بدنش که از عرق خیس شده و با عطر هوس انگیزش رایحه خوشی به همراه داشت رو من دراز کشید و چشاشو بست . جالب اینجا بود که فریده هنوز سرمست از سبک کردن کوس و کمر خود در حال چرت و خماری بود ... ایام به کامم خوش بود تا این که پدر رسید . دیکتاتور بزرگ آمد و خودخواهی خود را نشان داد . یک خواستگار سرهنگ برای فریده گیر آورده بود که دوبرابر او سن داشت . می گفت خرش خیلی میره و از اون پارتی کلفتهاست وضعشم توپه و این شرط پدروهم قبول کرده که تا زمانی که بابا جبار زنده هست بیاد طبقه پایین خونه ما زندگی کنه . جون خودش خیلی به دخترش علاقه مند بود معلوم نبود که پدر چه نفعی می خواست از این سرهنگه ببره . عین دویست سیصد سال پیش عمل کرد . بدون مشورت و.. مادر و خواهرم مخالفت کردند بعد فریبا جون همه چیزو به نظر فریده موکول کرد . فریده با من مشورت کرد .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

دست بالای دست 9

هم یک تنوع لازم داشتم و هم این که چون این زنو مادر خودم نمی دونستم دوست داشتم بکنمش و یک جوری قدرت و سیاست خودمو بهش نشون بدم . کیرم آماده بود . داشت شلوارو پاره می کرد . یکی از قاچای کون مامان نر گسو گرفته به طرف بیرون کشیدمش تا لاپاشو بهتر ببینم . سوراخ کونش گشاد به نظر می رسید . مثل این که پدر خیلی از کون کرده بودتش . دفعه قبل هم که کوسشو تو مطب دیده بودم یه کمی گشاد بود . فکر کنم هم من هم ناصر از طرف کوس اومده بودیم بیرون . به هر زحمتی بود فکرمو جای دیگه متمرکز کرده تا کیرم یه چند سانتی بخوابه . مادروروبروی خود قرار داده و اون روز بدون هیچ ناخنک زدنی به خیر گذشت . فکر گاییدن مادر یک لحظه از سرم بیرون نمی رفت . حتی وقتی هم که در حال گاییدن نیوشای نازنینم بودم اون متو جه حالتم میشه و میگه نادر این روزا خودت نیستی ها .-نه عزیزم یه خورده خسته ام . بازم یه روز دیگه که نیوشا با بچه های قد و نیمقد خودش و من رفته بود خونه دایی اش مهمونی.  ناصر و پدرم هم سر کار بودن دوباره مادر از ناحیه شکم احساس درد می کنه . این یکی فکر کنم مال معده اش بود بد غذایی کرده بود چیزی بهش نگفتم . ساعت یک بعد از ظهر بود و منم تا دوساعتی وقت داشتم که از خونه بزنم بیرون یه قرص معده و یه قرص خواب آور نیمه قوی تقدیم مامان جونم کردم . تصمیم گرفتم که امروز کارو یکسره کنم . می دونستم هیچوقت جراتشو نداره بره پیش همه جار بزنه بگه پسرم منو گاییده . شایدم خوشش میومد . وشایدم از من متنفر می شد . که قسمت دوم و سوم قضیه ضرری نداشت . بعد از بیست دقیقه ای چشای مادر سنگین شد و خوابش برد . تمام لباساشو در آوردم . خودمم لخت لخت کردم . خیلی سنگین شده بود . ولی زرنگی کرده بود ه ازش خواسته بودم وقتی که قرصاشو خورده روی تخت دراز بکشه استراحت کنه منم باتن لخت کنارش دراز کشیدم به روی شکم خوابیده بود درزوسط کونشو بازکرده وحسابی کوس و سوراخ کون گشادشو دید زدم . به پیشنهاد من پشم کوسشو برای رعایت بهداشت تراشیده بود . هر چند از این کار اکراه داشت . فکر کنم پدرم از کوس مودار بیشتر خوشش میومد . برخلاف من که براق دوست داشتم . سر تاپای مامان نرگسو غرق بوسه کردم . بانوک زبونم سر سوراخ کونشو می لیسیدم . یه خورده بومی داد ولی خیالم نبود . سینه های درشت و آویزونشو چنگ زدم . یه جوری دلم تنوع می خواست . دوازده سال می شد که جز نیوشا کس و کوس دیگه ای رو نکرده بودم . خیلی هیجان زده بودم .  یه خورده کرم سر کیرم مالیدم وسوراخ کون مامان نرگسو هم با اون چرب کردم تصمیم گرفتم بذارم تو کونش .  دیگه بی تاب شده و هنوز کاری نکرده ناله ام در اومده بود . واقعا با این دو سه تا نقطه ضعف بازم اندام درست و خوش گوشتی داشت . سر کیرمو به سر سوراخ کونش چسبوندم با این که ادم موقع خواب فشارش میفته و عضلاتش سفت میشه ولی گشادی سوراخ کون مامان و این روغنکاری من طوری بود که حس کردم راحت می تونم بذارم تو کونش . موقتا منصرف شده با خودم گفتم این از جوانمردی به دوره نامردی میشه . اسمشو میذارن تجاوز . اگه هم بخوام به زور بکنمش بیدار باشه بهتره . یعنی به اون نمیگن تجاوز ؟/؟خب میگن نیمچه تجاوز . یه نیمساعتی هم کشید تا با دستمالیها و ترفندهای دیگه من تکونی بخوره . مالش کوس و کونشو شروع کردم . اولش خوب هوش نبود و نمی دونست قضیه چیه . چند دقیقه بعد یه خورده مشکوک شد ولی چشاش باز نمی شدند .-پسرم داری چیکار می کنی ؟/؟این کارا چیه ؟/؟من لختم دوباره چشاشو بست . با شدت بیشتری به کوس مالی ادامه دادم . رفته رفته هوشیارتر می شد باز خواستم می کرد . -مادر کاریت نباشه دارم درمانت می کنم . -آخ نه نه من لختم داری چیکار می کنی خدای من من مادرتم . این کارا چیه پسر قباحت داره . زشته احمق آشغال . زن میخوای بگو برات بگیرم . آدم که با مادرش از این کارا نمی کنه . من عاقت می کنم . دیگه دعات نمی کنم . دیگه تو پسرم نیستی . من اهل دعا و عبادتم . هر سال روزه می گیرم .  تو رو خدا نه . چهل سال عبادت منو هدر نده ... نه تو دیگه پسرم نیستی . برو گمشو . قوت بلند شدن و فرار کردن نداشت . کوسش خیس کرده بود فهمیدم خوشش اومده -مامان خسته نشدی از بس کیر پیر خوردی ؟/؟بابا نزدیک 60سالشه . دیگه فکر نکنم کاره ای باشه این کییییییرررررررجووووون و سرزنده و آماده به خدمت مال توست مامانی . مادر هوشیار تر شده و این چنگ و چونگ های من اثر قرصو کم کرده بود -نادر تا همین جا بسه . با بیرحمی لای پاشو باز کردم . کیرمو از پشت به کوسش فشار داده و گفتم نگاه کن چقدر خیسه ؟/؟می خوای ازت گله کنه ؟/؟-اون دنیا چی جواب بدم .-هردوما که راضی هستیم اشکالی نداره . اون دنیا می خوای جواب کوستو چی بدی ؟/؟اگه ازت شکایت کنه و بگه اونو از یه کیر کلفت و دراز و جوون و تر و تازه بی نصیب کردی چی داری جوابشو بدی ؟/؟متوجه شدم که مامانم خیلی دلش می خواد و داره ناز می کنه . چون بی اندازه داغ و خیس کرده بود . -این جور موقع ها گناه مناه معنی نداره . فقط کیییییییرررر. فقط کوسسسسسس. سانتیمتر به سانتیمتر کیرمو وارد کوس ننه ام می کردم و با هر پیشروی از او یک نه با کرشمه ای بود و از من یک آره کش دار . -نهههههههههه -آررررررررره -نهههههههههه-آرررررررررره . آنقدر نه و اره گفتیم تا همه کیرم رفت تو کوسش . واسه چند ثانیه هردومون ساکت شده بودیم . دیگه بهش فشار نمی آوردم . کیرمو تند تند تا ته کوسش می فرستادم و بیرون می کشیدم . پیوند کیر و کوس سرانجام فاصله بین من و مامان نرگسو پر کرده بود . -اوووووووفففففففف نادررررربزززززن خیلی وقته این جوری کیر نخورده بودم .بکن پسرم بکن . حال می کنم .کیففففف می کنم . اوووووفففففف چقدر مزززززززه میده . چقدر کییییفففف داره . همیشه منو بکنی مریض نمیشم . کیرمو از تو کوسش بیرون کشیده و اونو که هنوز خواب از سرش نپریده بود به طرف خودم کشیدم و کیرمو گرفتم طرف دهنش -یالله زودباش ساک بزن .-نه من تا حالا از این کارا نکردم  .هر چی پدرت خودشو کشت این کارو واسش نکردم . کیرمو محکم به دهنش فشار داده وهمون کیر از کوس بیرون کشیده رو فرو کردم تو دهنش اولش کمی با حالت گاز میک می زد .  تا یواش یواش ردیف شد .-مااااااماااان بخوربخوررررررش همین جوررررساک بزن . وقتی آبم داشت تو دهنش خالی می شد سرشو محکم با دو تا دستام گرفته به طرف خودم فشار دادم تا خودشو ول نکنه و آبو بیرون نریزه . منی رو که توی دهنش خالی کردم بازم سرشو فشار داده داشته تا همه آبو بخوره . نفسش بند اومده بود . منظورمو فهمیده بود . آب همه رو قورت داد و منم کیرمو بیرون کشیدم . صورتش کبود شده بود -خیلی جلادی نزدیک بود منو بکشی . بیا من بکن دیگه کمرم سنگین شده کییییییییییرررررررتو می خواد می خوام باهات حال کنم . خوب کوسسسسسسسمو آماده اش کردی .. بیا بیا بیا آه بیا .. چشامون تو چشای هم بود . فکر نمی کردم مادرمه . فکر می کردم یک معشوقه جدید گرفتم . اون حالا طاقباز روی تخت بود و منم از روبرو می کردمش . چشامون تو چشای هم بوده و از هم خجالت نمی کشیدیم . شاید به این خاطر که هرگز منو به عنوان پسرش قبول نکرده بود ومنم به خاطر تبعیض قائل شدنهاش فکر نمی کردم که مادرم باشه . سینه های درشتشو محکم فشار می گرفتم  -نادررررر نادرررررسینننننه هاممممو بخورررررش . سرمو رو شکمش خم کرده و از پایین کوسشو می کردم و با یه دست یه سینه اشو فشار داده و با لب و دهنم یه سینه دیگه اشو می خوردم برای یه لحظه ترس برم داشت . مادر در اوج لذت و خوشی فریاد می کشید . و چشاش این پهلو اون پهلو می گشت . و دستاشو گذاشته بود رو سینه هاش و حالت رسیدن به ارگاسمو داشت . منم برای اینکه بیشتر لذت ببره و مشتری همیشگی ام بشه ازش دست ور نمی داشتم . آبش اومده بود و به نظرم اومد که بیهوش شده . هر چی صداش می زدم جوابمو نمی داد . بعد از چند دقیقه شنیدم که میگه نادر چقدر ناله می کنی بذار تو حال و کیف خودم باشم .ا گه بدونی چند ساله آبم خالی نشده و کمرم سبک نشده بودبه من حق میدی . امروز تو این کارو برام انجام دادی ومنم ازت راضیم . نمیدونی اگه مادر از بچه اش راضی باشه چقدر خوبه اون وقت تو همیشه کاری می کنی که من ازت راضی باشم . -پس تو چی مامان ؟/؟!منم هواتو دارم .. می خواستم در مورد بیعدالتیها بگم که با خودم گفتم فعلا جاش نیست . ویه موقع ترتیب اونو هم میدم . دوست داشتم کونشم بکنم . و اون خوب متوجه این موضوع شده بود . ولی دیگه دیر شده بود و باید می رفتم مطب . فقط همین قدر تونستم که نرگس خوشگله رو بغل کرده و لبمو بذارم رو لباش و یه بوس آرتیستی ازش بگیرم . مامان نرگس خیلی لذت برده و مثل یک زالو بهم چسبیده لبامو ول نمی کرد بالاخره رضایت داد که فعلا دست از سرم ورداره تا به کارام برسم موقع رفتن یه ماچ هم از سوراخ کونش گرفته و باهاش خداحافظی کردم .. ادامه دارد .. نویسنده ..ا یرانی 

رازنگاه 12

عزیزم این روشای باحالو از کجا بلدی ؟/؟مثل این که خیلی فیلم می بینی ها ؟/؟-من اگه هر چی فیلم ببینم و هر کی رو ببینم مثل لحظه های تو رو دیدن و تو رو کردن نمیشه . -نظر لطفته شایدم حق با تو باشه اگه اون موقع که شوهرم داشت سرم بلا می آورد و شبا دنبال عیش و نو شش بود و خونه نمیومد منم باید تو رو تو خونه خودم راه می دادم تا این قدر عذاب نمی کشیدم . -حالا هم دیر نشده فرشته جون . هر موقع این کوسو بکنم تازه هس . سامان بد جوری سرو ته منو به هم چسبونده بود منم با سینه های مردونه و پرموش بازی کرده مالشش می دادم . چند دقیقه ای درآ رامش و سکوت داشت منو می گایید و منم داشتم گاییده می شدم . بدون هیچ حرص و فشار و عجله ای کمرم سبک شد . وسامان هم یه بار دیگه تو کوس داغ و تشنه ام آب ریخت -عزیز خوابت که نگرفت ؟/؟-این چه حرفیه که می زنی فرشته جون این جوری که تو قول هفته ای یه بارو به من دادی من اگه تا صبح بکنمت و حال و کیف و نشاط ذخیره کنم کممه .(آخه من به هر کی می رسیدم قول هفته ای یه بارو می دیدم و اگه وضع به همین صورت پیش می رفت و دوست و آشنا یعنی تعداد کیرها زیاد می شدند بعید نبود قول ماهی یه بارو بدم .)یهو یادم اومد صبح باید برم پیش جن گیر .-سامان جون بابامامانت اینا بر نگردن ؟/؟-نه تازه اگه هم بیان نمی فهمن من اینجام .-ببین من تا چهار پنج ساعت دیگه باید برم بیرون تو تا یه نیمساعتی هر کاری دو ست داری  با من انجام بده . بعدشم اگه ناراحت نمیشی همدیگه رو بغل می زنیم و می خوابیم . انشاءالله هفته دیگه جبران می کنم . معلوم نبود این دیگه چه تعارفی بود . چند ساعت داشت منو می کرد . نیمساعت دیگه هم بهش اضافه کار و فوق العاده داده بودم . این نیمساعتی هر کاری که دلش می خواست باهام انجام داد . منم که دیگه به سوپر ارگاسم رسیده بودم این نیمساعتو مث یه اسکلت و گاهی هم مرده متحرک در اختیارش بودم . نه این که حال نکرده باشم ولی دیگه سوختی برای پرواز بعدی نبود . بیشتر با کونم حال می کرد . بعد از همه این کارا ازش خواستم که سر تا پامو ماساژبده و در حال کیف کردن از ماساژخوابم برد. صبح هم توی بغل سامان طوری که کوس من چسبیده به کیرش بود از خواب بیدار شدم . پس از این که یه صبحونه مختصری خوردیم با هم خداحافظی کرده و منم رفتم دنبال زری و رفتیم طرف کرج . با اون آدرسی که از لیلا گرفته بودیم نز دیکای کرج از یه جاده فرعی پیچیدیم دست چپ و چند دقیقه ای رفتیم . مناظر سرسبز و طبیعی درختان سر بفلک کشیده و آرامش طبیعت منو برای مدتی از حال و هوای تهرون خارج کرده بود . بالاخره رسیدیم به یه خونه ویلایی که می گفتند ملا سکینه همینجا مشغوله . واویلا چه شلوغ بود این اتاق انتظار . آدمو به یاد بهترین دکترای تهرون مینداخت . مطب دکتر هم این قدر شلوغ نبود . به منشی دم درش که اونم یه دختر جوون بود گفتیم که نوبت ما کیه و اونم گفت چهار سری بعد . -وای زری چند تا آشنا اینجان . سرتو بنذاز پایین .-آشنا توان یا من ؟/؟-زن و دختر سوپری سر کوچه مونن .-خب منو که نمی شناسن . تازه ببینن مارو مگه چه اشکالی داره ؟/؟خودشونم که اینجان . اگه اینجا اومدن جرمه پس همه مون شریک جرمیم .ا ینو که گفت آروم گرفته ولی دیگه به طرف اونا نگاه نکردم . سر انجام بخت ما باز شد و وارد اتاق ملا سکینه شدیم . معلوم نبود ملا سکینه جن گیر بود یا خود جن . زشت و پیر و بد هیبت با چشمانی گود افتاده . اتاقشم پر بود از عکسایی منتسب به امامان با یک شمشیر بلند درد ست و آیات قرآنی که بر در و دیوار نصب شده وانواع و اقسام شال و پارچه و نوارهای سبز .-کدومتون میخواین فالشو ببینم .-من خانم ...اشاره ای به زری کرد و گفت شما تشریف داشته باشید بیرون خانوم .-ما با هم خواهریم محرم اسرار همیم . ملا سکینه گوشش به این حرفا بدهکار نبود . راستش پیش لیلا که بودیم زری زیاد در چند و چون کارها قرار نگرفته بود . واسه همین دو ست نداشتم از رمز و راز کارهام سر در بیاره . اصلا ادم یه اسراریه که باید پیش خودش نگه داشته باشه و چفت دهنشو باز نکنه .ا ومدیم و این زری در جریان قدرت عجیب من قرار بگیره و حالا بیا و درستش کن شب و روز باید بشینیم و تو چشای مردم زل بزنیم . پس خدا پدر این فالگیرارو بیامرزه که مثل کار مندای بانک اسرار مردمو حفظ می کنن . بگذریم من موندم و ملا سکینه . از خوشگلیم تعریف کرد و من هم از مشکلات و نیروی عجیبی که در من به وجود اومده بود واسش گفتم . به من پیشنهاد همکاری داد . راستش خوشم نمیومد ولی برای این که تو ذو قش نزنم گفتم سکینه خانوم شاید یکی دو روزکارم خوب باشه ولی ما که همش نمی تونیم هر کی میاد اینجا یقه اشو بگیریم و بگیم یاالله تو چشام نگاه کن تازه فایده ای نداره . مگر این که مثل یه پلیس مخفی کار کنیم که بدرد نمی خوره . کاسه ای آب جلوش بود و کمی پول خرد هم داخلش . چند تا دعا خوند و با یه زبونی که من حالیم نمی شد داشت با کاسه حرف می زد .-فرشته خانوم یک جن می بینم که بد جوری عاشق شما شده . هرروز با شما طرف میشه . مردم آزار هم نیست . این قدرت را اون به شما داده و خواسته به نوعی قدر دانی کرده باشه -ببخشید حاج خانوم وقتی من دارم راز مردمو از نگاهشون می خونم اون موقع جن توی چشامه ؟/؟نگاهی دو باره به کاسه انداخت و پچ پچی کرد و گفت نه این جن عاشق پیشه که هوس تو رو داره فقط موقعی توی بدنت حلول می کنه که داره یه کارایی باهات صورت میده . -نمیشه از دستش خلاص شم ؟/؟-چرا راه زیاده می تونم بهت چند تا دعا بدم که همرات داشته باشی . می تونی همیشه یه قرآن کوچیک تو جیبت بذاری . موقع خواب هم یه چاقو و قرآن بالا سرت باشه . در تاریکی و موقع خواب و هر وقت تنهایی بسم الله یادت نره . میل خودته اما اگه من جات بودم الان این کارو نمی کردم .ممکنه این جنه لج کنه و این قدرتی رو که به تو داده ازت بگیره .  کمی به فکر فرو رفتم بد چیزی هم نمی گفت .-سکینه خانوم یه سوال دیگه هم داشتم دیگه وقتتونو نمی گیرم .-می دونم می خوای چی بپرسی از داخل کاسه دارن به من میگن . به چشاش نگاه کردم راست می گفت ظاهرا جن یا جنهایی که با او در ارتباط بودند فکر منو بهش گفتند .-فرشته خانوم تو خوشگلی خاطر خواه زیاد داری این جن عاشق تو این طور ها هم نیست که جن خود خواهی باشه فکر و شعورش بالاست به آدما حسودی نمی کنه . میخوای صدتا رفیق مرد هم داشته باش . کاری به کارت نداره . شاید بعضی جاها کمکت هم بکنه . فقط حواست باشه که با یک جن دیگه رفیق نشی و روی خوش نشون ندی که وضع خراب میشه -حاج خانوم همین یک جن هم که نصیب ما شده اله بختکیه من از کجا جن بشناسم ..-نگران نباش این طور نمیشه .از چیزای دیگه هم که برام گفت این بود که گناه در زندگی من زیاده .من یک زن طلاق گرفته هستم .بخت و ازدواج دوم دارم (که این یکی به نظرم خیلی مسخره و غیر عادی اومد و مجبورم کرد که یه خورده به عقل و کار هاش شک کنم )داشتم شاخ در می آوردم از هر ده تا حرفی که در مورد من می زد هشت تاش درست بود و دو تاش بستگی به اتفاقات آینده داشت . با سکینه خانوم که خیلی ازم خوشش اومده بود خداحافظی کرده قبول کردم که فعلا وضع به همین صورت باقی بمونه و من و زری به تهران بر گشتیم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

لبخند اشک

من آرمین 20ساله با نگین خواهر 24ساله و آرش داماد 25 ساله ام سه شریکه یه بوتیک شیک داخل ولی عصر قبل از تقاطع انقلاب خریده و سه تایی یه کاسبی نون و آبداری را ه انداخته بودیم . آرش بیشتر مسئول خرید بود تا بخواد تو مغازه وایسه . ا کثرا یه پاش تهرون بود و یه پاش تو یکی از کشورهای مالزی ,چین ,تایلند ,سنگاپورو یاترکیه  . جنسهایی که می خریدیم بیشتر به چهار پنج برابر قیمت یا حتی گاهی وقتا خیلی بیشتر از اینا می فروختیم . تازگیها معلوم نبود کدوم شیر پاک خورده ای راپرت دامادمو به خواهرم داده بودکه چه نشسته ای آقات تو خارج تفریح هم می کنه . خواهرم انتظار نداشت با این خوشگلی و خوش پوستی و چشم و ابرو و لب و دهن و هیکل مانکنی که داشت شوهرش بازم دنبال زنای دیگه باشه . اون قدر تو گوشش خوندم که بابا به این شایعات توجه نکن اون اگه بخواد کاری کنه تو همین ایرون خودمون ریخته . اونجا اگه تو خیابوناش زنای اونجوری فراوونه تو ایرون خودمون که تو کوچه هاش ریخته . وفلان فامیل که همچه گزارشی داده به گور پدرش خندیده . خواهرم رو رام و آرومش کردیم و روزاز نو و روزی از نو . نگین ,نازی کوچولوی تقریبا دو ساله اشو صبحا میذاشت پیش مامانم و غروبا تحویلش می گرفت . آپارتمانهای ماهم تو یک کوچه بود . فقط این نازی کوچولوی دوست داشتنی چون شبا نمی ذاشت کسی بخوابه و واسه رعایت حال بابا مامان اونا هیچوقت شب خوابیدن خونه مون نمی موندن . و جالب اینجاست که یکی دوبار هم که آرش و نگین سر همین زنای خارجی بحث داشتند پس از قهر آرش خان رفت خونه مامانش و منم شب رفتم خونه آبجیم تا هم تنها نمونه و هم این که یهو راه نیفته و بابا اینا رو بی خواب نکنه . داشتن نازی از صبح تا اوایل شب خودش کلی کار می برد وای به این که شباهم میومد و صبح بعدشم ادامه پیدا می کرد . بگذریم میریم سر اصل مطلب . این دفعه دامادم یه گندی زد که نمی شد جمعش کرد . رفته بود یه زن مطلقه رو صیغه 6ماهه کرده بهش یه وعده وعید هایی میده چون عمل نمی کنه زنه راه میفته میاد مغازه و از خواهرم ارث پدر طلبکاره -منم واسه خودم حقی دارم . بالاخره زنش که هستم درسته رسمی نیستم . باید تکلیف منو روشن کنه . اون فقط به تو تو جه داره -اگه این طوره پس غلط کرده تو رو گرفته . بیچاره خواهرم دلم براش می سوخت . اون و آرش قبل از ازدواج عاشق هم شده بودند . حالا یه خط قرمز به تمام باورهاش کشیده شده بود . و هم این که باید با این گردن افتاده عفریته که سهمشو می خواست بجنگه . تو همین کشمکش بود که آرش سر رسید . خواهرم هووی صیغه ایشو پرت کرد بیرون و یه چک هم گذاشت زیر گوش آرش و از مغازه رفت بیرون . منم خیر کار و کاسبی رو خورده همراش رفتم .-نگین تو حرفای این زنو باور می کنی ؟/؟-هر چی می کشم از دست تو می کشم آرمین -به من چه مر بوطه -اگه اون دفعه در مورد زنای هرزه تایلندی ازش حمایت نمی کردی این قدر روش زیاد نمی شد . رفت بچه رو از مامان گرفت و منم باهاش رفتم خونه شون که تنها نباشه و شیطون هم از اونجا به بعد بود که رفت تو جلدم . وقتی که اون شلوار پارچه ای سفیدو که کیپ کونش بود پاش کرد من همین طور خیره کونش بودم . اولش زیاد تو نخ کردنش نبودم . یه احترام خاصی تو رابطه ما حاکم بود . حتی اون موقع که مجرد بود در یه رودخونه ای تو یه جای امن با هم شنا می کردیم و اصلا هیچ احساسی در من به وجود نیومده بود . نمی دونم چرا این جوری شده بودم . چقدر این شلوار خواهرم چسبون بود !شاید اگه پاهاشو لخت می دیدم این قدر وسوسه نمی شدم . در عوض یه نیمچه تی شرت یا نصفه بلوزی تنش کرده بود به رنگ سبز پسته ای که حالت بلوزش منو به یاد زیر پیراهنهای رکابی مردونه که خوشم نمیومد بپوشم مینداخت . چون هروقت می پوشیدم عرق تنم زیاد می شد . در عوض این حالت نگینو خیلی وسوسه انگیزکرده بود . بازوهای سفید و لختش . زیر بغلش که موهاشو گرفته بود .اوووووییی اوخخخخخ سینه های مرمریش که یه قسمتش بیرون زده بود . مخشو کار گرفتم -تو از کجا می دونی زنه راست می گفت -صیغه نامه تودستش بود . تازه آرش هم انکار نکرد -حیف که من شخصیت تو رو می دونم و می شناسم . هرکس دیگه جای تو بود می رفت تلافی می کرد . یک دفعه نگین چشاشو گرد کرد و مثل ناظم های خشن ترکه به دست یه نگاه معنی داری به من انداخت که دیگه از این غلطا و پارچه خواریها نکنم . این نازی کوچولو هم کنه شده بود . شیر خشکشو درست کرده بهش دادم . یه خورده هم غذاهای متفرقه دادم که بخوره . بخواب نبود . این چند کلمه حرفی رو هم که بلد بود بزنه بر زبون نمی آورد . فقط واسه باباش لج می کرد . نگین همش داشت با خودش حرف می زد . می دونم چیکارش کنم . جرش میدم . ازش شکایت می کنم . پدرشو در میارم . تقاضای طلاق می کنم .عوضی !گاهی گریه می کرد و گاهی هم سرشو به تخت می زد .-نگین کاری هست من انجام بدم ؟/؟-نه تو فقط هوای نازی رو داشته باش .-ای خدا!رفقام همه دارن میرن دنبال دختر بازی من اینجا باید دختر داری کنم . میدونستم که این نازی مزاحممه . اگه بتونم امشب به این خواهر زاده ام یه شربت خواب بدم که شرطو برده ام . اون وقت راحت میرم با این آبجیم درددل می کنم . فقط نباید مشکوک شه . یه جای یه قاشق مربا خوری دو تا قاشق بهش شربت دادم . طفلکی بازم می خواست . فکر می کرد شکلاته . قبل از این که چرتش بگیره یه مقدارهم هلی هوله بهش دادم و لب و لوچه اشو از بوی شربت پاک کردم . دیگه رفت واسه خودش می دونستم تا صبح فردا بیدار بشو نیست . رفتم سراغ نگین تا دلداریش بدم . سرشو گذاشتم رو سینه ام . برادرانه نوازشش کردم . از چشاش اشک میومد . داشت واسه من یعنی واسه خودش درددل می کرد . من حواسم جای دیگه ای بود . بلوزش همون بود . فقط به جای شلوار یه دامن سفید کشی پوشیده بود . با نوازش موهای سرش و دستی به صورتش کشیدن دلداریش دادم . از بس با هم صمیمی و ندار بودیم فکرشو نمی کرد که افکاری ضد برادرانه داشته باشم . پرروتر شده بودم و اونو تشویق به خیانت می کردم .-عزیزم این جوری آروم می گیری خوشحال می شی این برات بزرگترین مسکن میشه .-این که نشد راه حل واین حرفو نزن داداش . زن تو جامعه بد بخته . آرش اگه بره با صد تا زن باشه یه روزه جامعه فراموش می کنه ولی اگه فقط یکی دنبالم راه بیفته لکه ننگش تا آخر عمر باهامه ..یه خورده خودمو بیشتر بهش چسبوندم . انگشتمو می کشیدم زیر گلوش و به آرامی پوست بالای سینه هاشو لمس می کردم . چند دقیقه ای دستمو گذاشتم تو همین ناحیه باشه .-همه مردا همینن از عشق و دوست داشتن دم می زنن پای هوس که میون میاد انگار یه چیزی چشم عشقشونو کور می کنه . کیرم که از پشت شلوار ورم کرده بود یه لحظه خورد به پهلوش . فوری خودمو عقب کشیدم . هنوز یه خورده از آرایش صبح رو صورت گرد و قشنگش باقی بود . دستمو سه چهار سانتی پایین تر رسوندم . یه جایی بالای سینه یعنی اولش و قبل از نوکش . چیکار می کنی ؟/؟حواست کجاست ؟/؟به خارج از محدوده چیکارداری ؟/؟خاکی چرا میری ؟/؟-اتفاقا خیلی هم آسفالته ایرادی داره ؟/؟-اگه نمی شناختمت می گفتم حتما نظر بدی بهم داری . تازه داداش که به خواهرش از این نظرا نداره . اونا در واقع یه وجودن . گریه اش بیشتر شد و دستشو گذاشت رو سینه ام و پرتم کرد و هق هق کنان از اتاق رفت بیرون . تازه داشتم می فهمیدم چیکار کردم . موقع رفتن هم بهش گفتم نرو من قصدم کمکه که حالت خوب شه . این جوری هیشکی به ما شک نمی کنه .-کمک بخوره تو سرت هرزه کثیف . اون شوهر آشغالم هر چقدر پست باشه دیگه چشش دنبال خواهرش نیست . ا ز خونه بیرون نرفته بود . ظاهرا رفته بود آشپز خونه تا بقیه گریه هاشو اونجا بکنه . یه ساعت گذشت منم گریه ام گرفته بود . حالا باید تاآخر عمرم بدوم و سگ دو بزنم . و این آبروی ریخته بر زمینو جمعش کنم . تازه نصف بیشرش همین الان بخار شد و رفت هوا . بازم عیبی نداره . معذرت خواستن  بهتر از معذرت نخواستنه . داشتم با خودم سبک سنگین می کردم که برم یانه و چشام هم نیمه باز و نیمه بسته می شد که دیدم نگین مثل نگینی درشب در حال درخشیدن   آروم آروم داره میاد طرف من . یه پیراهن آلبالویی یکسره سینه چاک تنش کرده که یک طرف دامنه یا دامنشم یه چاک یکسره داره که وقتی راه میره تمام رون و پای لختش می زنه بیرون . چشامو مالیدم که ببینم خواب نیستم . شایدم اومده که منو از خونه اش بیرون کنه . چشای خوشگلش از بس گریه کرده بود قرمز شده بود . امامن دیگه لبخندر و تو چشاش تو نگاش تو صورت و رو لبش دیدم .ا نگار با تمام وجود لبخند می زد .-آرمین من فکرامو کردم . هر کاری که فکر می کنی منطقیه می تونی انجامش بدی .-ببین نگین من تازه می خواستم ازت عذر خواهی کنم . شاید عقلت پذیرفته باشه . شاید من و تو بخواهیم با این کار یه تسکینی واسه اعصابت درست کرده باشیم ولی احساست بهت چی میگه ؟/؟آیا دلت روحت قبول می کنه نگین ؟/؟-تو چی آرمین ؟/؟-من یه ساعت پیش با عقل و احساسم می خواستمت .- حالا چی ؟/؟-بستگی به تو داره -عقلم می خواد ولی احساسمو نمی دونم  .بعضی وقتا آدم از اول نمی تونه بره تو حس . خودشو بهم نزدیک کرد تو چشای هم زل زدیم . صورتمون به هم نزدیک شد . حرارت تب صورت و تن همو احساس می کردیم .-منو ببوس آرمین .-لبامون رو هم قرار گرفتن . با لذت می بوسیدمش و اونم با تمام وجودش خودشو تو بغل من ول کرده بود . پیراهن نرم و نخیش رو به تنش می چسبوندم و سعی داشتم دستامو به جاهای بر جسته بدنش برسونم .-آههههههههه آرمین چیکار می کنی ؟/؟-بدت میاد ؟/؟-نه خیلی خوشم میاد آرومم می کنه . دیگه به غصه هام فکر نمی کنم . نمی دونم یکی یکی کی لباسام کم شد که فقط یه شورت پام بود ولی من بی عرضه هنوز داشتم با لباس آبجیم ور می رفتم . نیتم خیر بود می خواستم دلشم نرم کنم تا احساسشم منو قبول کنه . دستمو از زیر چاک دامنش به رون پاش رسونده و پیراهنو روی پاهاش حرکت می دادم . همین طور می رفتم بالا . الان دیگه دستم روی کونش بود . لبامو یه دفعه دیگه به لباش نزدیک کرده و این بار خیلی آروم بهش گفتم حالا احساست بهت چی میگه ؟/؟-تو رو می خواد . آغوش هوستو می خواد . -دیگه ؟/؟-اونارو نمی ذاریم واسه جاهای باریک تر ؟/؟-نه حالا بگو نگین . دوست دارم الان بشنوم .-کییییییییرررررتو می خوام . کوسسسسسسم به کییییییرررررت نیاز داره . هوسسسسس داره  .میخواد خارشششششش اونو بگیری . بهش حال بدی . آرومش کنی . طوفانیش کنی . ببین چشای گریونم داره واست می خنده . لختم کن دست و پا چلفتی ناشی !دارم تو تب هوست می سوزم . تو هم که از من داغ تری داداش . پیرهن و سوتینشو در آوردم . هم عاشق این بودم که کون لختشو زودتر ببینم و هم این که شورت کون نمایی که پاش کرده بود بی اندازه وسوسه انگیز بود . پایین کشیدن شورت توری نگین هم خودش یه لذت دیگه ای داشت . -چی می بینی آرمین که این قدر ماتت برده ؟/؟-یه لذت و هیجان و سکس و آشوبی که قراره اتفاق بیفته .-مگه قراره چه آشوبی به راه بیفته . دستمو گذاشتم لای کوسش و گفتم اگه از این بپرسم جوابمو میده .-آههههههه چیکارم کردی آرمین . ایمان منو امشب با حرفات و کارات گرفتی از همون اولش گفتم که امشب یه حال دیگه ای داری .  و اون آدم همیشگی نیستی . با داخل و روی کوسش بازی می کردم . اونم شورتمو کشید پایین و کیرمو که مثل یه آرپی جی هفت سر به هوا و آماده شلیک بود تو دستش گرفت و باهاش بازی کرد .-اوووووووووههههه نگین -فکر کردی ما بلد نیستیم ؟/؟-نگین !همین جوری اگه دستش بزنی و بمالیش تا سی ثانیه دیگه آبم میاد .-یعنی این قدر بی طاقتی ؟/؟-نمیدونم فکر می کنم خوابم واسه همین از خوشحالی و هوس هیجانم چند برابر شده .-دراز بکش ببینم . اسراف از گناهان کبیره هست . کیرمو گذاشت تو دهنش و گفت حالا اگه دوست داری بریزش تو دهنم که می خوام هر چی رو که تو این سرویس خالیش کردی گوارای وجودم کنم . داشتم حسرت می خوردم که چرا جلق نزدم تا حالا تو این مرحله دوامم بیشتر شه و بیشتر از ساک زدن آبجی کیف کنم . ده ثانیه از ساک زدن نگذشته بود که با تمام وجود و هوس تو دهن نگین خالی کردم . قربون خواهرم برم . همه رو سر کشید . فدای معرفت و مرامش بشم من . این قدر بامرام و باحال بود من نمی دونستم ؟/؟فهمید که از ساک زدنش سیر نشدم . یه چند دقیقه ای واسم ساک زد . و حالم جا اومد . تو چشاش برق هوسو تو نگاش التماسو می دیدم . باید بهش نشون می دادم که منم درکش کرده و خودخواه نیستم . لای پاشو باز کرده یه دو دقیقه ای با چوچوله ها و سر کوسش وررفتم . بعدشم زبونمو کشیدم رو کوسششششش هر چه اون دور و بر بود درسته گذاشتم تو دهنم و حالا نخور کی بخور -آه آه آه آه آرمین آرمین   جوووووووووووون تو رو جون مااااااااااامااااااااان سوختم . من دیگه نمی تونم تحمل کنم . بیا جلوتر تا بهت بچسبم . واییییییی من نمی دونم از کدوم طرف فرار کنم . نجاتم بده سوختم .ا وووووووفففففف کییییییییرررررت کجاست . دستم بهش نمی رسه -اونم به موقعش خودشو می رسونه . حالا با کوس لیسی من حالتو بکن تا بعد -اگه بدونی چقدر آرومم می کنه این کارتو !باور کن به هیچی دیگه فکر نمی کنم . فقط حس می کنم که دنیا و زندگی همینه .-نگین من خواهر قشنگ من زندگیتو بکن . آروم بگیر . سرم آروم لای پاته . زبون و لب و دهنم روی کوسسسسسسته . کییییییرررررمم تو صف انتظارته ..پهلوهای کوسشو با دوتا انگشتام جمع می کردم و یک ضرب می ذاشتم تو دهنم . یه نگام هم به لبای غنچه ای و چشای خمارش بود . لباشو به طرز هوس انگیزی باز و بسته می کرد . و با اووووووف کردناش دلمو بیشتر می برد . ا چشاش که داشت التماس می کرد و ازم می خواست که زودتر ارضاش کنم تا به کیرش برسه . منم نکردم نامردی و شعله هوسو زیاد کردم . سرعت و دور مکیدن کوس و چوچوله هاشو چند برابر کردم . نگین زیر حرکت من دست و پا می زد گاه موهای سرمو می کشید گاهی سرمو محکم به کوسش فشار می داد تا این که یهو مثل آدمایی که بهشون شوک الکتریکی وارد میشه ویایه ماهی زنده که تازه از آب بیرون انداخته باشنش چند تا پرش زد و آروم گرفت .. یه مکثی کردم و کیرمو گذاشتم تو کوسش .-جاااااااان داداششششششش . تو که تازه آبمو آوردی . ببین داری باهام چیکار می کنی ؟/؟انگار هوسسسسسسم تو همین پایین کوسسسسسسسم جمع شده و تو با کیییییییییرررررت پخشش کردی وبزززززن بزززززن منو بکن . ادامه بده . ولم نکن . دیگه برام مهم نیست آرش چه غلطی می کنه اگه اون می تونه منم می تونم . چشامو به کیر و کوس دوخته بودم . که چه طوری کیرم میره توی کوسسسسس خواهرمو دوباره بر می گرده . چه لذتی داشت تماشای دایره کوس تنگ نگین وقتی که پوستش کشیده می شد و باز وبسته اش می کردم . سینه های بلورینشو گرفتم تو دستام و با نوک تیزش بازی می کردم . آه نگین خواهر ناز و تپلم ببین چه طور داداشتو به آتیش کشیدی ؟/؟-عزیزم .آ رمین !فعلا که مشعل هوس تو تن داغ توست که داره خاکسترم می کنه .-نگین !پس بیا با هم بسوزیم .-بغلم کن منو ببوس . سینه هامو گاز بگیر . همه جای تنم کوسسسسس شده . همه جام پر از هوسسسسسه . همه جام کیییییییییییررررررررررمی خواد -منم همه جاتو کوسسسسس می بینم . پس بیا . کیرمو بیرون کشیده و از سر انگشتان پا تا فرق سرشو کیر مالیش کردم . رو شکمش رو کونش کمرش . رون پا و دستاش . حتی لای موهای سرشو از کیر بی نصیب نذاشتم . این بار دمرش کرده و کیرمو از پشت کردمش تو کوسش .-آرمین آرمین چقدر کارات متنوع هست .-واسه این که یه خواهر خوشگل دارم که تو هر جای تن و بدنش یه تنوع خاصی داره -عزیزم با کونم حال کن . خوشم میاد لذت می بری . بزززززن کونمو کبودش کن . دیگه مال خودته . حالشو ببر . سوراخ تنگ کونمم مال توست داداش . اونم بذار تو نوبت . یه وقتی هم به اون بده . میخوام ببینم کیرت چه طور می تونه یه حالی هم به این سوراخم بده . -جوووووووون نگین . جووووووون . خیلی دلم می خواست کونتو بکنم . روم نمی شد ازت تقاضا کنم . -داداششششش دیگه نشنوم از این حرفا بزنی . من و تو که روحمون یکی بوده حالا جسممون هم یکیه و دوستت دارم . عاشقتم . روی نگین که دمر افتاده سوار بودم و کیرمو تا آخر می فرستادم توکوسش و یهو بیرون می کشیدمش .-وایییییی آرمین داداشششششش زودتر تا من نمردم منو به ارگاسم برسون تورو خدا قلبم . هوس داره منو می کشه . نازی من یتیم میشه . چی داره این کیییییررررت که با این که داره نابودم می کنه دلم نمیاد ازش دست بکشم .-کیییییففففف عزیزم همون کیفو کوسسسستم داره به من میده . -سرعت گاییدنمو زیاد کردم دوست داشتم زودتر ارگاسم شه تا من آبمو بریزم تو کوس آبجیم . یه خورده هم چاشنی حرفای عاشقونه رو به سکسم اضافه کردم . دوستت دارم عاشقتم . فداتم . بدون تو می میرم کاش خواهرم نبودی و عقدت می کردم . تو خوبی خوشگلی خانومی مهربونی . پاکی . نجیبی (البته این دو تا صفت آخرو باید جزو کس شرات موقع عشقبازی حسابش کرد )دستشو همچین به تشک تخت می زد که من فکر می کردم داور کشتی اعلام ضربه فنی کرده . هر چند دمر افتاده بود ولی بالاخره ضربه اش کردم . کونش قرمز قرمز شده بود . یه بار دیگه آبشو آورده بودم . وقتی دیدم دیگه حرکتی نداره با تمام پتانسیل و توانی که داشتم یه دنیا لذتو خالی کردم توی کوسش . بغلش کردم و بوسیدمش -آرمین نمیدونی چه طور ازت تشکر کنم . بازم جای شکرش باقیه که نازی سکس مونو زهر مارنکرد ولی از فردا شب دیگه بهش شربت خواب می دم . چیکار کنم منم آدمم دیگه میخوام از جوونیم لذت ببرم . یه وقت آرمین جون فکر نکنی مادر بیرحمی هستم که میخوام بچه امو به این چیزا عادت بدم .-نه اصلا همچین فکری نمی کنم . تازه این جوری واسه خود نازی و اعصابش بهتره . دیگه نمی دونست امشب هم نازی با شربت خوابیده . نگین رفت و با یه قوطی کرم برگشت .-الان دیگه نوبن کونمه . با این که خیلی آرشو دوست داشتم ولی بهش اجازه ندادم پلمب کونمو بازکنه . می خواستم این کارو بکنم ولی الان میدمش به تو . حق توهه داداشی . مال خودت . فقط تا می تونی چرب و لغزنده اش کن . از هیجان داشتم به خودم می لرزیدم . دوست داشتم نگین اون شلوار سفید پارچه ای کیپشو پاش کنه . من یواش یواش آروم آروم از پاش در آرم و با کونش حال کنم و بعد نرم نرم بکنمش -چیه آرمین خوابت برده ؟/؟..از تو حال خودم در اومدم و سوراخ کون نگین و دورو بر کون خواهر جونمو سفید مالی کردم . رنگ کرمه سفید بود . با این حال کیر به زور می رفت تو .-آیییییییی اوی اوی اوی اوی اوی اوی درد داره مااااااماااااان جووووووون بکش بیرون دوباره بذار . چند بار این کارو کردم وتو هر بار کشیدن و دوباره گذاشتن کلی حال می کردم ولی نگین فداکار و ایثار گرم درد می کشید تا این که به کیرم عادت کرد .-آرمین حالا گازشو زیاد کن -جووووووووون پس بگیرش -اووووووفففففف داداش اگه بدونی چه کیفی می کنم . موتور کونم داره مثل کوس کار می کنه . اون داخل آتیشه هوسه بززززن کونمو با دستات محکم بزن . بیا از این طرف سینه هامو بگیر . بریم به جایی که غم نباشه . درد و بلا نباشه . بریم به جایی که مرض نباشه . آرش نباشه . منو بکن . رو کوسسسسسسم دست بکش .-نگین من نمی تونم این کونت . این سوراخش خیلی تنگه کیرمو قورتش داده . انگار دیگه نمی تونم برش گردونم .-پس همون تو نگهش دار . بمال همه جامو بمال -نگین جون من دوست دارم همه جارو بمالم . فقط کاشکی هر انگشتم یه دست بود . با این حال حرف بزرگترشنیدنو ادب دونسته و عین چارلی چاپلین که تو فیلما سریع کار می کرد منم با سرعت دویست کیلومتر همه جای تنشو می مالوندم . سینه کوس کمر رون پا کون شونه دست همه جاشو طوری حشریش کرده بودم که مدام به خودش می پیچید و وول می خورد . کیرم با این که جای ثابتی داشت در حال حرکت بود .-داداش داداش قربون کیرت قربون مردونگی و هوسسسست قربون همه جات بره این آبجی تیکه تیکه شده ات . دوباره داری منوبه عرش می رسونی یه خورده دیگه آها یه خورده یه نموره واییییییییی جاااااااااان جااااااان بازم راضی شدم اومد جوووووووووون سبک شدم کوووووونننننم سوراخ تنگم آب کیییییییییرررررررتو میخواد -فرماش کن آبجی من که الان ده دقیقه تمامه که دارم آبمو می کشم عقب . این نگین فتنه گرهم کارشو خوب بلد بود . من که کیرمو می فرستادم طرف جلو اونم کونشم می داد عقب . دیگه به حداکثر لذت و اوج شهوت رسیده بودم که آب کیرم شروع کرد به حرکت از جاش و تو هر جهش که فکر می کردم تموم شده بازم یه بار دیگه می ریخت . تقصیر کون آبجی بود که لذت و عطش منو زیاد می کرد . کونشو بهم می چسبوند . دوباره آبمو می کشید . بالاخره یه جایی آب قطع شد و منو نگین یه بار دیگه تو بغل هم آروم گرفتیم . دوساعت نشستیم با هم درددل کردیم . قرار شد که اگه یه موقع با شوهرش آشتی هم بکنه زیاد تحویلش نگیره و بیشتر هوای منو داشته باشه . منم بهش قول دادم که اگه یه موقع ازدواج کردم هرگز اونو فراموش نکنم . با این حرفای لذت بخش یه بار دیگه باهم عشقبازی کردیم . صبح که نازی خواب آلوده رو تحویل مامان دادیم تا بریم سرکار دوباره برگشتیم خونه و یه ساعتی رو باهم بودیم . واما از کار آرش و نگین بگم که اختیار و مالکیت خونه و دو دانگ دیگه از مغازه رو گرفت دست خودش تا یه موقع شوهره و اون زن صیغه ای دیگه دستشون به جایی بند نباشه . البته نگین می گفت که آرش احتمالا جایی سرمایه قایم کرده داره  . ولی خواهرم دیگه مثل سابق به شوهرش گیر نمی داد و اکثرا اجازه می داد که بره خارج و. به طور متوسط آرش هر ماه سه هفته اشو بود خارج تا جنس بیاره ولی من و نگین هردوتامون می دونستیم که داره دروغ میگه و تازه خوشحالم بودیم چون روزهای بیشتری می تونستیم کنار هم باشیم . اون حداقل یه هفته از این سه هفته رو با زن صیغه ایش بود . به گفته خودش قصد نداشت تمدید کنه . آ رش بدبخت مجبور بود کلی هم پول و پله به آبجی من بده تا این سه هفته خروج از کشورو یه جوری طبیعی جلوه اش بده .  ما هم که بیشتر شبا نازی جونو با شربت خوابش می کنیم تا مزاحمی نداشته باشیم . یکی از این روزا که آرش رفته بود تایلند جنس بیاره و ماهم از بوتیک به خونه برگشته بودیم دیدم نگین رفت نشست رو تخت و داره گریه می کنه -نگین چت شده ؟/؟باور کن من بهت خیانت نکردم -نه آرمین من باردارم -نه ....راست میگی ؟/؟-مگه قرص نمی خوردی ؟/؟خاک بر سرم که همین جور بی هوا به امید تو آب کیرمو می ریختم تو کوست نمی تونی سقطش کنی ؟/؟-دیوونه اولا باید با اجازه شوهر باشه ثانیا کی گفته من میخوام بچه امونو بکشم .این گریه گریه خوشحالیه . چشامو نگاه کن داره می خنده . فقط دلم خیلی پسر می خواد . همه فالگیرایی که تا حالا پیششون رفتم گفتن بچه اولت دختره دومی پسره -تو راستی راستی به این چیزا اعتقاد داری ؟/؟-حقه باز توشون زیاده ولی به بعضی هاشون نمیشه گفت متقلب .-میدونی بچه مال منه ؟/؟-آره -میتونی بندازی گردن آرش ؟/؟-بازم آره -پس چته ؟/؟-فقط دوست دارم از خوشی زیاد گریه کنم . خیلی خوشحالم -نگین جون حیف که از من بزرگتری -چیه حتما می گفتی قاطی کردم نه ؟/؟درسته ازت بزرگترم ولی کوچیک کیرتم .-کیییییررررررم فدای تو .حالا که هنوز نازی رو از خونه مامان نیاوردیم بیا یه سرویس بریم یه کیری بهت بزنم که راستی راستی اشکت در آد .-ای بدجنس می دونم دلشونداری . لبامو گذاشتم رولباش و صورتمو به صورتش چسبوندم تا شریک اشک شوقش بشم ..پایان ..نویسنده ..ایرانی 

گل مساوی 7

مامان حمله رو شروع کرد . یه لحظه خودشو رها کرد و ازم فاصله گرفت با این که زورش به من نمی رسید ولی خودشو انداخت رو من . منم کارش نداشتم و می خواستم ببینم چیکار می کنه . یه کاری کرد کارستون . -میثم بذار حالموبکنم . کیرمو مثل گرگهای وحشی تو دستش گرفت و گازش زد که از درد و سوزش چشامو بستم -دارم حال می کنم . اگه درد پیش منه درمان هم پیش منه -مامان کیرم داره از کار میفته -کارش میندازم خودشو انداخت رو کیرم درجا کیرم رفت تا ته کوسش .-جووووووووون راحت شدم . آروم گرفتم . جمیله جون اگه کیرمو بیرون بکشم دیگه نمی سوزه ؟/؟-نه عزیزم . خودشو کونشو آورد بالاتر وکیرم در اومد . راست می گفت .-مامان تو کوست چی قایم کردی ؟/؟-یه دنیا عشق و هوس . یه دنیا لذت و آرامش . تو باید بهش اعتقاد داشته باشی . تو دیگه نمی سوزی ولی من کاری می کنم که همیشه تو عشق و هوس من بسوزی و چشت دیگه دنبال دیگرون نباشه -مامان جمیله اول فکر خودت باش غصه منو نخور . جمیله به کارش ادامه داد  .طوری ماهرانه عمل گاییدن خودشو انجام می داد که انگار تمام کونش با سوراخ و بقیه متعلقات حتی کوس وسطشم میره داخل کیرم . -مامان دوستت دارم . تو هم فقط باید این کارا رو واسه من انجام بدی -فقط کیرتو ارزششو داره که من این کارو انجام بدم . جمیله دیوونه ام کرده بود . -کوسسسسسسم باید لذذذذذت ببره . هر چند این بی حیا سیر بشو نیست .-هر وقت گشنشه باید بیاری پیش خود من . اینجا هم آب هست هم غذا.فکر نکن یه مدل غذا هست کاری می کنم که هر دفعه که بخوریش فکر کنی با غذای دفعه پیش فرق می کنه . جمیله با تمام توانش خودشو به من می مالید و می خواست که زودتر ار گاسم شه -میثم من فکر می کنم که دیگه نمی تونم به هیچی فکر کنم -اینجوری خیلی بهتره پس به کارت ادامه بده . و سوار بر من و خیمه زده کونشو همین طور مثل پاندول ساعت از یه طرف به طرف دیگه می کشید -میثم تمومش کردم منم یه فشاری به دو تا کف دستم که دو طرف کونش داشتم وارد کرده ویهو رو من دراز شد و افتاد روم . اون دمرو من طاقباز . چند دقیقه اونو به حال خودش گذاشته و این دفعه من رفتم پشتش .-تو کیرمو گاز می گیری ؟/؟پس بیا همین کیرو بگیر که اومد تو سوراخ کونت . میگن تو سوراخ کون واکسنی ضد گاز وجود داره کیره رو این بار با فشار گذاشتمش توی کون .-آخخخخخخخخخ کووووونننننم جررررررررررررخورد یواشتر مگه فقط یه امروز ه واییییییی هم می سوزه هم خوشم میاد بالاخره بکنم یا نکنم ؟/؟-ببینم تو دوای درد کونو داری ؟/؟-آره -اسمش چیه ؟/؟-آب کیر بذار یه خورده دیگه حال کنم تا اون وقت تقدیمت کنم . دستمو گذاشتم رو کوس مامان وکیر چوبدستی شده امو محکم تو پوست حلقه شده کون مامان می کشیدم و می آوردم بیرون . هم حال می کرد هم در د می کشید چون چند بار ارگاسم شده بود ومنم با مخلوطی از خشونت و نرمی داشتم می کردمش . می دونستم دیگه به این نون و ماستها راضی بشو نیست . گفتم که بهتره با سرنگ کیر خودم این پنی سیلینو زودتر بهش تزریق کنم -جمیله من آماده ای ؟/؟-زود باش . فکرمو فقط به کون مامان و سوراخ تنگش معطوف کرده و بیشتر از اونچه هر دوتامون فکر می کردیم سوراخ کون مامان پر از آب کیر من شد . سرنگ کیر من پر پر بود -میثم کیف کردم -دیگه درد نداری ؟/؟-نه فقط یه چیز دیگه دارم . چی داری ؟/؟-هوس تو رو -هنوز سیر نشدی ؟/؟-بهت گفتم که آتیشم تنده -منم بهت میگم که با یه آتش نشان قوی روبرو شدی -یه دور چرخید و دوباره کیر منو تو دستش گرفت و به طرف دهنش برد -مامان بسه دیگه من نمیخوام . چیه ظرفیتشو نداری ؟/؟من که نمی خوام بخورمش .-پس می خوای چیکارش کنی ؟/؟-میخوام ساکش بزنم .-هردومون خنده امون گرفته بود -قول میدم این دفعه گازش نگیرم . فقط می خوام ببینم این که گفتی این کیر هردفعه یه مزه ای داره راسته ؟/؟واییییییی زبونشوهمچین رو تنه کیر من می کشید که انگار داره لذیذ ترین غذای دنیارو مزمزه می کنه -راست گفتی میثم انگار این دفعه یه مدل خوشمزگی دیگه داره . مثل یه گل خوشبو و شیرینه -مگه گل هم شیرین میشه ؟/؟-پس زنبورا از کجا عسل می گیرن ؟/؟چشاشو خمار کرد دهنشو تا جایی که جاداشت باز کرد و زبونشو با ملایمت دو رسرکیرم می گردوند . من از هوس به خودم می لرزیدم . -حالا می خوای زنبوری عمل کنم ؟/؟-نه مامان می خوای نیش بزنی ؟/؟-نه می خوام نوش بگیرم . مگه کیرت عسل نداره ؟/؟-اوووووووفففففف جمیله تو چیکار کردی با من . دارم می سوزم -بسوزتا دیگه هستی مامانتو تهدید نکنی . فرم ساک زدنشو تغییرداد و سر کیرمو تا دو سانت از اول تنه آلتو برد گذاشت توی دهنشو همراه بالب و دهنش سیستم مکشو راه انداخت و به اصطلاح خودش زنبوری . دستمو گذاشتم رو سینه هاش خیلی خودمو کنترل کردم که سینه هاشو فشار نگیرم . -مامان فکر نکنم هیچ مردی تو دنیا مث من از سکس کیف کرده باشه -وهیچ زنی هم تو دنیا مث من از سکس لذت نبرده . سکوت کردم تا هر دوتامون تمرکز داشته باشیم . نیش لذت بخش زنبور نوشمو کشید . من خودمو ول کردم تا اونجایی که جا داره آبم بریزه . مثل یه کسی که یه لیوان آبو تند سر می کشه مامان آبمو تند تند می خورد تا جا نمونه ...بعدش من همین کارو با کوسش انجام دادم و عسلشو خوردم . خلاصه تا نزدیکای صبح مشغول بودیم . موبایلم تنظیمش رو بیصدا بود یه بار شانسی چشام بهش خورد دیدم یکی داره بهم زنگ می زنه برداشتمش و رفتم یه اتاق دیگه تا مامان نفهمه خاله حمیده واسم زنگ زده -کجایی میثم تا حالا صد دفعه واست زنگ زدم گوشی رو نگرفتی . --بابا الان چهار صبحه میگی چیکار کنیم -من خوابم نمی گیره تورو می خوام دلم واست تنگ شده -الان که نمی تونم بیام . منم از غم و غصه مامان واز ناراحتی تا الان خوابم نبرده باشه . سعی می کنم سه چهار ساعت دیگه بیام . راستی از یاسر چه خبر !-از لواسون تلفن زد .-با مویایل یا با تلفن خونه ؟/؟-نه از خونه بود . خاطرم جمع شد اونجاست -کی بر می گرده ؟/؟-تا دو روز دیگه هم نمیاد -پس من ناهارو می خورم میام پیشت -زودتر بیا دلم برات لک زده . خوابتو دیدم . خواب دیدم کیررررررررت دوباره توی کوسسسسسسسمه -میگن خواب زن چپه ولی این دفعه رو من واسه بعد از ظهر تعبیرش می کنم دوستت دارم . خوب بخواب تا واسه فردا سر حال باشی ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
 

ابزار وبمستر